نزول امپراتوری و سقوط رژیم اسرائیل
این منبع که برگرفته از رونوشت ویدیویی با عنوان «ایران دوباره به او خیانت شد – راز کثیف امپراتوری | پروفسور محمد مرندی» است، به طور گسترده به انتقاد از سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه میپردازد. نزول امپراتوری و سقوط رژیم اسرائیل
مرندی بر این باور است که ایالات متحده از گروههای تروریستی مانند سازمان مجاهدین خلق (MEK) حمایت کرده است و این حمایت مداوم از تروریسم و رژیم اسرائیل، تغییر اساسی در روابط ایران و آمریکا را ناممکن میسازد.
بخش عمدهای از بحث بر این موضوع تمرکز دارد که چگونه جنایات اسرائیل در غزه و تغییر نگرش مردم و نخبگان منطقه نسبت به ایران و محور مقاومت، در حال تضعیف چارچوبهای تحت حمایت آمریکا مانند پیمان ابراهیم است.
با وجود این تغییرات، مرندی اظهار میکند که حکومتهای وابسته به غرب در خلیج فارس، به دلیل وابستگی عمیق به آمریکا، نمیتوانند سیاستهای خود را تغییر دهند، اما او پیشبینی میکند که با افول امپراتوری غرب، رژیم اسرائیل نیز سرنوشتی مشابه آپارتاید آفریقای جنوبی خواهد داشت.
چه عواملی موجب تغییر دیدگاههای منطقهای نسبت به ایران و اسرائیل پس از ۷ اکتبر شد؟
پرسش شما در مورد عوامل تغییر دیدگاههای منطقهای نسبت به ایران و اسرائیل پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (آغاز نسلکشی تمامعیار در غزه) بسیار مهم است. منابع موجود نشان میدهند که این رویدادها موجب تغییرات قابل توجهی در نگرشها، بهویژه در میان مردم منطقه، و همچنین ایجاد نگرانیهای فزایندهای در میان نخبگان حاکم شده است.
عوامل اصلی که منجر به تغییر دیدگاههای منطقهای نسبت به ایران و اسرائیل پس از ۷ اکتبر شدند، عبارتند از:
۱. تقویت دیدگاه عمومی که اسرائیل تهدید اصلی است
- دیدگاه پیش از ۷ اکتبر: حتی پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، با وجود اینکه دولتهایی مانند عربستان سعودی، قطر، امارات، دولت اردوغان و رژیم بحرین در حال انتشار تبلیغات ضدایرانی (هم فرقهای و هم نژادی) بودند، اکثر مردم منطقه، بر اساس نظرسنجیهای غربی، ایران را تهدیدی برای امنیت خود نمیدانستند.
- تشدید تمرکز بر اسرائیل: طبق همین نظرسنجیها، مردم منطقه، اسرائیل را تهدید میدانستند. پس از ۷ اکتبر، این موضوع به طور فزایندهای تقویت شد که مردم روایتهای دولتی مبنی بر تهدید بودن ایران را نمیپذیرند. تمرکز جمعیتی به طور فزایندهای علیه رژیم اسرائیل قرار گرفته است.
۲. نسلکشی تمامعیار و افزایش اقدامات تهاجمی اسرائیل
- نسلکشی و تجاوز: شروع نسلکشی تمامعیار پس از ۷ اکتبر، همراه با تداوم «کشتار وحشیانه» و ادامه نسلکشی توسط رژیم اسرائیل، باعث خشم و عصبانیت عظیمی در سراسر منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا شده است.
- تغییر در تصویر منطقهای: منابع اشاره دارند که پس از حمله هوایی به عتاد، شاهد یک تغییر ظریف اما قابل توجه در نحوه ترسیم رژیم اسرائیل توسط رژیمها، به ویژه در منطقه خلیج فارس، هستیم.
- نقض آتشبس: هرگونه نقض آتشبس و آغاز مجدد نسلکشی موج جدیدی از خشم ایجاد میکند.
۳. تغییر نگرشها نسبت به محور مقاومت
- افول خصومتهای تبلیغاتی: منابع نشان میدهند که تغییر قابل توجهی در نگرشها نسبت به ایران، حزبالله و انصارالله به وجود آمده است.
