جنگ اسرائیل و ایران و نقش آذربایجان: تحلیل تریتا پارسی
جنگ اسرائیل و ایران و نقش آذربایجان: تحلیل تریتا پارسی- این منبع شامل بخشهایی از یک ویدئوی یوتیوب از کانال “شبکه خبری ارمنی – پادکست گروونگ” است که در تاریخ ۱ نوامبر ۲۰۲۵ آپلود شده و میزبان دکتر تریتا پارسی، معاون اجرایی مؤسسه کوئینسی است.
این گفتگو حول محور احتمال حمله مجدد اسرائیل به ایران، زمانبندی احتمالی آن، اهداف اسرائیل، و خطرات منطقهای ناشی از جنگ متمرکز است.
دکتر پارسی در این مصاحبه پیشبینیهای قبلی خود در مورد زمانبندی حمله را بررسی میکند و توضیح میدهد که چگونه تغییرات در سیاست داخلی آمریکا (به ویژه در میان حامیان ترامپ و جریان ماگا) و فشار منطقهای (به ویژه پس از حمله به قطر) ممکن است بر تصمیمات اسرائیل تأثیر بگذارد.
او همچنین به دکترین نظامی اسرائیل که بر ضرورت برتری کیفی استراتژیک و خنثی کردن قابلیتهای نظامی ایران تأکید دارد، میپردازد و در نهایت، درباره خطر گسترش درگیری به قفقاز جنوبی در صورت آغاز جنگی تمامعیار بحث میکند.
دیدگاههای تریتا پارسی درباره زمانبندی و احتمال حمله مجدد اسرائیل به ایران کدامند؟
بررسی دیدگاههای دکتر تریتا پارسی در مورد زمانبندی و دلایل احتمالی حمله مجدد اسرائیل به ایران موضوع مهمی است.
دکتر پارسی، به عنوان معاون اجرایی مؤسسه کوئینسی و کارشناس امور ایران و خاورمیانه، تحلیلهای دقیقی در این باره ارائه دادهاند.
دیدگاههای ایشان در مورد زمانبندی و دلایل احتمالی حمله مجدد اسرائیل به ایران به شرح زیر است:
۱. زمانبندی حمله مجدد اسرائیل (Timing of the Next Strike)
دکتر پارسی اشاره میکند که زمانبندی پیشبینیشده اولیه او تحت تأثیر تحولات سیاسی اخیر، دستخوش تغییر شده است، هرچند برخی عوامل هنوز احتمال حمله زودهنگام را تقویت میکنند:
الف) پیشبینی اولیه و دلایل انتخاب ماه دسامبر:
- پیشبینی آگوست: پارسی در ماه آگوست مقالهای منتشر کرد که در آن باور داشت اسرائیلیها به احتمال زیاد قبل از دسامبر همان سال (۲۰۲۵) دوباره جنگ را آغاز خواهند کرد.
- دلایل انتخاب دسامبر به عنوان حد نهایی:
- پنجره سیاسی آمریکا: ورود ایالات متحده به فصل انتخابات میاندورهای، انجام چنین کاری را برای اسرائیل پیچیدهتر میکند. پایگاه اصلی حامیان ترامپ (موسوم به «ماگا») خواهان جنگ دیگری نیستند.
- خطر درگیر شدن آمریکا: اسرائیلیها به خوبی میدانند که در جنگ بعدی، احتمالاً ایالات متحده نیز به شدت درگیر خواهد شد. بنابراین، اعتراض طرف آمریکایی پس از دسامبر بسیار قویتر خواهد شد.
- قدرتگیری ایران: اگر به ایرانیها زمان زیادی داده شود، آنها سامانههای پدافند هوایی خود را بازسازی میکنند یا سامانههای بهتری خریداری خواهند کرد. همچنین، ایران موشکها را سریعتر از ساخت رهگیرهای موشکی توسط آمریکا و اسرائیل میسازد.
