فعالیت نیابتی و جبههسازیهای منطقهای ایالات متحده آمریکا و اسرائیل علیه ایران چه چیزی را دنبال میکنند؟
پرسش شما درباره اهداف بلندمدت اقدامات نیابتی و جبههسازیهای منطقهای ایالات متحده و اسرائیل علیه ایران، بسیار مهم و روشنگر است، زیرا به قلب استراتژیهای جدید منطقهای میپردازد.
منابع موجود نشان میدهند که این تحرکات، پس از شکست محاسبات اولیه و استراتژیهای مستقیم، به سمت یک جنگ فرسایشی و طولانیمدت سوق یافتهاند.
در مجموع، اهداف بلندمدت این اقدامات و جبههسازیها عبارتند از:
۱. فرسایش توانمندیهای ایران از طریق جنگ نیابتی
هدف اصلی تاکتیک جدید آمریکا و اسرائیل، ایجاد یک جنگ فرسایشی (جنگ فرسایشی) علیه ایران است تا در نهایت توانمندیهای ایرانیها را به تحلیل ببرند.
- تغییر تاکتیک پس از شکست: این تغییر استراتژی ناشی از شکست آمریکا، اسرائیل و ناتو در برابر ایران در مواجهههای مستقیم است. این کشورها پس از اینکه محاسباتشان (مخصوصاً پس از ماه جون) به هم خورد، به این تاکتیکهای قدیمی که پیشتر نیز شکست خورده بودند، روی آوردهاند. این چرخش به سمت جنگ نیابتی ناشی از نوعی دستپاچگی است، چرا که این استراتژی اولویت اصلی یا حتی برنامه دوم آنها نبود.
- تشکیل حلقه آتشین: آنها میخواهند با مسلح کردن مناطق، گروهها و شبکههای نزدیک به مرزهای ایران (به جان ایران باندازند)، یک حلقه آتشین (حلقه آتشین) پیرامون ایران ایجاد کنند.
۲. ایجاد سنگرهای نظامی و جبهههای عملیاتی منطقهای
این اقدامات نیابتی و تقویت جبههها با هدف ایجاد نقاط فشار مستقیم در مرزهای ایران و کشاندن پای ایران به درگیریها انجام میشوند:
- قفقاز و آذربایجان: آذربایجان در حال تبدیل شدن به یک سنگر نظامی (سنگر نظامی) یا یک پادگان نظامی (گارنیزون نظامی) در برابر ایران است. تجهیز آذربایجان با موشکهای کروز ضد کشتی ساخت اسرائیل و پهپادهای اسرائیلی و ترکیهای بخشی از این برنامه است. خطرناکترین اتفاقی که میتواند در این جبهه رخ دهد، انجام عملیات علیه ارمنستان (در سیونیک) است تا ایران را به نحوی وارد درگیری کند.
- کردستان عراق و مرزهای غربی: تسلیحات آمریکایی و اسرائیلی در حال انتقال به اقلیم کردستان عراق و همچنین بلوچستان (در پاکستان) هستند. هدف این است که این تسلیحات به نیروهای نظامی محلی و شبهنظامیان تحویل داده شوند تا علیه امنیت ایران جنجالآفرین شوند. آمریکا همچنین تصمیم دارد عراق را مجدداً وارد بحران جنگ داخلی کند تا گروههایی مانند داعش را برای به چالش کشیدن شبهنظامیان مورد حمایت ایران، پرتاب کند.
- جنوب سوریه (دفاع از اسرائیل): استقرار نیروهای آمریکایی در پایگاه هوایی دمشق، در واقع به دلیل ترس از حملات نیروهای مقاومت ایرانی به جنوب سوریه است. این نیروها به عنوان تدابیر امنیتی و پیشمرگ دفاع از اسرائیل مستقر میشوند. انتقال پایگاههای آمریکا به دمشق همچنین به منظور نظارت بر خط اکمالاتی ایران به سمت بلندیهای جولان است.
