پیام پنهان عراقچی به باکو و اولتیماتوم ایران
این متن، برداشتی از یک برنامه تحلیلی از کانال یوتیوب «جمهوری پنجم» است که به طور مشخص، حضور فزاینده ناتو، اسرائیل، و متحدان آنها در آذربایجان و پیامدهای آن برای امنیت منطقه، بهویژه ایران، را بررسی میکند. پیام پنهان عراقچی به باکو و اولتیماتوم ایران
تحلیلگر معتقد است سفر ناگهانی عباس عراقچی، وزیر امور خارجه وقت ایران، به باکو نه برای مذاکره، بلکه برای رساندن یک پیام شدیداللحن و ضربالاجل (اولتیماتوم) به دولت آذربایجان بوده است.
این پیام در واکنش به دیدارها و قراردادهای نظامی و اقتصادی اخیر آذربایجان با مقامات عالیرتبه آمریکا، بریتانیا، ناتو، امارات و ترکیه صورت گرفته است، که نشاندهنده تبدیل شدن قفقاز جنوبی به میدان درگیری جدید و هدف غرب برای ایجاد یک پایگاه (اسرائیل دوم) علیه ایران است.
برنامه تاکید میکند که اگر آذربایجان به میزبانی نیروهای خارجی ادامه دهد، ایران از طریق گروههای شبهنظامی اسلامگرا داخلی مانند حسینیون، به مقابله خواهد پرداخت و جنگ را به داخل آذربایجان خواهد کشاند.
چرا تحرکات اخیر ناتو و متحدانش در آذربایجان برای ایران یک اولتیماتوم جدی است
تحرکات اخیر ناتو و متحدانش در جمهوری آذربایجان برای ایران حکم یک اولتیماتوم جدی و خطرناک را دارد، زیرا این اقدامات نشاندهنده تلاش هماهنگ غرب برای تبدیل قفقاز جنوبی به یک «تخته خیز» نظامی و اطلاعاتی علیه امنیت ملی ایران و محاصره ژئوپلیتیک آن است.
بر اساس منابع موجود، دلایل این وضعیت بحرانی به شرح زیر است:
۱. تبدیل آذربایجان به پایگاه نظامی و اطلاعاتی غرب دلیل اصلی نگرانی ایران، حجم بیسابقه و متراکم رفتوآمدهای مقامات ارشد ناتو، بریتانیا و آمریکا به باکو در یک بازه زمانی بسیار کوتاه (۴ تا ۱۰ دسامبر) است.
درست در زمانی که وزیر خارجه ایران برای انتقال پیام هشدار به باکو رفت، مقامات ناتو و بریتانیا در حال مذاکره برای «لنگر انداختن» در پشت دروازههای دفاعی ایران بودند.
این تحرکات شامل موارد زیر است:
- حضور اطلاعاتی بریتانیا: دیدار علیاف با لرد جان آلدرایس (چهره اطلاعاتی بریتانیا) و بحث سرمایهگذاری در قرهباغ، که پوششی برای ایجاد پایگاههای جاسوسی، سیستمهای کشف و نظارت و استقرار نیرو در مناطق استراتژیک کوهستانی مشرف به ایران تلقی میشود.
- همکاریهای سایبری و عملیاتی: آمریکا و ناتو تحت عنوان «امنیت سایبری» و «همکاری عملیاتی» در حال ایجاد زیرساختهای دیجیتال و نظامی در آذربایجان هستند تا از آن برای نفوذ و ضربه زدن به ایران و روسیه استفاده کنند،.
۲. نادیده گرفتن خطوط قرمز ایران و پیام عراقچی سفر عباس عراقچی به باکو حامل یک پیام صریح یا اولتیماتوم بود: ایران حضور کشورهای ثالث (ناتو، اسرائیل و غرب) را در مرزهای خود تحمل نمیکند و هر تغییری باید در قالب همکاریهای منطقهای باشد،.
با این حال، استقبال سرد از عراقچی در فرودگاه و تداوم جلسات با مقامات ناتو درست یک روز پس از سفر او، نشان داد که باکو نهتنها هشدار ایران را نادیده گرفته، بلکه عملاً در حال ادغام در ساختار امنیتی غرب است،.
این رفتار به معنای عبور از خطوط قرمز امنیتی ایران و نادیده گرفتن پیوندهای تاریخی و جغرافیایی دو کشور است.
۳. تهدید کریدور شمال-جنوب و محاصره آسیای مرکزی تحرکات ناتو در آذربایجان تنها محدود به قفقاز نیست، بلکه هدف آن کنترل «دروازه دوم» آسیای مرکزی است.