ب) تغییرات جدید و تأثیر آن بر زمانبندی (تا اکتبر ۲۰۲۵):
- کاهش حمایت MAGA: حمایت از اسرائیل در میان حامیان جنبش «اول آمریکا» (America First) و گروه «ماگا» به شدت کاهش یافته است. ترامپ متوجه شده است که اسرائیل در حال تبدیل شدن به یک مشکل سیاسی برای او است.
- اهرم فشار ترامپ: به دنبال حمله اسرائیل به دوحه قطر، ترامپ مجبور به تغییر رویکرد و اعمال فشار واقعی بر اسرائیل شد که در نتیجه آن آتشبس حاصل شد. این فشار، که تا پیش از آن تقریباً هرگز سابقه نداشته است، موفقیتآمیز بود.
- ارزیابی واشنگتن: اگر از منظر واشنگتن قضاوت شود، این تغییرات باعث شده است که خطر حمله کاهش یابد، زیرا موفقیت فشار ترامپ بر اسرائیل رضایتبخش بوده است.
- ارزیابی مقامات اسرائیلی سابق: با این حال، پارسی با اسرائیلیهایی صحبت کرده که معتقدند دقیقاً به همین دلیل، اسرائیل احتمالاً بیشتر متمایل است که قبل از پایان دسامبر حمله کند.
ج) انگیزه شخصی نتانیاهو:
- منافع شخصی نتانیاهو اکنون قویتر است. اگر او جنگی در غزه نداشته باشد، به جنگ دیگری نیاز دارد تا از زندان دور بماند و بمباران لبنان نیز کافی نیست؛ او به چیزی بزرگتر نیاز دارد.
- با حمله به ایران و کشاندن آمریکا به جنگ، نتانیاهو میتواند پویاییهای منطقه را بار دیگر به نفع خود تغییر دهد.
د) چشمانداز بلندمدت:
- حتی اگر حملهای قبل از دسامبر رخ ندهد، این به معنای بسته شدن پنجره حمله نیست. این رقابت و کشمکش طولانیمدت بین ایران و اسرائیل ادامه خواهد داشت و به احتمال زیاد دیرتر منجر به درگیری دیگری خواهد شد.
۲. دلایل و اهداف احتمالی حمله مجدد (Reasons and Aims)
نیاز اسرائیل به جنگ نه تنها ناشی از مشکلات داخلی نتانیاهو است (که یک عامل تقویتکننده است)، بلکه ریشه در دکترین نظامی اساسی اسرائیل دارد:
الف) دکترین نظامی و هژمونی منطقهای:
- تمرکز بر توانایی، نه نیت: در حالی که بیشتر کشورها تهدید را ترکیبی از «توانایی ضربدر نیت» تعریف میکنند، اسرائیلیها فرض میکنند که نیت خصمانه (قصد نابودی اسرائیل) در تقریباً تمام کشورهای منطقه ثابت و همیشگی است. بنابراین، تمرکز آنها صرفاً بر این است که آیا طرف مقابل توانایی لازم را دارد یا خیر.
- حفظ برتری نظامی: هدف اسرائیل این است که هژمونی نظامی را در منطقه برقرار کند.
- حذف یا تضعیف رقبا: اسرائیل به دنبال تضعیف یا خلاص شدن از دست تمام کشورهایی مانند ایران (و همچنین ترکیه) است که میتوانند چالشی برای مانورپذیری اسرائیل ایجاد کنند.
- کاهش ابعاد منطقه: به دلیل پیشرفتهای فناوری، منطقه کوچکتر شده است. موشکهای ایران میتوانند در ۱۲ دقیقه به اسرائیل برسند، به این معنی که اسرائیل برای استراتژی بقای خود، نیاز به تسلط بر ایران دارد.
ب) اهداف ناتمام از جنگ قبلی (ژوئن ۲۰۲۵):
پارسی حمله مجدد را به عنوان «تجارت ناتمام» از دور اول جنگ (ژوئن) توصیف کرده بود.