- تضعیف روایتهای قبلی: خصومتهایی که توسط رسانههایی مانند الجزیره و العربیه ترویج میشد و سالها موفقیت نسبی داشت، در برخی موارد کاهش یافته است.
- افزایش حمایت مردمی: نگرش و دیدگاه مردم عادی (مردم در خیابانها) نسبت به ایران، حزبالله و محور مقاومت به طور قابل ملاحظهای تغییر کرده است.
۴. تغییر دیدگاه نخبگان حاکم و فرصتهای همکاری
- افزایش نگرانی رژیمها: رژیمهای خانوادهمحور در منطقه خلیج فارس امروز بیشتر از گذشته نگران نقش رژیم اسرائیل هستند. آنها نگرانی بیشتری در مورد نوع تهدیدی که این رژیم برایشان ایجاد میکند، نشان میدهند.
- ایجاد فرصت برای ایران: این نگرانی فزاینده، فرصتهایی را برای بهبود روابط با ایران فراهم میکند.
- اجماع منطقهای جدید: سخنگوی وزارت امور خارجه ایران اخیراً اظهار داشته است که در منطقه اجماع جدیدی بر سر دو واقعیت شکل گرفته است:
- اسرائیل تهدید اولیه در این منطقه است.
- باید یک چارچوب منطقهای برای همکاری (فراتر از چارچوبهای قبلی که مملو از اختلافات و محوریت امپراتوری بودند) برای تضمین امنیت منطقه در برابر تهدید اسرائیل وجود داشته باشد.
با این حال، باید توجه داشت که با وجود این تغییرات و خشم گسترده، هیچ یک از این کشورها (مانند ترکیه، مصر، اردن) علیه رژیم اسرائیل اقدامی نکرده، روابط خود را قطع ننمودهاند و به تجارت معمول ادامه دادهاند. این امر نشان میدهد که علیرغم تغییرات مردمی، نخبگان حاکم به دلیل بستگی عمیق به غرب و عدم استقلال عمل (به ویژه در مورد رژیمهای نیابتی مانند امارات و قطر)، در تغییر اساسی سیاستهای خود کند عمل میکنند.
این وضعیت را میتوان به این شکل در نظر گرفت که انگار یک لایه بتنی روی زمین قرار دارد (منافع و سیاستهای نخبگان وابسته به غرب)، اما زیر این لایه، خشم و دیدگاههای عمومی مردم (ماگما) در حال جوشیدن است. در ۷ اکتبر، این ماگما شکافهایی در بتن ایجاد کرد و حالا هر عمل تهاجمی اسرائیل (مانند زمینلرزه) باعث میشود فشار زیرین افزایش یافته و لایه سطحی رژیمها نسبت به تهدیدات منطقهای (اسرائیل) حساستر شوند و به دنبال کانالهای جدیدی (مانانند همکاری با ایران) بگردند.
چگونه حمایت آمریکا از تروریسم و رژیم اسرائیل بر ثبات و ائتلافهای منطقهای تأثیر میگذارد؟
حمایت ایالات متحده از تروریسم و رژیم اسرائیل تأثیرات عمیقی بر ثبات و ائتلافهای منطقهای در غرب آسیا داشته است. این تأثیرات شامل دامن زدن به ناامنی داخلی در کشورهایی مانند ایران و جلوگیری از بهبود روابط در سطح بنیادین، و همچنین ایجاد دو چارچوب منطقهای متضاد و افزایش بیثباتی کلی رژیمها میشود.
در اینجا بررسی جامعی از تأثیرات بر اساس منابع ارائه شده است:
۱. تأثیر حمایت آمریکا از تروریسم
حمایت از گروههای متخاصم و تروریستی: ایالات متحده از گروههای تروریستی حمایت میکند که هزاران نفر را در ایران کشتهاند. برای مثال، آمریکا از گروه فرقهای سازمان مجاهدین خلق (MEK) حمایت میکند که تا ۱۷,۰۰۰ نفر را کشته و به عنوان پیادهنظام برای صدام حسین جنگیده است. در گذشته، حملات تروریستی این گروه شامل انفجار بمبهای خودرویی و قتل افراد در خیابانهای ایران به صورت روزانه بود. با وجود اینکه MEK در ابتدا یک سازمان تروریستی اعلام شد، رهبران آن به فرانسه گریختند و سپس در عراق مستقر شدند و دفاتری را در سراسر اروپا و آمریکای شمالی تحت نامهای مختلف گشودند.
