محورهای درگیری و استراتژی آمریکا
منبع، که رونوشت یک ویدئوی یوتیوبی است، تحلیلهای گستردهای از تحولات ژئوپلیتیک و سیاست خارجی آمریکا در مناطق مختلف ارائه میدهد.
این متن وضعیت کنونی جنگ روسیه و اوکراین را نقد میکند و بیان میدارد که مسکو علیرغم تحریمهای غربی که هدفشان مهار تجارت نفتی با هند است، همچنان پیشروی میکند.
بخش قابل توجهی به مناقشه اسرائیل و فلسطین اختصاص یافته و الحاق تدریجی کرانه باختری توسط اسرائیل و نقض آتشبس غزه را تشریح میکند، و نسبت به احتمال وقوع یک جنگ داخلی فلسطینی توسط شبهنظامیان «همکار» هشدار میدهد.
علاوه بر این، سخنرانان نقش محوری مارکو روبیو در سوق دادن مداخلات نظامی تهاجمی آمریکا در دریای کارائیب را بررسی میکنند، که با بهانه نادرست «قاچاق مواد مخدر و تروریسم»، حملات هدفمند و تلاش برای تغییر رژیم در ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه را توجیه میکند.
در انتها، خلاصهای از مستندی درباره جامعه باسابقه یهودیان در ایران ارائه میشود که دیدگاههای ضد صهیونیستی و وضعیت حفاظتشده آنان در جمهوری اسلامی را برجسته میسازد.
چگونه جناحهای سیاسی داخلی بر روی سیاستهای متناقض آمریکا درگیریهای جهانی تأثیر میگذارند؟
جناحهای سیاسی داخلی در ایالات متحده نقش مهمی در شکلدهی به استراتژیهای متناقض آمریکا در درگیریهای جهانی دارند؛
این نفوذ از طریق سیاستهای متغیر رهبران، منافع ایدئولوژیک گروههای قدرتمند و اهداف متضاد در مورد پایان دادن به درگیریها اعمال میشود.
در اینجا بررسی میشود که چگونه این جناحها بر سیاست خارجی آمریکا تأثیر میگذارند:
۱. سیاستهای متناقض در درگیری اوکراین
استراتژیهای آمریکا در قبال روسیه و اوکراین نشاندهنده تغییرات ناگهانی و تأثیرگذاری نیروهای داخلی است:
- رفتار متزلزل (Erratic) ترامپ: اقدامات دونالد ترامپ “بسیار نامنظم” (so erratic) توصیف شده است. او قبلاً دستور حمله موشکهای تاماهاک را لغو کرده بود، اما اکنون اجازه حملات داخل روسیه را صادر میکند. این نوسانات باعث میشود که پیگیری اقدامات وی دشوار باشد.
- نفوذ نئومحافظهکاران (Neocons): جناح نئومحافظهکارانِ صهیونیست (neocon arch zionist) که وزیر خارجه آمریکا در میان آنها است، خواهان پایان یافتن جنگ نیست. این گروه معتقد است که میتوانند روسیه را تضعیف کرده و ولادیمیر پوتین را به نوعی دچار مشکل کنند.
- فشار برای تحریمها توسط جناح روبیو: تیم سناتور مارکو روبیو به عنوان یکی از قویترین نیروهای در حال رشد در دنیای ترامپ، به وضوح سیاست تحریمها را پیش میبرد.
هدف این تحریمها جلوگیری از خرید نفت روسیه توسط هند است، در حالی که این نفت منبع واقعی تأمین اقتصادی روسیه بوده و به آنها اجازه داده است تا تحت شدیدترین رژیم تحریمهای تاریخ زنده بمانند.
مایکل نم، رئیس دفتر روبیو، که خارج از محافل رسمی واشنگتن کمتر شناخته شده است، در حال حاضر یکی از قدرتمندترین افراد در واشنگتن است.
۲. دوگانگی در سیاست خاورمیانه (اسرائیل/فلسطین)
سیاست ایالات متحده در قبال اشغال کرانه باختری و وضعیت غزه به شدت متناقض است تا وضعیتی “منطقه خاکستری” (gray zone) حفظ شود:
- هدف دوگانه واشنگتن: چه دولت جمهوریخواه باشد چه دموکرات، دو هدف وجود دارد که ایالات متحده خواهان آن نیست: آنها نمیخواهند اسرائیل مرزهای خود را تثبیت کند یا یک کشور فلسطینی را به رسمیت بشناسد. در عین حال، آنها نمیخواهند اسرائیل رسماً کرانه باختری را بخشی از اسرائیل بزرگتر اعلام کند.
