🎲 تحلیل ژئوپلیتیک با نظریه بازیها- آغاز جنگ جهانی
این منبع، رونوشتی از مصاحبهای با پروفسور جیانگ شوئکین، تحلیلگر ژئوپلیتیک، است که در کانال سایرس یانسن در یوتیوب منتشر شده است. موضوع این مصاحبه 🎲 تحلیل ژئوپلیتیک با نظریه بازیها- آغاز جنگ جهانی است.
پروفسور جیانگ، که از نظریه بازیها برای پیشبینی درگیریهای جهانی استفاده میکند، دیدگاههای خود را در مورد چندین منطقه بحرانی ارائه میدهد.
او استدلال میکند که تهاجم روسیه به اوکراین اجتنابناپذیر بود و ناتو را مقصر این درگیری میداند؛ همچنین پیشبینی میکند که این جنگ تا زمان رسیدن به اودسا ادامه خواهد داشت.
علاوه بر این، وی خاورمیانه را به دلیل تجارت، نفت و مذهب، مرکز درگیری جهانی میداند و با خوشبینی اظهار میکند که روابط ایالات متحده و چین به دلیل پیوندهای شخصی بین رهبرانشان بهبود خواهد یافت و حمله چین به تایوان را از نظر نظریه بازیها غیرمنطقی میداند.
چه نظریه منطقی بازیها، تصمیمات استراتژیک بازیگران اصلی ژئوپلیتیک مانند آمریکا و چین را شکل می دهد؟
بر اساس اطلاعات ارائه شده توسط پرفسور جانگ (Professor Jang)، که از تئوری بازیها (Game Theory) برای تحلیل ژئوپلیتیک استفاده میکند، منطق زیر تصمیمات استراتژیک بازیگران اصلی مانند آمریکا و چین را شکل میدهد:
۱. چارچوب نظریه بازیها در ژئوپلیتیک
پرفسور جانگ ژئوپلیتیک را به عنوان یک بازی در میان بازیگران مختلف میبیند. هر یک از این بازیگران، از جمله آمریکا و چین، دارای موارد زیر هستند:
- استراتژیهای خاص خود.
- منافع خاص خود.
- تلاش میکنند تا پیامد را با استفاده از استراتژیهای خود بهینه کنند.
- با مطالعه تاریخ هر ملت، سیاستهای داخلی آنها، و بهترین نتیجهای که برای خود باور دارند، میتوان اساساً رفتار آنها را پیشبینی کرد.
۲. منطق استراتژیک چین (از منظر تئوری بازیها)
مهمترین منطقی که تصمیمات چین را شکل میدهد، حفظ صلح و رفاه برای مردمش است. هدف اصلی ژئوپلیتیکی چین هژمونی نیست و هرگز نبوده است.
الف. عدم حمله به تایوان: یک تصمیم منطقی
از دیدگاه تئوری بازیها، حمله به تایوان “احمقانه” (idiotic) خواهد بود. منطق چین برای حفظ وضعیت موجود شامل موارد زیر است:
- اهمیت حضور آمریکا به عنوان نیروی موازنهگر: چین در شرق آسیا توسط دشمنان ژئوپلیتیکی (مانند ژاپن، روسیه و هند) احاطه شده است. اگر ایالات متحده از منطقه خارج شود، چین باید با هر سه تهدید مقابله کند و کل چشمانداز ژئوپلیتیکی شرق آسیا یک شبه تغییر خواهد کرد. بنابراین، چین میخواهد ایالات متحده به عنوان یک نیروی موازنهگر در شرق آسیا باقی بماند تا تعادل را حفظ کند.
- آسیبپذیری اقتصادی و تجاری: پایگاه صنعتی چین در نزدیکی ساحل قرار دارد و نیروی دریایی آمریکا میتواند آن را ظرف ۲۴ ساعت نابود کند. اقتصاد چین متکی بر تجارت جهانی است. اقدام به عنوان یک جنگطلب وجهه بینالمللی چین را خدشهدار کرده، تجارت را مختل ساخته و رفاه مردم را کاهش میدهد.
- استفاده از اهرمهای اقتصادی: اگر چین نگران استقلال تایوان باشد، میتواند از اهرمهای اقتصادی خود استفاده کند، در حالی که استفاده از ارتش پرخطر و بیحاصل است.