با توجه به چالشهای غرب در افغانستان، آذربایجان به عنوان مسیر جایگزین برای دسترسی به آسیای مرکزی و محاصره استراتژیک ایران و روسیه انتخاب شده است،.
هدف غرب مسدود کردن یا کنترل کریدور شمال-جنوب است که برای اقتصاد و اتصالات ترانزیتی ایران حیاتی میباشد.
۴. خطر ایجاد «اسرائیل دوم» و جنگ نیابتی منابع تأکید میکنند که غرب و اسرائیل قصد دارند آذربایجان را به پایگاهی برای جنگ نیابتی علیه ایران تبدیل کنند.
وجود پایگاههایی مانند «سیتالچای» در ۷۰ کیلومتری باکو که مرکز پشتیبانی لجستیک و پهپادی اسرائیل است، نشان میدهد زیرساختهای ضربه به ایران از قبل مهیا شده است.
هدف نهایی این تحرکات، کشاندن جنگ به داخل خاک آذربایجان و تحریک گسلهای قومیتی علیه ایران است.
۵. واکنش احتمالی و اجتنابناپذیر ایران این وضعیت برای ایران یک اولتیماتوم است زیرا اگر تهران واکنش نشان ندهد، ناتو جای پای خود را محکم کرده و امنیت ایران را به خطر میاندازد.
در مقابل، اگر ایران بخواهد مقابله کند، ممکن است از طریق فعالسازی گروههای اسلامگرای داخلی آذربایجان (مانند حسینیون) و هدف قرار دادن زیرساختهای حیاتی انرژی در باکو اقدام کند که این امر میتواند منجر به فروپاشی ثبات در قفقاز شود،،.
خلاصه و تمثیل: وضعیت کنونی مانند آن است که همسایهی دیوار به دیوار شما، حیاط خانه خود را به دشمنان قسمخوردهتان اجاره دهد تا در آنجا برجکهای دیدبانی و سکوهای پرتاب سنگ بسازند.
تحرکات اخیر ناتو در باکو، صرفاً دیدارهای دیپلماتیک نیست، بلکه چیدمان مهرههای یک محاصره آهنین در حیاط خلوت امنیتی ایران است که اگر متوقف نشود، تهران را ناچار به شکستن این حصر با هزینههای سنگین خواهد کرد.
عراقچی چه پیامی به باکو داد؟
بر اساس منابع، سفر عباس عراقچی به باکو تنها یک دیدار دیپلماتیک معمولی برای رفع سوءتفاهمها نبود، بلکه هدف اصلی آن انتقال یک پیام صریح، هشدارآمیز و در قالب یک اولتیماتوم به مقامات جمهوری آذربایجان بود.
محورهای اصلی پیام عراقچی به شرح زیر است:
۱. عدم تحمل حضور بیگانگان (خط قرمز امنیتی) پیام اصلی عراقچی این بود که ایران از تمام «تحرکات غیرعادی» و «فتنههایی» که در پشت مرزهایش در حال شکلگیری است، آگاهی کامل دارد.
او تأکید کرد که حضور کشورهای ثالث مانند ناتو، آمریکا و بریتانیا در مرزهای ایران غیرقابل تحمل و غیرقابل قبول است و باکو حق ندارد هر نیرویی را که میخواهد در جوار خاک ایران مستقر کند،.
۲. لزوم حل مسائل در چارچوب منطقهای عراقچی به طرف آذربایجانی گوشزد کرد که هرگونه تغییر ژئوپلیتیک یا امنیتی در منطقه باید صرفاً در چارچوب گفتگوهای منطقهای (مانند فرمت ۳+۳) صورت گیرد و باز کردن پای بیگانگان به منطقه ممنوع است.
۳. فراخواندن علیاف به تهران عراقچی حامل پیامی بود که طی آن از الهام علیاف دعوت شده (یا به تعبیر دقیقتر منبع، «فراخوانده شده») تا به تهران بیاید و با رهبر جمهوری اسلامی دیدار کند.
این اقدام تلاشی برای تغییر مسیر باکو از همگرایی با غرب به سوی تعامل با همسایگان تعبیر میشود،.
۴. یادآوری پیوندهای تاریخی و هشدار غیرمستقیم وزیر خارجه ایران با ادبیاتی خاص یادآور شد که بین دو کشور «خویشاوندی تاریخی» وجود دارد و این جغرافیا متعلق به حوزه تمدنی و فرهنگی ایران است.