- جلوگیری از رسمیت آپارتاید: اگر اسرائیل کرانه باختری را ضمیمه (annex) کند، این امر به منزله رسمی شدن و قانونی شدن اسرائیل به عنوان یک دولت آپارتاید خواهد بود. تحت قوانین بینالمللی، اسرائیل موظف میشود که خدمات لازم برای جمعیت کرانه باختری را فراهم کند (مانند خدمات پستی و بهداشتی)، همانطور که پیش از تأسیس تشکیلات خودگردان این کار را انجام میداد.
- نقش دوگانه آمریکا: ایالات متحده نقش دوگانهای ایفا میکند:
- محکوم کردن الحاق کرانه باختری.
- حمایت از هر اقدام اسرائیل در آنجا، از جمله قطع کمک مالی به تشکیلات خودگردان فلسطین.
- تضاد در تضمین آتشبس: با وجود اینکه دونالد ترامپ به دنبال یک ابتکار صلح برای دریافت جایزه نوبل است، این طرح به دلیل شرایط کنونی دوام نخواهد آورد؛ زیرا شخصی که مسئول نظارت بر آتشبس (Babysitter) است (مانند جی.دی. ونس) در واقع “توانمندساز” (enabler) اسرائیل است و نمیتواند بمبهای ۲۰۰۰ پوندی و قطعات یدکی F-35 را از این “دولت درنده” (predator state) بگیرد. دولت ترامپ ارسال تسلیحات به اسرائیل را تعلیق نخواهد کرد.
۳. تلاشهای ایدئولوژیک برای تغییر رژیم در ونزوئلا
مارکو روبیو و حامیان مالیاش از نفوذ خود برای تحریک مستقیم خشونت در منطقه کارائیب و ونزوئلا استفاده میکنند که منجر به یک استراتژی نظامی تهاجمی میشود:
- حامیان مالی روبیو: تمام مسیر شغلی روبیو توسط پل سینگر، سرمایهدار کرکسصفت و مدیر صندوق سرمایهگذاری الیوت کاپیتال منیجمنت (Elliot Capital Management)، تأمین مالی شده است.
- ایدئولوژی “گوسانو” (Gusano): روبیو نماینده “مجتمع صنعتی گوسانو” (Gusano industrial complex) در جنوب فلوریدا است. وسواس او بر سرنگونی دولت کوبا است.
- پیششرط حمله به کوبا: جناح روبیو معتقد است که برای سرنگونی کوبا که توسط ونزوئلا حمایت میشود، ابتدا باید دولت ونزوئلا را سرنگون کرد.
- ایجاد بهانه برای جنگ: روبیو تلاش کرده است تا ونزوئلا و مادورو را به عنوان یک رژیم “نارکوتروریستی” معرفی کند. این طبقهبندی تروریسم به آنها اجازه میدهد تا از کنگره، قوانین بینالمللی و هرگونه قواعد درگیری کاملاً فراتر روند. این اقدام خود بهانهای برای حملات نظامی مستقیم به ونزوئلا است که میتواند شامل حملات “حذف سران” (decapitation strikes) باشد.
- ایجاد واحدهای مرگ: روبیو و ترامپ “واحدهای مرگ آمریکایی” (American death squads) را روی قایقهای تندرو در کارائیب رها کردهاند و قصد دارند یک واحد مرگ بزرگ آمریکایی را در ونزوئلا فعال کنند. این تلاشها بخشی از برنامه کلی برای از هم گسیختن حوزه کارائیب است تا رویای روبیو برای نابودی “ترویکای استبداد” (troika of tyranny) (که همان محور مقاومت در نیمکره غربی است) محقق شود.
به طور خلاصه، سیاست خارجی آمریکا در درگیریهای جهانی اغلب به یک بازی شطرنج داخلی شباهت دارد که در آن منافع مالی و ایدئولوژیک جناحهای قدرتمند (مانند نئومحافظهکاران یا حامیان روبیو) دستور کار متناقضی را اعمال میکنند که در آن هدف حفظ یک فرآیند ظاهری (مانند صلح) است، در حالی که در عمل، اقداماتی (مانند ارسال تسلیحات یا حملات نظامی مخفی) برای رسیدن به اهداف عمیقتر ایدئولوژیک یا اقتصادی انجام میشود.