۳. تلاش برای بازسازی ژئوپلیتیک منطقه (خاورمیانه جدید)
تحرکات گسترده از آذربایجان و ترکیه تا اسرائیل و آمریکا، همه بخشی از یک برنامهریزی کلانتر علیه ایران هستند که باید در یک نقطه واحد شوند و ضربه نهایی را وارد کنند.
- برخی کارشناسان ترک این جبههسازیها را در چارچوب یک «نقشه جدید خاورمیانه» (خاور میانه جدید) میبینند. این نقشه جدید با ائتلاف ترکیه و اسرائیل در رأس، در صدد دور زدن ایران است. این نقشه به قدری قدیمی است که سابقه آن به مقابله صفویان باز میگردد.
۴. مقابله با بازدارندگی ایران و تهدید حمله اول
یکی از اهداف اصلی اسرائیل در شرایط کنونی، جلوگیری از حمله احتمالی ایران است، چرا که اسرائیل از حمله اول (حمله اول) ایران ترس دارد.
- ترس در اسرائیل ناشی از این است که ایران کشوری نیست که آمریکا آماده جنگ مستقیم با آن باشد. این شکست در بازدارندگی باعث شده است که اسرائیل بیم داشته باشد که ایران تصمیم به حمله اول بگیرد.
- نگرانی اسرائیل، فقدان دفاع قوی در برابر موشکها و راکتهای ویرانگر حزبالله از شمال است، که میتواند در صورت حمله اول ایران، منجر به تصرف جنوب لبنان و زیر گرفتن تلآویو و سایر اهداف شود.
به طور خلاصه، این جبههسازیهای نیابتی، که از قفقاز تا مرزهای غربی ایران کشیده شدهاند، تلاشی هماهنگ برای جایگزینی شکستهای نظامی و استراتژیک در مواجهه مستقیم با ایران، با یک استراتژی طولانیمدت و فرسایشی برای تحلیل بردن توان داخلی ایران است.
جنگ نیابتی آذربایجان علیه ایران با فعالیت گروههای مسلح کُردی و موشک کروز اسراییلی
چگونه اتکای ایران به توانمندی های بومی در موشک و پهپاد، موازنه قدرت را در برابر فشارهای خارجی حفظ می کند؟
سلام، پرسش بسیار مهم و دقیقی در مورد رویکرد استراتژیک ایران در مواجهه با فشارهای بینالمللی مطرح کردید.
بر اساس اطلاعات موجود در منابع، اتکای ایران به توانمندیهای بومی در حوزههای موشکی و پهپادی نقش محوری در حفظ موازنه قدرت و بازدارندگی در برابر تهدیدات خارجی ایفا میکند.
در پاسخ به این موضوع که چگونه این اتکا موازنه قدرت را حفظ میکند، باید به سه محور اصلی توجه کرد:
۱. استراتژی بومیسازی و عدم وابستگی
ایران پس از قرار گرفتن زیر فشارهای حداکثری، مسیر خود را از اتکا به تسلیحات شرقی و غربی جدا کرده است.
اولویت اصلی و مستمر ایران، پیشبرد فناوری تسلیحاتی بومی است.
-
دلایل عدم اتکا به واردات: ایران تمایلی به وابسته شدن به واردات و تجهیزات پیشرفته از کشورهای دیگر ندارد. این نگرانی در ایران وجود داشت که اگر از کشورهایی مانند روسیه و چین سلاح خریداری شود، فرآیند تولیدات داخلی کُند یا ضعیف گردد.
-
به گفته مقامات ایرانی، آنها ساختهای نظامی که خودشان تولید کردهاند را به خاطر واردات متوقف نمیکنند. در عوض، تمرکز بر وارد کردن قطعات است تا بتوانند روی آنها تحقیق کرده، بومیسازی کرده و خودشان تولید کنند.
-
حتی روسیه بارها اعلام آمادگی کرده است که هر نوع تسلیحاتی را به ایران بدهد، اما ایران خود این تسلیحات (مانند S-400 یا سوخو) را از روسیه طلب نکرده است.
