چگونه هوش مصنوعی اصول فرماندهی و کنترل ترکیبی (فرماندهی مأموریتی) را در عملیات نظامی تقویت میکند؟
پرسش شما بر این موضوع متمرکز است که چگونه پیشرفتهای هوش مصنوعی (AI) میتوانند اصول فرماندهی و کنترل ترکیبی (Mission Command) را در عملیات نظامی تقویت کنند.
منابع موجود نشان میدهند که در محیط جنگی آینده، فرماندهی مأموریتی همچنان رویکرد غالب خواهد بود و هوش مصنوعی به جای جایگزینی، آن را تقویت خواهد کرد.
در اینجا تشریح میشود که هوش مصنوعی چگونه اصول فرماندهی مأموریتی را تقویت میکند و چرا این رویکرد ترکیبی (هیبریدی) همچنان بر سیستمهای کاملاً متمرکز یا کاملاً غیرمتمرکز برتری خواهد داشت:
۱. بقای فرماندهی مأموریتی به عنوان رویکرد ترکیبی غالب
فرماندهی مأموریتی (Mission Command) رویکردی ترکیبی به فرماندهی و کنترل (C2) است که شامل تصمیمگیری متمرکز در سطوح بالا و در عین حال تفویض اختیار و توانمندسازی قضاوت زیردستان در تمام سطوح برای اجرای دستورات به شیوهای است که متناسب با وضعیت باشد.
هوش مصنوعی دلیل اصلی برتری فرماندهی مأموریتی را تغییر نمیدهد: دلیل اصلی ترجیح فرماندهی مأموریتی این است که این رویکرد سازگاری را در مواجهه با عدم قطعیت به حداکثر میرساند و هیچ بازیگر واحدی به تمام اطلاعات لازم برای اتخاذ هر تصمیمی دسترسی ندارد.
- عدم تقارن اطلاعاتی: فرماندهیهای سطح تئاتر (عملیاتی) آگاهی بیشتری از محیط عملیاتی کلی دارند، در حالی که فرماندهیهای تاکتیکی خط مقدم، آگاهی بهتری از موقعیت تاکتیکی خاص خود دارند.
- محدودیت اصلی: عامل محدودکننده اصلی در بهبود C2، نه هوش بهتر یا تصمیمگیری سریعتر، بلکه انعطافپذیری و دسترسی به پیوندهای ارتباطی بین نیروها است. بهبود هوش به طور ذاتی این مشکل دسترسی به اطلاعات را حل نمیکند.
بنابراین، افزایش توانایی استدلالی ماشینها به طور اساسی این پویاییها را تغییر نمیدهد؛ در نتیجه، فرماندهی مأموریتی در مقایسه با سایر رویکردها همچنان برتری نسبی خود را حفظ خواهد کرد.
۲. تقویتکنندههای هوش مصنوعی برای فرماندهی مأموریتی
هوش مصنوعی به احتمال زیاد جایگزین فرماندهی مأموریتی نخواهد شد، بلکه برای تقویت و پشتیبانی از تصمیمگیری در داخل این ساختار ترکیبی عمل خواهد کرد.
الف) پشتیبانی از هماهنگی و همگامسازی پویا: یکی از مهمترین تغییرات قابل دستیابی توسط هوش مصنوعی در فرماندهی مأموریتی، فعالسازی کنترل پویا (Dynamic Control) است. فرماندهی مأموریتی معمولاً برای مدیریت پیچیدگی، به مکانیسمهای کنترلی سفت و سخت مانند طرحهای عملیاتی از پیش تعیینشده متکی است. هوش مصنوعی میتواند کمک کند:
- مدیریت اصطکاکها: هوش مصنوعی میتواند به کاهش اصطکاکهایی که قبلاً مانع از سازگاری در محل اجرای طرحهای هماهنگی پیچیده میشدند، کمک کند.
- تنظیمات بلادرنگ: هوش مصنوعی میتواند تنظیمات بلادرنگ را در زمینههایی مانند جنگ الکترونیک، رفع تداخل حریم هوایی و آتش، و مانورهای تاکتیکی پشتیبانی کند.