استراتژی های مشترکی که در آمریکا، اسرائیل و ونزوئلا را به هم پیوند می دهد چیست؟
تحلیل اهداف استراتژیک مشترک دخالتهای آمریکا در اوکراین، اسرائیل و ونزوئلا بر اساس منابع ارائه شده، نشان میدهد که این اقدامات اغلب توسط ایدئولوژیهای خاصی در واشنگتن هدایت میشوند و اهداف مشترکی چون تضعیف دشمنان منطقهای، جلوگیری از حل و فصل سیاسی بلندمدت و استفاده از بهانههای غیرقانونی برای حمله را دنبال میکنند:
۱. تضعیف و فرسایش دشمنان (محور مقاومت و روسیه)
در هر سه منطقه، هدف استراتژیک گستردهای مبنی بر فرسایش قدرتهای مخالف یا رقبای ایالات متحده وجود دارد:
- اوکراین: هدف اصلی «نئوکانهای آرش صهیونیست» که وزیر خارجه آمریکا نیز جزو این گروه است، پایان دادن به جنگ نیست. هدف آنها تخلیه روسیه (drain Russia) و به نحوی تضعیف یا حتی ممانعت از فعالیتهای پوتین است. همچنین، تلاش میشود تا با وضع تحریمهای بیرحمانه و سختگیرانه، اقتصاد روسیه را خفه کنند، از جمله با تلاش برای جلوگیری از خرید نفت روسیه توسط هند که منبع مهم حیات اقتصادی روسیه است.
- ونزوئلا: هدف مارکو روبیو و حامیانش، سرنگونی حکومت ونزوئلا است زیرا این کشور حامی اصلی کوبا است. سرنگونی ونزوئلا به عنوان اولین کارت برای قطع صادرات نفت کوبا، و سپس سرنگونی کوبا و پس از آن نیکاراگوئه تلقی میشود تا «سهگانه استبداد» (Troika of Tyranny) که در واقع محور مقاومت در نیمکره غربی است، از بین برود.
۲. ممانعت از تثبیت وضعیت حقوقی یا صلح پایدار
در مورد اسرائیل، استراتژی آمریکا و اسرائیل بر حفظ یک منطقه خاکستری (Gray Zone) تمرکز دارد که مانع از حل و فصل نهایی میشود:
- اسرائیل/کرانه باختری: دولت آمریکا (چه جمهوریخواه و چه دموکرات) دو چیز را نمیخواهد:
- ۱) نمیخواهد اسرائیل مرزهای مشخصی تعیین کند یا کشور فلسطینی را به رسمیت بشناسد.
- ۲) نمیخواهد اسرائیل رسماً کرانه باختری را ضمیمه کند .
- دلیل این امر آن است که اگر اسرائیل کرانه باختری را ضمیمه کند، موظف خواهد بود بر اساس قوانین بینالمللی، خدمات لازم را به جمعیت فلسطینی ارائه دهد و همچنین اسرائیل به طور رسمی به عنوان یک دولت آپارتاید شناخته خواهد شد .
- هدف آمریکا این است که یک «روند صلح» یا «روند دروغین» ادامه یابد که به سمت یک دولت فلسطینی حرکت کند اما در نهایت به هیچ جا نرسد.
- غزه: هدف اسرائیل تثبیت کنترل خود بر ۵۳ درصد از نوار غزه است و رژیم «برتریطلبانه قومی» خود را در آنجا تحمیل کند [۱۰]. همچنین برنامههایی توسط افرادی چون جرد کوشنر مطرح شده که شامل ایجاد «شهرهای نمونه» در مناطق تخریب شده و تلاش برای ایجاد جنگ داخلی فلسطینی با استفاده از گروههای شبهنظامی همکار تحت حمایت آمریکا/اسرائیل است.
۳. استفاده از بهانههای فرار از قانون (Pretexts)
در موارد ونزوئلا و اسرائیل، منابع به وضوح نشان میدهند که مداخلات اغلب بر اساس بهانهها یا اقدامات غیرقانونی صورت میگیرد تا از پاسخگویی قانونی فرار شود:
- ونزوئلا: از آنجا که تلاشهای قبلی کودتا شکست خورده و مادورو «ضد کودتا» (couproof) شده است، تنها گزینه باقیمانده نیروی نظامی مستقیم است. مارکو روبیو برای فراهم کردن بهانه لازم، ونزوئلا و مادورو را به عنوان یک رژیم «نارکو تروریست» معرفی کرده است. این برچسب تروریستی به ایالات متحده اجازه میدهد که قوانین کنگره، قوانین بینالمللی و هرگونه قوانین درگیری را کاملاً نادیده بگیرد .