- شکست هدف اصلی: اسرائیل در مهمترین هدف خود شکست خورد: تبدیل ایران به سوریه یا لبنان بعدی؛ کشوری که اسرائیل بتواند بدون دخالت آمریکا و با مصونیت کامل بمباران کند.
- بازدارندگی موشکی ایران: مشخص شد که موشکهای ایران به عنوان یک عامل بازدارنده بسیار مؤثر عمل میکنند. این مسئله، یعنی توانایی ایران برای بازدارندگی اسرائیل و به چالش کشیدن سلطه اسرائیل با استفاده از موشکها، باید توسط اسرائیل خنثی شود.
- عدم رضایت: با وجود اینکه برنامه هستهای (بخش غیرنظامی) هدف قرار گرفت و برخی مقامات ایرانی کشته شدند، پارسی معتقد است که اسرائیلیها به هیچ وجه راضی نیستند. اگرچه آنها ممکن است بگویند این فقط فاز اول بود و نمیتوان انتظار موفقیت کامل در یک فاز را داشت، اما نپذیرفتهاند که دیگر نیازی به مقابله با چالش ایران ندارند.
برای جمعبندی، میتوان گفت که دیدگاه پارسی مانند یک قطبنمای در حال چرخش است: در حالی که فشار آمریکا و عوامل سیاسی داخلی ترامپ نشانههایی از کاهش خطر در واشنگتن ایجاد کردهاند، ماهیت هژمونیک دکترین نظامی اسرائیل و انگیزه شخصی نتانیاهو، به ویژه برای خنثی کردن موفقیت بازدارندگی موشکی ایران، همچنان این احتمال را تقویت میکند که ممکن است اسرائیل قبل از اینکه پنجره سیاسی در آمریکا بسته شود، برای تضمین برتری نظامی خود (به ویژه در پرتو درسهایی که از موشکهای ایرانی در جنگ قبلی گرفت) دست به حمله بزند.
چگونه عوامل داخلی آمریکا و منطقهای، استراتژی نظامی-سیاسی اسرائیل در قبال ایران را تغییر دهند؟
سؤال شما بسیار مهم است و به بررسی پویاییهای داخلی و خارجی مؤثری میپردازد که بر تصمیمگیریهای نظامی-سیاسی اسرائیل در قبال ایران اثرگذار بودهاند. این عوامل، بهویژه در آمریکا و منطقه، فرصتها و محدودیتهایی را برای اجرای استراتژی اسرائیل ایجاد کردهاند.
در حالی که منافع بنیادی اسرائیل برای استیلای نظامی در منطقه و تضعیف یا حذف کشورهایی که میتوانند چالشی برای مانوردهی آن باشند (مانند ایران و ترکیه) ثابت باقی مانده است، عوامل داخلی آمریکا و منطقهای، زمانبندی و فرصت برای اقدام نظامی را بهطور چشمگیری تغییر دادهاند.
در اینجا نحوه تأثیرگذاری این عوامل بر استراتژی اسرائیل توضیح داده شده است:
۱. تغییرات ناشی از عوامل داخلی آمریکا
در گذشته، پنجره زمانی برای حمله احتمالی اسرائیل به ایران (پیش از دسامبر) با توجه به سیاستهای داخلی آمریکا تعیین شده بود.
استدلال این بود که پس از ورود آمریکا به فصل انتخابات میاندورهای، انجام عملیات برای اسرائیل پیچیدهتر میشود. با این حال، تحولات اخیر در صحنه داخلی آمریکا تصویر را دستخوش تغییرات مهمی کرده است:
- کاهش حمایت در میان پایگاه ترامپ: حمایت از اسرائیل در میان طیف «آمریکا اول» (MAGA) بهشدت کاهش یافته است.