استفاده از گروههای نیابتی: این منابع بیان میکنند که آمریکا سازمانهای تروریستی مختلفی را تأمین مالی میکند. وضعیت MEK مشابه گروههایی مانند داعش و القاعده است. حتی الگولانی، رهبر القاعده و یکی از بنیانگذاران داعش، که افراد زیادی را قتل عام کرده، اکنون یک دوست صمیمی و عامل نیابتی (proxy) ایالات متحده محسوب میشود. همچنین، آمریکا از گروههای تروریستی که در ماههای اخیر حملاتی را در مرز با پاکستان و در کردستان عراق انجام دادهاند، حمایت میکند.
تأثیر بر روابط منطقهای: این نوع رفتار ایالات متحده (ادامه حمایت از تروریسم و انجام اقدامات تجاوزکارانه) باعث میشود که تغییر بنیادین در روابط با این کشور عملاً امکانپذیر نباشد، اگرچه ممکن است گفتگوهای محدودی در آینده صورت گیرد.
۲. تأثیر حمایت آمریکا از رژیم اسرائیل بر ائتلافها و ثبات منطقهای
اسرائیل به عنوان تهدید اصلی منطقه: یک اجماع منطقهای در غرب آسیا وجود دارد مبنی بر اینکه اسرائیل تهدید اولیه در این منطقه است. حتی پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، با وجود پروپاگاندای شدید ضدایرانی (هم فرقهای و هم نژادی) توسط دولتهایی مانند عربستان سعودی، قطر، امارات و ترکیه، اکثر مردم منطقه (طبق نظرسنجیهای غربی) ایران را تهدیدی برای امنیت خود نمیدانستند، بلکه اسرائیل را تهدید میشمردند.
ایجاد چارچوبهای منطقهای متضاد: حمایت آمریکا از اسرائیل و اقدامات تجاوزکارانه اسرائیل، منجر به ظهور دو چارچوب رقیب منطقهای شده است:
- چارچوب پیمانهای ابراهیم (Abraham Accords): این چارچوب تحت رهبری «امپراتوری» (ایالات متحده) است و مستقیماً علیه ایران، یمن، لبنان و دیگران هدایت میشود.
- چارچوب همکاری منطقهای: این چارچوب در حال تکامل است و فراتر از ساختارهای قبلی (که تحت سلطه امپراتوری و تفرقه بودند) تعریف شده است. این ائتلاف جدید با هدف تضمین امنیت منطقه در برابر تهدید اسرائیل شکل میگیرد. برخی مقامات، مانند وزیر امور خارجه عمان، خواستار آن هستند که این چارچوب شامل عراق، ایران، یمن و لبنان باشد.
تغییر نگرشها و فرصتها: پس از ۷ اکتبر و شروع “نسلکشی تمام عیار”، این موضوع که مردم روایتهای دولتی علیه ایران را نمیپذیرند، تشدید شده است.
- رژیمهای منطقه خلیج فارس، به ویژه پس از حملات هوایی، نگرانی بیشتری در مورد تهدیدی که رژیم اسرائیل برای آنها ایجاد میکند، نشان میدهند. این امر فرصتهایی برای بهبود روابط با ایران ایجاد کرده است.
- نگرشها در سطح مردم نسبت به ایران، حزبالله و محور مقاومت به طور قابل توجهی تغییر کرده است.
چالشهای ثبات و نفوذ آمریکا: با وجود خشم و انزجار عمومی گسترده در غرب آسیا و شمال آفریقا، تقویت پیمانهای ابراهیم برای رژیمها دشوار است. دلیل این امر تا حد زیادی به بیثباتی داخلی احتمالی رژیمهای منطقه و نفوذ عمیق آمریکا باز میگردد:
- بیثباتی رژیمها: بسیاری از این رژیمها، حتی اگر ظاهراً پایدار به نظر برسند، به طور ذاتی پایدار نیستند. خشم عمومی و وضعیت اقتصادی نامناسب، میتواند زمینهساز تغییراتی باشد.