- اسرائیل/غزه: اسرائیل از زمان ۱۹۴۸ هر آتشبسی را نقض کرده است. در مورد اخیر، اسرائیل از حادثهای که احتمالاً یک IED قدیمی بوده و سربازان با آن تصادف کردهاند، به عنوان بهانهای برای نقض آتشبس و انجام حملات مرگبار در غزه استفاده کرد.
- عملیات در دریای کارائیب: آمریکا تحت رهبری ترامپ و روبیو، «جوخههای مرگ آمریکایی» را در دریای کارائیب برای هدف قرار دادن قایقها مستقر کرده است . این افراد با وجود عدم وجود مدارک عمومی مبنی بر جنایتکاری آنها، به عنوان اهداف نارکوتروریست تعریف شدهاند.
به طور خلاصه، مداخلات آمریکا در این سه منطقه اغلب حول یک هدف مشترک گسترده یعنی تحمیل اراده ژئوپلیتیک متمرکز است که توسط جناحهای خاصی در واشنگتن (مانند نئوکانها و حامیان روبیو) هدایت میشود. این مداخلات عمداً شرایط جنگی یا شبهجنگی را طولانی میکنند (در اوکراین، غزه) یا به دنبال تغییر رژیمهای مخالف هستند (در ونزوئلا).
تحلیل اهداف استراتژیک مشترک دخالتهای آمریکا در اوکراین، اسرائیل و ونزوئلا بر اساس منابع ارائه شده، نشان میدهد که این اقدامات اغلب توسط ایدئولوژیهای خاصی در واشنگتن هدایت میشوند و اهداف مشترکی چون تضعیف دشمنان منطقهای، جلوگیری از حل و فصل سیاسی بلندمدت و استفاده از بهانههای غیرقانونی برای حمله را دنبال میکنند:
۱. تضعیف و فرسایش دشمنان (محور مقاومت و روسیه)
در هر سه منطقه، هدف استراتژیک گستردهای مبنی بر فرسایش قدرتهای مخالف یا رقبای ایالات متحده وجود دارد:
- اوکراین: هدف اصلی «نئوکانهای آرش صهیونیست» که وزیر خارجه آمریکا نیز جزو این گروه است، پایان دادن به جنگ نیست. هدف آنها تخلیه روسیه (drain Russia) و به نحوی تضعیف یا حتی ممانعت از فعالیتهای پوتین است. همچنین، تلاش میشود تا با وضع تحریمهای بیرحمانه و سختگیرانه، اقتصاد روسیه را خفه کنند، از جمله با تلاش برای جلوگیری از خرید نفت روسیه توسط هند که منبع مهم حیات اقتصادی روسیه است.
- ونزوئلا: هدف مارکو روبیو و حامیانش، سرنگونی حکومت ونزوئلا است زیرا این کشور حامی اصلی کوبا است. سرنگونی ونزوئلا به عنوان اولین کارت برای قطع صادرات نفت کوبا، و سپس سرنگونی کوبا و پس از آن نیکاراگوئه تلقی میشود تا «سهگانه استبداد» (Troika of Tyranny) که در واقع محور مقاومت در نیمکره غربی است، از بین برود.
۲. ممانعت از تثبیت وضعیت حقوقی یا صلح پایدار
در مورد اسرائیل، استراتژی آمریکا و اسرائیل بر حفظ یک منطقه خاکستری (Gray Zone) تمرکز دارد که مانع از حل و فصل نهایی میشود:
- اسرائیل/کرانه باختری: دولت آمریکا (چه جمهوریخواه و چه دموکرات) دو چیز را نمیخواهد: ۱) نمیخواهد اسرائیل مرزهای مشخصی تعیین کند یا کشور فلسطینی را به رسمیت بشناسد. ۲) نمیخواهد اسرائیل رسماً کرانه باختری را ضمیمه کند . دلیل این امر آن است که اگر اسرائیل کرانه باختری را ضمیمه کند، موظف خواهد بود بر اساس قوانین بینالمللی، خدمات لازم را به جمعیت فلسطینی ارائه دهد و همچنین اسرائیل به طور رسمی به عنوان یک دولت آپارتاید شناخته خواهد شد .
- هدف آمریکا این است که یک «روند صلح» یا «روند دروغین» ادامه یابد که به سمت یک دولت فلسطینی حرکت کند اما در نهایت به هیچ جا نرسد.