- رضایت از وضعیت موجود: چین از وضعیت موجود راضی است و در صورت خروج آمریکا، مجبور خواهد شد بیشتر روی ارتش و نیروی دریایی خود سرمایهگذاری کند و درگیریهایی با همسایگانش ایجاد نماید. چین بیشتر از طریق کمک به ایالات متحده سود میبرد تا رقابت با آن.
ب. مقابله با زورگویی آمریکا
آمریکا در سالهای اخیر مانند “یک دولت مافیایی” رفتار کرده و چین را تحت فشار قرار داده و محدودیتهایی بر فناوری و نیمهرساناها تحمیل کرده است. منطق چین در پاسخ به این اقدامات (مانند محاصره مواد معدنی کمیاب) این است که:
- چین سیگنال میدهد که دیگر این زورگویی را تحمل نخواهد کرد.
- تنها راه برخورد با قلدرها این است که «ایستادگی کنی و قبل از شروع مذاکره، به صورت او مشت بزنی».
۳. منطق استراتژیک آمریکا و مسیر همکاری
اگرچه رقابتها توسط رسانهها برجسته میشود، اما از دیدگاه پرفسور جانگ، پتانسیل قوی برای حل و فصل وجود دارد که تصمیمات را در آینده شکل خواهد داد:
- تعهد به صلح و رفاه: هر دو طرف (چین و آمریکا) به صلح و رفاه متعهد هستند.
- روابط شخصی رهبران: روابط بین فردی قوی بین پرزیدنت شی و ترامپ یک عامل بسیار مهم است. پرفسور جانگ خوشبین است که پس از دیدار مجدد این دو و از سرگیری دوستی، راهحلی به نفع هر دو کشور حاصل خواهد شد.
- منفعت مشترک جهانی: زمانی که ایالات متحده و چین با یکدیگر همکاری میکنند، تمام جهان برنده خواهد شد. همکاری آنها میتواند نقش مهمی در حفظ صلح در خاورمیانه و اوکراین ایفا کند.
به طور خلاصه، تئوری بازیها نشان میدهد که تصمیمات استراتژیک چین و آمریکا تحت تأثیر محاسبات منطقی هزینه و فایده است: برای چین، حفظ رفاه داخلی و استفاده از آمریکا به عنوان موازنهگر منطقهای، بسیار پرمنفعتتر از ماجراجوییهای نظامی پرهزینه است. در عین حال، رقابتها به دلیل “زورگویی” آمریکا ایجاد میشود که چین با اقدام متقابل استراتژیک به آن پاسخ میدهد.

چگونه ملاحظات تجارت جهانی، منابع انرژی، و عوامل مذهبی، درگیریهای داخلی را تشدید میکنند؟
بر اساس تحلیلهای پرفسور جانگ (Professor Jang) که از تئوری بازیها برای پیشبینی آینده درگیریهای جهانی استفاده میکند، خاورمیانه به دلایل خاصی برای هزاران سال در جنگ بوده است. این منطقه به دلیل سه عامل اصلی زیر، به “مرکز درگیریهای جهانی” تبدیل شده و این درگیریها تشدید میشوند:
۱. ملاحظات تجارت جهانی (The Hub of Global Trade)
خاورمیانه به دلیل موقعیت جغرافیایی خود، قطب تجارت جهانی است. کنترل این منطقه به معنای کنترل دسترسی به تجارت و جمعآوری مالیات و عوارض است.
- اهمیت تاریخی: در دوران باستان، منطقه لوانت (شام) کنترل دسترسی به سه منطقه ثروتمند جهان در آن زمان یعنی آناتولی، مصر و بینالنهرین را در اختیار داشت.
- اهمیت معاصر: امروز نیز این وضعیت صادق است. خاورمیانه دسترسی به مسیرهای تجاری مهم جهانی را کنترل میکند؛ از جمله:
- ابتکار کمربند و جاده چین (China’s Belt and Road Initiative).
- کریدور اروپا-هند-خاورمیانه (European India Middle East corridor).
- کریدور شمال-جنوب روسیه (Russia’s North South corridor).
تمایل قدرتهای بزرگ برای کنترل این شاهراههای حیاتی، رقابت ژئوپلیتیکی را افزایش داده و درگیریها را در منطقه دائمی میکند.
۲. منابع انرژی (نفت)
امروزه، نفت یکی دیگر از مسائل اصلی است که درگیریهای خاورمیانه را تشدید میکند:
- تأمین نفت آسیا: کشورهای شرق آسیا (مانند چین) بیشتر نفت مورد نیاز خود را از خاورمیانه دریافت میکنند.