- خیانت و حفظ روابط اقتصادی: با این حال، در طول جنگ و نسلکشی، هیچ یک از کشورهای عربی یا منطقهای (مانند مصر، اردن، ترکیه و امارات) روابط اقتصادی یا تجاری خود را با اسرائیل قطع نکردهاند؛ آنها به تجارت عادی ادامه دادهاند و به نوعی در نسلکشی سهیم بودهاند. این کار به عنوان یک خیانت بزرگ به مردم فلسطین تلقی میشود.
- وابستگی به غرب: رژیمهای اقتدارگرای خلیج فارس (مانند امارات و قطر) بازیگران مستقلی نیستند، بلکه رژیمهای نیابتی غرب و ایالات متحده هستند. نخبگان حاکم به دلیل پیوندهای عمیق فرهنگی، سیاسی، و مالی خود با غرب (از جمله تحصیل در آنجا و داشتن خانه)، به کندی درس میگیرند و ایالات متحده به آنها اجازه نخواهد داد که سیاستهای خود را تغییر دهند تا به ائتلاف منطقهای علیه تجاوز اسرائیل بپیوندند.
وابستگی رژیم اسرائیل: رژیم اسرائیل کاملاً به غرب وابسته است. این رژیم با حمایت غرب وجود دارد که شامل دهها میلیارد دلار حمایت مستقیم و غیرمستقیم، سرمایهگذاریهای خصوصی، کمکهای نظامی آمریکا و حمایت آلمان و اروپا است. منابع معتقدند که بدون یارانه دادن غرب به زندگی در فلسطین اشغالی، رژیم اسرائیل فرو خواهد پاشید.
نتیجهگیری در مورد آینده ثبات منطقهای: در حالی که این دوران برای مردم فلسطین بسیار تاریک است، افول امپراتوری غرب و مشروعیتزدایی فزاینده از رژیم اسرائیل در چشم مردم جهان (از جمله یهودیان آمریکایی)، فرصتهای جدیدی را ایجاد میکند و تأثیر بسزایی در آینده خواهد داشت. هرچند این وضعیت بسیار خطرناک است، اما این وضعیت موجود نمیتواند ادامه یابد، و این امر در دراز مدت برای رژیم اسرائیل که وابسته به امپراتوری در حال افول است، خوشایند نخواهد بود.
حمایت ایالات متحده از تروریسم و رژیم اسرائیل، مانند یک کفگیر داغ در آب سرد است؛ این حمایت از یک سو باعث میشود روابط منطقهای عمیقاً آشفته و در حال جوشیدن باقی بماند و از سوی دیگر، هرگونه تلاش برای ایجاد یک ساختار امنیتی مستقل منطقهای را به سرعت خنثی و منجمد میکند، زیرا نخبگان منطقه وابسته به قدرت خارجی هستند که نمیخواهد ائتلافهای جدید شکل گیرد.
با توجه به افول غرب، سرنوشت بلندمدت رژیم اسرائیل و آرمان فلسطین چگونه پیشبینی میشود؟
بر اساس منابع ارائه شده، افول غرب به عنوان یک عامل تعیینکننده، سرنوشت بلندمدت رژیم اسرائیل را به سقوط و آرمان فلسطین را به پیروزی نهایی مرتبط میسازد.
در اینجا پیشبینیها و تحلیلهای منابع در مورد سرنوشت بلندمدت رژیم اسرائیل و آرمان فلسطین، با توجه به افول قدرتهای غربی، آورده شده است:
۱. افول امپراتوری غرب و وابستگی اسرائیل
منابع به این نتیجه میرسند که افول امپراتوری غرب، یک لحظه بسیار خطرناک اما در عین حال فرصتساز است که تأثیر عمیقی بر آینده رژیم اسرائیل خواهد داشت.
- افول آمریکا: ایالات متحده در حال افول است و رفتاری بسیار آشفته و نگرانکننده از خود نشان میدهد؛ مانند فردی که در حال غرق شدن است و برای نجات خود به هر چیزی چنگ میزند.