۲. تمرکز بر موشک و پهپاد و کسب جایگاه جهانی
منابع نشان میدهند که تمرکز مطلق ایران بر موشک و پهپاد، ناشی از عدم دسترسی به دیگر فناوریها (به دلیل تحریمها) بوده است.
این تمرکز باعث شده است که ایران در این حوزهها به دستاوردهای قابل توجهی برسد:
-
ابتکار عمل بالا: ایرانیها آنقدر در ساخت پهپادهای مختلف و موشکهای متنوع ابتکار عمل دارند که هیچ کشور دیگری در آن عرصه به اندازه آنها ابتکار ندارد.
-
مزیت تمرکز: در حالی که کشورهای دیگر مانند روسیه تولیدات چندگانه دارند و تمرکزشان تقسیم شده است، تمرکز اصلی ایران بر دفاع و حمله تهاجمی موشکی است.
-
تبدیل شدن به نیروی تهاجمی: این پیشرفت در فناوری موشکسازی باعث شده است که ایران جایگاه یک نیروی تهاجمی را کسب کند.
-
موقعیت جهانی: در مسئله پهپادی، ایران تقریباً بازار بینالمللی را در دست گرفته و در جهان پیشتاز است. حتی پیشبینی میشود که از نظر تسلیحات خاص، مانند پهپاد و موشک (مخصوصاً بالستیک و هایپرسونیک)، ایران تا یک سال آینده پیشتاز باشد و کسی نتواند با آن رقابت کند.
۳. حفظ موازنه قدرت و تغییر تاکتیک دشمن
توانمندیهای بومی ایران در موشک و پهپاد، بازدارندگی قوی ایجاد کرده و به طور مستقیم موازنه قدرت را به نفع ایران حفظ کرده است؛ به طوری که آمریکا و اسرائیل مجبور به تغییر تاکتیکهای عملیاتی خود شدهاند.
-
شکست در تقابل مستقیم: منابع اشاره میکنند که آمریکا آماده جنگ مستقیم با ایران اصلاً نیست و در جنگ مستقیم، اسرائیل در برابر ایران “امتحان داده که نمیشود عمل کرد”. این شکست در بازدارندگی، باعث نگرانی شدید در اسرائیل شده است.
-
تغییر استراتژی خارجی: بعد از یک دوره درگیری خاص (جنگ ۱۲ روزه)، آمریکا و اسرائیل رفتار جنگی خود را عوض کردهاند. آنها دیگر مستقیماً حمله نمیکنند، بلکه به سمت فعالسازی مناطق، گروهها و شبکههای نزدیک به مرزهای ایران روی آوردهاند. هدف از این تاکتیک جدید، ایجاد جنگ فرسایشی و تحلیل بردن توانمندیهای ایرانیها است.
-
ناکامی تاکتیک نیابتی: روی آوردن آمریکا و ناتو به تاکتیک جنگ نیابتی، ناشی از شکست خوردن آنها در برابر ایرانیها در تقابل مستقیم است. این تغییر تاکتیک (جنگ نیابتی و ایجاد “حلقه آتشین” گرد ایران) یک برنامه دشوار است، به خصوص در شرایطی که ایران خود در این مسائل پیشتاز است.
به طور خلاصه، اتکای ایران به توانمندیهای بومی در موشک و پهپاد، امکان وابستگی نظامی به قدرتهای خارجی را از بین برده است، قابلیت تهاجمی و بازدارندگی ایران را به سطحی ارتقا داده که در جهان پیشتاز شناخته میشود، و در نهایت، قدرتهای رقیب را مجبور کرده است تا از تقابل مستقیم دوری کنند و به جنگهای نیابتی روی آورند.
این عوامل مجموعاً نشان میدهند که توانمندی بومی، ستون اصلی حفظ موازنه قدرت در برابر فشارهای خارجی است.