- آسیبپذیری اقتصادی: در صورت وقوع جنگ در خاورمیانه، اقتصادهای شرق آسیا آسیب شدیدی خواهند دید.
این وابستگی جهانی به منابع انرژی خاورمیانه باعث میشود که هرگونه بیثباتی در این منطقه، بلافاصله مورد توجه قدرتهای جهانی قرار گرفته و لایهای از مداخلات خارجی به درگیریها اضافه شود.
۳. عوامل مذهبی (دینهای آخرالزمانی)
عنصر سومی که درگیریها را تشدید میکند، دینهای آخرالزمانی (eschatological religion) است:
- کانون ادیان اصلی: سه دین بزرگ جهان—مسیحیت، یهودیت و اسلام—همگی بر خاورمیانه تمرکز دارند.
- عناصر افراطی: عناصر افراطی متعددی در این سنتهای مذهبی وجود دارند که معتقدند جنگ جهانی سوم در خاورمیانه رخ خواهد داد.
- تحقق نبوتها: این گروههای مذهبی معتقدند که این درگیری باعث بازگشت عیسی (Jesus) یا ظهور مسیح (Messiah) یا ایجاد یک دولت جهانی (بسته به اعتقادات آخرالزمانی آنها) خواهد شد.
- رسالت دینی: این سنتهای مذهبی معتقدند که وظیفه یا رسالتی برای تحقق نبوتهای کتاب مقدس دارند، که این امر انگیزهای عمیق برای تشدید درگیریها فراهم میکند.
پرفسور جانگ نتیجه میگیرد که خاورمیانه به دلیل همین سه دلیل (تجارت جهانی، نفت و دینهای آخرالزمانی)، مرکز درگیریهای جهانی برای ۱۰ تا ۲۰ سال آینده خواهد بود.

استفاده از نظریه بازیها چگونه میتواند نتایج جنگهای بزرگ مانند اوکراین و تایوان را پیشبینی کند؟
تئوری بازیها (Game Theory)، آنگونه که پرفسور جانگ از آن برای تحلیل و پیشبینی درگیریهای ژئوپلیتیک استفاده میکند، یک چارچوب تحلیلی ارائه میدهد که بر اساس آن میتوان نتایج جنگهای بزرگ مانند اوکراین و همچنین احتمال وقوع جنگهای احتمالی مانند تایوان را پیشبینی کرد.
۱. منطق کلی نظریه بازیها در پیشبینی
پرفسور جانگ ژئوپلیتیک را به عنوان «یک بازی در میان بازیگران مختلف» میبیند. این بازیگران (دولتها) دارای استراتژیها و منافع خاص خود هستند و تلاش میکنند تا نتیجه را با استفاده از استراتژیهای خود بهینه کنند. با بررسی موارد زیر، میتوان رفتار آنها را پیشبینی کرد:
- تاریخ هر ملت.
- سیاستهای داخلی آنها.
- آنچه آنها بهترین نتیجه برای خود میدانند.
۲. پیشبینی پیامدهای جنگ اوکراین
پرفسور جانگ با استفاده از نظریه بازیها، توضیح میدهد که چرا روسیه در سال ۲۰۲۲ چارهای جز حمله به اوکراین نداشت. این تصمیم از نظر روسیه، یک انتخاب منطقی برای بهینهسازی امنیت خود بود:
- تشدید اجتنابناپذیر درگیری: گسترش ناتو عملاً روسیه را محاصره کرده بود و اوکراین یک “خط قرمز” (Red Line) محسوب میشد. پس از کودتای ۲۰۱۴ که تحت حمایت سیا (CIA) انجام شد و هدف قرار دادن روستبارها در منطقه دونتسک، پوتین اعلام کرد که برای دفاع از روستبارهای اوکراین وارد عمل شده است.
- پیروزی روسیه در میدان نبرد: تحلیلگران نظامی، با در نظر گرفتن دادهها و واقعیتهای میدان نبرد، معتقدند که روسیه در حال پیروزی در این جنگ است. روسیه تسلط خود را در میدان جنگ از نظر برتری هوایی، انضباط سربازان، روحیه بالا و نوآوری ثابت کرده است.