- فشار ترامپ و اهرم واشنگتن: ترامپ متوجه شده است که اسرائیل در حال تبدیل شدن به یک مشکل سیاسی برای اوست، تا جایی که به یکی از حامیان خود گفت که «مردم من دارند از شما متنفر میشوند». این آگاهی باعث شد ترامپ تغییر موضع دهد و فشار واقعی بر اسرائیل وارد کند. این اعمال نفوذ برای اولین بار به نتیجه رسید و منجر به آتشبس شد.
- کاهش ریسک از دیدگاه واشنگتن: کسانی که در واشنگتن مستقر هستند، احساس میکنند که این فشار ترامپ بر اسرائیل کارآمد بوده و احتمال ریسک جنگ را کاهش داده است. این موضوع بسیار حیاتی است، زیرا نشان میدهد که اهرم فشار آمریکا در صورت تصمیمگیری برای استفاده، قطعاً کارساز خواهد بود.
پیامد استراتژیک: تغییر فضای سیاسی و ریزش حمایت در میان پایگاه اصلی ترامپ، فرصت و پنجره زمانی اسرائیل برای اقدام نظامی را بهطور چشمگیری تغییر داده است.
۲. تغییرات ناشی از عوامل منطقهای
واکنشهای منطقهای و متحد شدن کشورهای منطقه نیز بر محاسبات استراتژیک اسرائیل تأثیر گذاشته است:
- خطای حمله به قطر: اسرائیل با حمله به دوحه، قطر، «اشتباه بزرگی» مرتکب شد.
- وحدت منطقه و فشار بر آمریکا: منطقه بهشدت نسبت به این حمله واکنش نشان داد. نحوه واکنش و اتحاد منطقه (به رهبری قطر و سایر کشورها) علیه اسرائیل، باعث شد که این کشورها بر ترامپ فشار بیاورند تا او نیز به نوبه خود بر اسرائیل فشار وارد کند.
پیامد استراتژیک: این واکنشها و وحدت منطقهای، دینامیکهای منطقهای را تغییر داده و فشار مضاعفی بر اسرائیل برای تجدیدنظر در اقدامات خود وارد کرده است.
۳. تأثیر این عوامل بر زمانبندی حمله
با وجود کاهش حمایت آمریکا و فشار منطقهای، استراتژیپردازان اسرائیلی بر سر زمانبندی بعدی اختلاف نظر دارند:
- منافع پایدار اسرائیل: اگرچه عوامل خارجی تغییر کردهاند، منافع اسرائیل برای برقراری استیلای نظامی کامل و از بین بردن قابلیتهای بازدارنده رقبای منطقهای همچنان پا برجاست.
- افزایش ریسک برای عملیات زودهنگام: برخی از اسرائیلیها معتقدند که دقیقاً به دلیل این تغییرات منفی (کاهش حمایت آمریکا و فشار منطقهای)، اسرائیل اکنون بیشتر احتمال دارد که قبل از پایان دسامبر حمله کند.
- هدف از حمله زودهنگام: استدلال این است که با حمله به ایران و کشاندن آمریکا به جنگ، اسرائیل میتواند بار دیگر پویاییها را تغییر دهد و شرایط را از وضعیت نامطلوبی که در نتیجه اشتباه حمله به قطر ایجاد شده، دور سازد.
- انگیزه شخصی نتانیاهو: منافع شخصی نتانیاهو نیز قویتر شده است؛ اگر او جنگی در غزه نداشته باشد، برای دوری از زندان به جنگ دیگری نیاز دارد و بمباران لبنان کافی نیست، بلکه به چیزی بزرگتر احتیاج دارد.
بنابراین، در حالی که فشار آمریکا و وحدت منطقهای پنجره فرصت را محدود کرده و خطر را از دید واشنگتن کاهش داده، این شرایط متضاد باعث شده است تا برخی از مقامات سابق اسرائیلی بر این باور باشند که ریسک حمله، به دلیل نیاز به تغییر سریع دینامیکهای منطقهای و داخلی (نتانیاهو)، در واقع افزایش یافته است.