- غزه: هدف اسرائیل تثبیت کنترل خود بر ۵۳ درصد از نوار غزه است و رژیم «برتریطلبانه قومی» خود را در آنجا تحمیل کند. همچنین برنامههایی توسط افرادی چون جرد کوشنر مطرح شده که شامل ایجاد «شهرهای نمونه» در مناطق تخریب شده و تلاش برای ایجاد جنگ داخلی فلسطینی با استفاده از گروههای شبهنظامی همکار تحت حمایت آمریکا/اسرائیل است.
۳. استفاده از بهانههای فرار از قانون (Pretexts)
در موارد ونزوئلا و اسرائیل، منابع به وضوح نشان میدهند که مداخلات اغلب بر اساس بهانهها یا اقدامات غیرقانونی صورت میگیرد تا از پاسخگویی قانونی فرار شود:
- ونزوئلا: از آنجا که تلاشهای قبلی کودتا شکست خورده و مادورو «ضد کودتا» (couproof) شده است، تنها گزینه باقیمانده نیروی نظامی مستقیم است. مارکو روبیو برای فراهم کردن بهانه لازم، ونزوئلا و مادورو را به عنوان یک رژیم «نارکو تروریست» معرفی کرده است. این برچسب تروریستی به ایالات متحده اجازه میدهد که قوانین کنگره، قوانین بینالمللی و هرگونه قوانین درگیری را کاملاً نادیده بگیرد.
- اسرائیل/غزه: اسرائیل از زمان ۱۹۴۸ هر آتشبسی را نقض کرده است. در مورد اخیر، اسرائیل از حادثهای که احتمالاً یک IED قدیمی بوده و سربازان با آن تصادف کردهاند، به عنوان بهانهای برای نقض آتشبس و انجام حملات مرگبار در غزه استفاده کرد.
- عملیات در دریای کارائیب: آمریکا تحت رهبری ترامپ و روبیو، «جوخههای مرگ آمریکایی» را در دریای کارائیب برای هدف قرار دادن قایقها مستقر کرده است. این افراد با وجود عدم وجود مدارک عمومی مبنی بر جنایتکاری آنها، به عنوان اهداف نارکوتروریست تعریف شدهاند.
به طور خلاصه، مداخلات آمریکا در این سه منطقه اغلب حول یک هدف مشترک گسترده یعنی تحمیل اراده ژئوپلیتیک متمرکز است که توسط جناحهای خاصی در واشنگتن (مانند نئوکانها و حامیان روبیو) هدایت میشود.
این مداخلات عمداً شرایط جنگی یا شبهجنگی را طولانی میکنند (در اوکراین، غزه) یا به دنبال تغییر رژیمهای مخالف هستند (در ونزوئلا).
چگونه حمایت های دوگانه آمریکا به تثبیت مواضع متحدانش در مناطق بحرانی کمک می کند؟
پرسش شما در مورد نحوه کمک حمایتهای دوگانه ایالات متحده به تثبیت مواضع متحدانش در مناطق بحرانی، در منابع ارائه شده عمدتاً در ارتباط با اسرائیل و تا حدودی در ارتباط با اهداف منطقهای سیاستمداران آمریکایی در کارائیب مورد بحث قرار گرفته است.
به طور کلی، ایالات متحده از طریق ایفای «نقش دوگانه» (dual role)، اهدای مستمر تسلیحات و ایجاد توجیههای سیاسی برای اقدامات نظامی، به متحدان خود کمک میکند تا کنترل خود را تثبیت کرده و اهداف خود را پیش ببرند.
در اینجا نحوه عمل این حمایتهای دوگانه بر اساس منابع آمده است:
۱. تثبیت کنترل اسرائیل در کرانه باختری و غزه
منابع نشان میدهند که ایالات متحده یک نقش دوگانه را در قبال اقدامات اسرائیل ایفا میکند که عملاً امکان تثبیت مواضع اسرائیل را فراهم میآورد.
- انتقاد رسمی در کنار حمایت عملی: ایالات متحده الحاق کرانه باختری را محکوم میکند، اما در عین حال از تک تک اقداماتی که اسرائیل میخواهد در آنجا انجام دهد، حمایت میکند.
- تأمین تسلیحات بدون قید و شرط: دولت آمریکا (هم ترامپ و هم جو بایدن قبل از او) تمام تسلیحاتی را که اسرائیل برای از سرگیری جنگ نیاز دارد، در زمان انتخاب خود اسرائیل، در اختیارش قرار دادهاند. نتانیاهو این موضوع را در یک سخنرانی به زبان عبری فاش کرده است.