پیشبینی در مورد پایان جنگ (مغالطه هزینه هدر رفته)
تئوری بازیها پیشبینی میکند که این جنگ احتمالاً به دلیل یک پدیده رفتاری خاص، طولانی خواهد شد: «مغالطه هزینه هدر رفته» (Sunk Cost Fallacy).
- لزوم ادامه جنگ برای ناتو: اروپا میلیاردها دلار در اوکراین سرمایهگذاری کرده و اوکراین وعدههایی در مورد مواد معدنی کمیاب به اروپاییها داده است. اگر ناتو در این مقطع تسلیم شود، این یک «شکست کامل در باور» برای آنها خواهد بود.
- استقامت به دلیل منافع از دست رفته: همانطور که یک فرد در کازینو پس از باخت زیاد نمیتواند آنجا را ترک کند (مغالطه هزینه هدر رفته)، اروپا نیز نمیتواند ضرر خود را بپذیرد، بنابراین این جنگ ادامه خواهد یافت.
- پیشبینی نبرد نهایی: پرفسور جانگ پیشبینی میکند که نبرد نهایی سرنوشت اوکراین در اودسا (Odessa) رقم خواهد خورد. هدف روسیه از کنترل اودسا، محصور کردن اوکراین در خشکی و کنترل دسترسی به دریای سیاه است.
۳. پیشبینی در مورد جنگ تایوان
با استفاده از منطق نظریه بازیها، پرفسور جانگ قاطعانه پیشبینی میکند که چین به تایوان حمله نخواهد کرد. از دیدگاه تئوری بازیها، چنین اقدامی “احمقانه” (idiotic) خواهد بود.
منطق بهینهسازی چین (عدم حمله)
تصمیم استراتژیک چین بر اساس منافع حیاتی و اولویت اصلی دولت یعنی حفظ صلح و رفاه برای مردمش شکل میگیرد. دلایل عدم حمله شامل موارد زیر است:
- استفاده از آمریکا به عنوان نیروی موازنهگر: چین در شرق آسیا توسط دشمنان ژئوپلیتیکی (مانند ژاپن، روسیه و هند) احاطه شده است. چین از نظر تئوری بازیها، خواستار باقی ماندن ایالات متحده در منطقه است تا به عنوان نیروی موازنهگر عمل کند و تعادل ژئوپلیتیکی را حفظ نماید.
- آسیبپذیری اقتصادی: پایگاه صنعتی چین در نزدیکی ساحل قرار دارد و نیروی دریایی آمریکا میتواند آن را در عرض ۲۴ ساعت نابود کند. از آنجایی که اقتصاد چین متکی بر تجارت جهانی است، چین نمیخواهد چهره یک جنگطلب را به خود بگیرد که تجارت جهانی را مختل کرده و رفاه مردمش را کاهش میدهد.
- بهرهگیری از وضعیت موجود: چین از وضعیت موجود راضی است و اگر آمریکا منطقه را ترک کند، چین مجبور خواهد شد برای مقابله با همسایگان خود سرمایهگذاری بیشتری در نیروی دریایی و نظامی کند، که این امر سود کمتری نسبت به همکاری با ایالات متحده دارد.
- اهرمهای اقتصادی جایگزین: چین در صورت نگرانی در مورد استقلال تایوان، میتواند از اهرمهای اقتصادی خود استفاده کند، در حالی که استفاده از ارتش پرخطر و بیحاصل است.
به طور خلاصه، نظریه بازیها با در نظر گرفتن منافع اصلی هر بازیگر، نتیجه میگیرد که هرچند روسیه حمله به اوکراین را منطقیترین راه برای حفظ امنیت خود میدانست، اما چین، با در نظر گرفتن هزینههای گزاف اقتصادی و ژئوپلیتیکی، عدم حمله به تایوان را منطقیترین مسیر برای بهینهسازی رفاه داخلی و ثبات منطقهای میداند.
تشبیه:
استفاده از نظریه بازیها برای پیشبینی نتایج جنگ، مانند این است که یک شطرنجباز، با در نظر گرفتن وضعیت مهرهها و هدف نهایی هر بازیکن (پیروزی یا حفظ ثبات)، بهترین حرکت بعدی را نه از روی احساسات، بلکه بر اساس منطق و محاسبه سود و زیان، پیشبینی کند. در مورد تایوان، تئوری بازیها نشان میدهد که «حمله» حرکتی است که به جای بردن، پادشاه (منافع) چین را در معرض خطر قرار میدهد.




