چگونه فروپاشی نفوذ آمریکا بدون درگیری نظامی شکل گرفته است؟
فروپاشی نفوذ ایالات متحده در خاورمیانه نه از طریق یک شکست نظامی چشمگیر یا جنگ مستقیم، بلکه از طریق فرآیندی تدریجی از بیاهمیت شدن استراتژیک و تغییر در “مکانیک قدرت” رخ داده است.
طبق منابع، ایران موفق شده است بدون شلیک حتی یک گلوله که واشنگتن بتواند با ماشین جنگی تریلیون دلاری خود به آن پاسخ دهد، آمریکا را از معادلات منطقه حذف کند.
این “اخراج بدون خونریزی” بر پایههای زیر استوار است:
۱. دیپلماسی منطقهای و پایان استراتژی «تفرقه بینداز و حکومت کن» مهمترین ضربه به نفوذ آمریکا، توافق عادیسازی روابط بین ایران و عربستان سعودی با میانجیگری چین در مارس ۲۰۲۳ بود.
برای دههها، نفوذ آمریکا بر فرمول سادهای استوار بود: قرار دادن کشورهای عربی سنی و ایران شیعه در برابر یکدیگر و معرفی واشنگتن به عنوان تنها ضامن امنیت و میانجی ضروری.
وقتی پکن توانست این توافق را جوش دهد، معماری “ضرورت حضور آمریکا” فرو ریخت و ثابت کرد که امنیت منطقه نیازی به مداخله آمریکا ندارد.
۲. جنگ فرسایشی نامتقارن و تحمیل هزینههای گزاف ایران و متحدانش از طریق قابلیتهای نامتقارن، هزینهی حضور نظامی آمریکا را به شدت افزایش دادهاند.
عملیات حوثیها در دریای سرخ نشان داد که پیشرفتهترین نیروی دریایی تاریخ در برابر پهپادهای ارزانقیمت ناتوان است.
این یک “خونریزی مالی” برای واشنگتن است؛ جایی که آمریکا مجبور است برای رهگیری یک پهپاد ۲۰ هزار دلاری، از موشکهای ۳ میلیون دلاری استفاده کند.
این عدم تعادل هزینه، حضور آمریکا را ناپایدار کرده و پایگاههای نظامی آن را از ابزار قدرت به “اهدافی آسیبپذیر” و “گروگان تحولات سیاسی” تبدیل کرده است.
۳. شکست تحریمها و ایجاد ساختار اقتصادی جایگزین سیاست “فشار حداکثری” که قرار بود اقتصاد ایران را ویران کند، در عوض باعث شد ایران ساختار اقتصادی خود را تغییر داده و مکانیسمهای کنترل مالی آمریکا را دور بزند.
ایران با ادغام در بازارهای چین و روسیه و استفاده از ارزهای محلی به جای دلار در تجارت با همسایگانی چون عراق، سلاح تحریم را کند کرده است.
این امر نشان داد که میتوان بدون تسلیم شدن در برابر آمریکا، از نظر اقتصادی دوام آورد و این پیام را به سایر کشورها مخابره کرد که دوران هژمونی دلار رو به پایان است.
۴. شبکهسازی بومی و مشروعیت سیاسی برخلاف روایت غرب که متحدان ایران را صرفاً “نیابتی” میخواند، این گروهها (مانند حزبالله، حشد الشعبی و انصارالله) بازیگران مستقلی با پایگاه مردمی و مشروعیت داخلی هستند.
ایران شبکهای از متحدان را ایجاد کرده که هدف مشترکی در اخراج آمریکا دارند.
در مقابل، حضور آمریکا در کشورهایی مثل عراق بدون مشروعیت سیاسی است و پارلمان عراق بارها خواستار خروج نیروهای آمریکایی شده است.
۵. تله اخلاقی و زوال اعتبار آمریکا مداخلات ویرانگر آمریکا در لیبی، سوریه و یمن، و حمایت از سیاستهایی که منجر به فجایع انسانی شد، یک “تله اخلاقی” ایجاد کرد.
کشورهای منطقه با مشاهده سرنوشت قذافی (که خلع سلاح شد و سپس سرنگون گردید) به این نتیجه رسیدند که تنها تضمین بقا، نه اعتماد به آمریکا، بلکه مقاومت و حفظ قابلیتهای بازدارنده است.
نتیجهگیری آمریکا همچنان دارای قدرت نظامی عظیم است، اما این قدرت دیگر به نفوذ سیاسی ترجمه نمیشود.
ایران با صبر استراتژیک و ایجاد شبکههای درهمتنیده سیاسی و اقتصادی، فضایی را ایجاد کرده که در آن حضور آمریکا دیگر نه به عنوان یک دارایی امنیتی، بلکه به عنوان یک سربار پرهزینه و بیفایده تلقی میشود.
برای درک بهتر این وضعیت، میتوان از این قیاس استفاده کرد: قدرت آمریکا در خاورمیانه مانند ساختمانی قدیمی و عظیم است که موریانهها (استراتژیهای نامتقارن و دیپلماسی منطقهای) از درون آن را پوک کردهاند.
نمای بیرونی ساختمان (پایگاههای نظامی و ناوگان دریایی) هنوز پابرجاست و ترسناک به نظر میرسد، اما ساختار داخلی آنچنان سست شده که دیگر توان تحمل وزن خود را ندارد و بدون نیاز به طوفان یا زلزله (جنگ مستقیم)، در حال فرو ریختن بر اثر وزن خود است.