- نقش توانمندساز (Enabler): ایالات متحده در نقش یک «توانمندساز» عمل میکند که «آبنبات» (مانند بمبهای ۲۰۰۰ پوندی و قطعات یدکی اف-۳۵) را از «کشور شکارچی» (predator state) دور نمیکند. این تضمین تسلیحاتی به اسرائیل اجازه میدهد تا بدون ترس از توقف حمایت نظامی آمریکا، اهداف خود را دنبال کند.
- تضعیف جایگزینها: ایالات متحده با قطع بودجه تشکیلات خودگردان فلسطینی، به اسرائیل کمک میکند. تشکیلات خودگردان فلسطینی آخرین مانع بین یک شورش تمام عیار در کرانه باختری و وضعیت موجود (که به عنوان یک جنگ کم شدت اسرائیل علیه کل جمعیت توصیف شده است) تلقی میشود.
- حفظ «منطقه خاکستری»: این سیاست دوگانه به اسرائیل اجازه میدهد تا کنترل خود را در کرانه باختری بدون الحاق رسمی تثبیت کند. اسرائیل خواهان این است که کرانه باختری در یک «منطقه خاکستری» (gray zone) باقی بماند تا مجبور به رسمی کردن وضعیت خود به عنوان یک «دولت آپارتاید» تحت قوانین بینالمللی نشود. در این وضعیت، اسرائیل عملاً کنترل «منطقه C» (حاصلخیزترین مناطق دارای بیشترین آب و کمترین جمعیت فلسطینی) را ضمیمه میکند.
۲. توجیه اقدامات نظامی در مناطق دیگر
در مورد ونزوئلا، حمایتهای سیاسی و عملیاتی مقامات آمریکایی به تثبیت استراتژیهای تهاجمی در منطقه کمک میکند:
- ایجاد توجیه حقوقی برای نیروی نظامی: سناتور مارکو روبیو و تیم او به دنبال این هستند که ونزوئلا و مادورو را به عنوان یک «رژیم تروریستی مواد مخدر» (narco terrorist regime) معرفی کنند.
- فرار از قوانین بینالمللی: این برچسب تروریستی به آمریکا اجازه میدهد تا به طور کامل کنگره، قوانین بینالمللی و هرگونه قوانین درگیری را دور بزند. این عمل به نوبه خود، زمینهساز حملات احتمالی در داخل ونزوئلا میشود که میتواند شامل حملات برای سرنگونی و ترور رهبری ونزوئلا باشد.
- حمایت از اقدامات شبه نظامی: این اقدامات از سوی کسانی هدایت میشوند که هدف ایدئولوژیکشان نابودی «سهگانه استبداد» (troika of tyranny) (ونزوئلا، کوبا، نیکاراگوئه) است.
- روبیو برای تحقق هدف خود (سرنگونی دولت کوبا که توسط ونزوئلا حمایت میشود)، ابتدا باید دولت ونزوئلا را سرنگون کند.
در مجموع، حمایتهای دوگانه آمریکا نه تنها شامل کمکهای نظامی و مالی است، بلکه شامل حمایت سیاسی میشود که به متحدان اجازه میدهد تا بدون پذیرش عواقب حقوقی یا بینالمللی کامل، کنترل قلمرو را به صورت غیررسمی تثبیت کنند و در عین حال، به حامیان آمریکایی اجازه میدهد که از نظر دیپلماتیک موضع متفاوتی اتخاذ کنند.
تشبیه برای درک بهتر: حمایت دوگانه آمریکا را میتوان مانند دادن همزمان «یک شمشیر و یک بیانیه صلح» به یک متحد در میدان نبرد تصور کرد.
شمشیر (کمکهای نظامی و مالی) به متحد اجازه میدهد که هر اقدامی را که میخواهد انجام دهد و موقعیت خود را در میدان تثبیت کند، در حالی که بیانیه صلح (محکومیتهای خفیف یا دیپلماتیک) به آمریکا اجازه میدهد که چهره خود را در صحنه بینالمللی حفظ کرده و از فشار و مجازاتهای شدید جلوگیری کند.
این ترکیب، به طور مؤثر به متحد اجازه میدهد تا اهداف خود را بدون مواجهه با محدودیتهای خارجی یا داخلی (مانند توقف تسلیحات) به پیش ببرد.