پیام پنهان این هشدار آن است که اگر باکو بخواهد به «تخته خیز» و پایگاه نظامی ناتو یا اسرائیل علیه ایران تبدیل شود، ایران گزینههای دیگری (از جمله فعالسازی گروههای مقاومت داخلی در آذربایجان یا برخورد سخت) را روی میز خواهد داشت،.
تمثیل: پیام عراقچی به باکو شبیه به این است که شما به برادر کوچکتر خود که اتاقش دیوار به دیوار اتاق خواب شماست هشدار دهید: «ما با هم فامیل هستیم، اما اگر کلید خانهات را به دزدان و دشمنان من بدهی تا از پنجره اتاق تو مرا هدف بگیرند، من دیگر به عنوان برادر با تو رفتار نخواهم کرد و برای حفظ امنیت خودم، مستقیماً وارد عمل میشوم.»
چرا علیوف به تهران فراخوانده شد
بر اساس تحلیل منابع، سفر عباس عراقچی به باکو حامل پیامی بود که طی آن الهام علیاف نه تنها به تهران دعوت، بلکه به تعبیر دقیقتر «فراخوانده شد» تا با رهبر جمهوری اسلامی دیدار کند.
این اقدام تلاشی نهایی از سوی ایران برای تغییر محاسبات باکو پیش از وقوع یک برخورد سخت است. دلایل این فراخوان به شرح زیر است:
۱. آخرین فرصت برای «نجات» علیاف منابع اشاره میکنند که این فراخوان مشابه پیامی است که هاکان فیدان (وزیر خارجه ترکیه) نیز پیشتر حامل آن بود: تلاش برای «نجات دادن» علیاف از تبعات کارهایی که در حال انجام آن است.
ایران معتقد است علیاف با باز کردن پای ناتو و اسرائیل به منطقه، وارد بازی خطرناکی شده که سرنوشت او را تهدید میکند و حضور در تهران فرصتی برای بازگشت از این مسیر است .
۲. ابلاغ اولتیماتوم: «یا تو جمع میکنی یا ما» فراخواندن علیاف برای تفهیم این موضوع است که حضور کشورهای ثالث (ناتو، آمریکا، انگلیس) در مرزهای ایران غیرقابل تحمل است.
پیام تهران این است که «گلیم» نیروهای بیگانه باید جمع شود؛ حال یا خودِ علیاف این کار را انجام میدهد، یا ایران رأساً اقدام خواهد کرد.
این فراخوان تلاشی است تا به علیاف فهمانده شود که ایران دیگر فتنهها و تحرکات غیرعادی در پشت مرزهایش را تحمل نخواهد کرد.
۳. تعیین تکلیف سرنوشت آذربایجان: تحلیل منابع بر این است که علیاف به دلیل ماهیت حکومت و وابستگیهایش، فاقد درک صحیح از منطق جغرافیایی و همسایگی با قدرتهایی مانند ایران و روسیه است.
بنابراین، فراخواندن او به تهران به معنای آن است که سرنوشت و مسیر ژئوپلیتیک آذربایجان باید تغییر کند و «رقم بخورد» .
ایران قصد دارد به او یادآوری کند که این جغرافیا متعلق به حوزه تمدنی و فرهنگی ایران است و او حق ندارد هر نیرویی را در آن مستقر کند.
۴. اتمام حجت پیش از فعالسازی گزینههای سخت از آنجا که ایران معتقد است علیاف اختیاری از خود ندارد و تصمیمات امنیتی باکو توسط بازیگران خارجی (مانند اسرائیل و ناتو) دیکته میشود، این فراخوان به مثابه آخرین اتمام حجت دیپلماتیک است.
اگر این مسیر اصلاح نشود، ایران گزینههای دیگری همچون فعالسازی گروههای اسلامگرای داخلی (مانند حسینیون) و هدف قرار دادن زیرساختهای حیاتی انرژی باکو را روی میز دارد.
تمثیل: فراخواندن علیاف به تهران شبیه به احضار یک «شریک تجاری ناخلف» توسط سهامدار اصلی و قدرتمند مجموعه است.
سهامدار اصلی (ایران) میبیند که شریک کوچکتر (علیاف) در حال آتشبازی در انبار باروت مشترک است و کلید انبار را به رقبای خصم داده است.
این احضار، دعوت به یک ضیافت دوستانه نیست، بلکه آخرین هشدار در دفتر مدیریت است: «یا کلید را پس میگیری و آتشبازی را تمام میکنی، یا مدیریت مجموعه را با زور از تو سلب میکنیم تا کل ساختمان (منطقه) نسوزد.»