- تسریع تصمیمات متمرکز: هوش مصنوعی میتواند فرآیند زمانبر تبدیل تصمیمات استراتژیک به مأموریتهای عملیاتی مشخص را تسریع بخشد.
ب) افزایش انعطافپذیری شبکههای ارتباطی: بهبود شبکههای ارتباطی میتواند بازدهی بیشتری نسبت به بهبود هوش به همراه داشته باشد.
- شبکههای مقاومتر: هوش مصنوعی میتواند شبکههای ارتباطی را مقاومتر (Resilient) کند.
- سیستمهای انبوه و توزیعشده: در عملیات دستههای پروازی (swarms) از سیستمهای رباتیک، تحقیقات نشان داده است که افزودن مقادیر کمی اطلاعات بین عوامل شبکهای، بهبودهای بزرگی در نتایج رزمی ایجاد میکند. هوش مصنوعی میتواند این رفتارهای تطبیقی در دستههای پروازی را مدیریت کند، حتی بدون نیاز به کنترل متمرکز.
ج) بهبود توانمندیهای فرماندهی در سطوح مختلف: هوش مصنوعی میتواند هم رویکردهای متمرکز و هم غیرمتمرکز را تقویت کند:
- پشتیبانی از تصمیمگیری: هوش مصنوعی میتواند ابزارهای پشتیبانی از تصمیم را ارائه دهد که به فرماندهان کمک میکند تا محیطهای خود را بهتر درک کنند، چندین مسیر عملیاتی (COAs) را شناسایی و ارزیابی کنند.
- تقویت کارکنان فرماندهی: این ابزارها به ویژه برای تقویت کارکنان فرماندهی کوچکتر که در تعداد پرسنل انسانی برای حل این مشکلات محدود هستند، مفید خواهد بود.
- مدیریت سیستمهای خودمختار (Autonomous Systems): برای سیستمهای بدون سرنشین که در محیطهای الکترومغناطیسی مورد مناقشه فعالیت میکنند (جایی که پیوندهای فرکانس رادیویی برای کنترل انسانی مستقیم ممکن است مسدود شوند)، خودمختاری (Autonomy) فعالشده با هوش مصنوعی برای C2 حیاتی است.
نتیجهگیری
هوش مصنوعی قابلیتهای مطلق معماریهای C2 را افزایش خواهد داد، اما مزایای فرماندهی مأموریتی به دلیل عوامل ساختاری مانند محدودیتهای اطلاعاتی و فیزیکی دسترسی و ارتباط، که توسط هوش مصنوعی تغییر نمیکنند، همچنان پابرجا خواهد بود.
بزرگترین مزایای هوش مصنوعی احتمالاً در کمک به ساخت و راهاندازی ستون فقرات خود سیستم C2 خواهد بود، که شبکههای ارتباطی را مقاومتر کرده و پشتیبانی تصمیمگیری بهتری را فراهم میکند.
یک تشبیه برای درک بهتر: اگر فرماندهی مأموریتی را به عنوان یک تیم فوتبال در نظر بگیریم، هوش مصنوعی نقش سیستمهای ارتباطی پیشرفته و کمکداور ویدئویی (VAR) را بازی میکند.
VAR (هوش مصنوعی) نمیتواند وظیفه مربی (فرماندهی متمرکز) یا تصمیمگیری سریع بازیکنان در زمین (اجرای غیرمتمرکز) را جایگزین کند.
اما VAR میتواند در کسری از ثانیه، اطلاعاتی را پردازش کند که برای یک انسان غیرممکن است، به مربی کمک کند تا طرح کلی بازی را در میانه مسابقه سریعتر تنظیم کند و به بازیکنان اجازه میدهد با اطمینان بیشتری بر اساس اطلاعات محلی که دارند، عمل کنند.
با این حال، اگر ارتباطات زمین بازی (شبکهها) مختل شود، حتی بهترین سیستم هوش مصنوعی نیز نمیتواند به طور مؤثر به تیم کمک کند، زیرا محدودیت، در ارتباط اطلاعات درست، نه لزوماً در هوش سیستم است.