- ضعف اروپا: افول تنها شامل ایالات متحده نیست؛ وضعیت در اروپا نیز رو به وخامت است، به ویژه در کشورهایی مانند آلمان، بریتانیا و فرانسه.
- صعود جنوب جهانی: در مقابل، جنوب جهانی به رشد خود ادامه میدهد. ایران به عنوان یکی از بازیگران اصلی جنوب جهانی شناخته شده و قدرتش را در طول جنگ ۱۲ روزه نشان داد؛ جنگی که در آن توانست رژیم اسرائیل را وادار به درخواست آتشبس از آمریکاییها کند .
۲. سرنوشت بلندمدت رژیم اسرائیل
وابستگی بنیادین رژیم اسرائیل به حمایت غرب، آن را در برابر افول امپراتوری آسیبپذیر میکند.
- وابستگی حیاتی: رژیم اسرائیل به غرب پیوند خورده و تنها با حمایت غرب وجود دارد.
- حمایت مالی و نظامی: این حمایت شامل دهها میلیارد دلار در سال، به صورت مستقیم و غیرمستقیم، کمک نظامی ایالات متحده، حمایت اروپایی (از جمله آلمان)، یارانهها، کمکها و سرمایهگذاریهای خصوصی کلان توسط الیگارشهای صهیونیست در ایالات متحده است که برای صنایع پیشرفته به اسرائیل سرازیر میشود.
- پیشبینی فروپاشی: منابع صراحتاً بیان میکنند که بدون حمایت غرب و بدون یارانههای آنها برای زندگی در فلسطین اشغالی، رژیم فرو خواهد پاشید.
- عدم مشروعیت جهانی: علاوه بر وابستگی مالی، رژیم اسرائیل در چشم بسیاری از مردم در سراسر جهان، از جمله جوانان آمریکایی و حتی یهودیان آمریکایی، به شدت نامشروع شده است. هر چه اقدامات ظالمانهتر، کشتار و قتل بیشتری صورت گیرد، وضعیت برای رژیم بدتر خواهد شد.
- سرنوشت مشابه آپارتاید: منابع پیشبینی میکنند که رژیم اسرائیل با سرنوشتی مشابه آپارتاید آفریقای جنوبی مواجه خواهد شد. در گذشته، فعالان جهانی احساس نمیکردند که آپارتاید آفریقای جنوبی به این زودی پایان یابد، اما رخدادها به سرعت تغییر کردند زیرا بار ستم آپارتاید بیش از حد سنگین شده بود.
۳. آینده آرمان فلسطین
با وجود روزهای بسیار تاریک کنونی، افول امپراتوری و نامشروع شدن اسرائیل فرصتهای جدیدی را برای آرمان فلسطین ایجاد میکند.
- شرایط کنونی: منابع اذعان میکنند که روزهای کنونی برای مردم فلسطین (به ویژه در غزه و کرانه باختری، جایی که روزانه قتل و آوارگی رخ میدهد) بسیار تاریک است.
- تغییرات فرصتساز: با این حال، نامشروع شدن فزاینده رژیم اسرائیل و ضعف امپراتوری غربی، فرصتهای جدیدی را ایجاد کرده و تأثیر زیادی بر آینده خواهد داشت.
- نور در پایان تونل: منابع با وجود غم و اندوهی که بر منطقه حاکم است، تأکید میکنند که شکی وجود ندارد که نوری در انتهای تونل هست و آینده برای رژیم اسرائیل بسیار تاریک است.
نتیجهگیری در قالب یک استعاره:
میتوان گفت که رژیم اسرائیل به یک کشتی بزرگ جنگی تشبیه میشود که به یک ناو مادر (امپراتوری غرب) متصل است. هنگامی که ناو مادر شروع به غرق شدن میکند و نیروی محرکه خود را از دست میدهد، کشتی متصل نیز نه تنها حمایت نظامی و لجستیکی (بمبها و بودجه) بلکه مشروعیت خود را نیز از دست میدهد و در نهایت مجبور به پذیرش سرنوشت مشابه سایر سیستمهای متکی به امپراتوری در حال افول خواهد بود.