این وضعیت مانند کشتیگیری است که در حال باخت است؛ فشارهای خارجی (آمریکا و منطقه) موقعیت او را ضعیف کرده، اما این ضعف ممکن است او را وادار کند که بهجای تسلیم، آخرین حرکت پر ریسک خود (حمله) را قبل از اتمام زمان انجام دهد تا شاید بتواند نتیجه بازی را برگرداند.
تاثیر بازدارندگی موشکی ایران و نقش آذربایجان بر جنگ احتمالی اسرائیل-ایران چیست؟
این سؤال بسیار مهمی است و به دو عامل کلیدی اشاره دارد که بر دینامیک هرگونه درگیری احتمالی آینده بین ایران و اسرائیل تأثیر میگذارند: توان بازدارندگی ایران و جغرافیای منطقهای مرتبط با آذربایجان.
در اینجا به تفصیل تأثیر این دو عامل بر گسترش احتمالی جنگ اسرائیل-ایران بر اساس منابع میپردازیم:
۱. تأثیر بازدارندگی موشکی ایران
توانایی موشکی ایران به عنوان یک عامل بازدارنده بسیار مؤثر علیه اسرائیل شناخته شده است.
نقش در بازدارندگی و تعیین دینامیک جنگ:
- سرعت و قابلیت دسترسی: منطقه به دلیل پیشرفتهای تکنولوژیکی کوچکتر شده است؛ ایران موشکهایی دارد که میتوانند در ۱۲ دقیقه به اسرائیل برسند.
- عامل کلیدی در آتشبس: موشکهای ایران احتمالاً یکی از دلایل اصلی بودند که اسرائیلیها در پایان جنگ گذشته خواستار آتشبس شدند.
- برتری نسبت به سامانههای دفاعی: ایران موشکهایی را سریعتر از ساخت سامانههای رهگیر توسط آمریکا و اسرائیل میسازد.
- توانایی نفوذ: اگرچه دامنه کامل خسارات وارده توسط موشکها به دلیل سانسور نظامی اسرائیل نامشخص است (زیرا تنها اجازه نمایش اهداف غیرنظامی داده میشد)، اما مشخص شد که اسرائیل در حال اتمام رهگیرها بود و ایرانیها در نفوذ به سامانههای دفاع هوایی یا یافتن شکافها در آنها کارآمدتر شدند.
- چالش برای سلطه اسرائیل: این توانایی موشکی نشان داد که ایران میتواند با استفاده از موشکها، بیش از برنامه هستهای یا گروههایی مانند حزبالله، اسرائیل را بازدارد و تسلط آن را به چالش بکشد.
- آمادگی برای فاز دوم: ایران در حال بازسازی پرتابگرها و ساخت موشکهای بیشتر است.
تأثیر بر گسترش جنگ:
اگر درگیری تشدید شود و ایرانیها در ضربه زدن شدید به اسرائیلیها (شاید با تلفات بالا) موفق باشند، فشار بر آمریکا برای دخالت افزایش مییابد.
در این صورت، خویشتنداریای که ایرانیها در قبال تقابل با آمریکا نشان دادهاند، ممکن است از بین برود.
در چنین فازی، ایرانیها که ذخیره بزرگتری از موشکهای کوتاهبرد و میانبرد دارند، احتمالاً شروع به استفاده از آنها خواهند کرد.
۲. نقش آذربایجان و ریسک سرایت به قفقاز جنوبی
نقش آذربایجان یک منطقه خطر بالقوه برای گسترش جغرافیایی درگیری است.
استفاده از قلمرو آذربایجان:
- رسانههای ایرانی گزارش دادهاند که از قلمرو آذربایجان در طول جنگ ژوئن استفاده شده است.
- این مسئله باعث ایجاد خشم و سوءظنی عظیم و مسلم در ایران شده است، که نه فقط ناشی از گزارشها بلکه به دلیل اتحاد اسرائیل و آذربایجان طی دو دهه گذشته نیز هست.
- اسرائیلیها در امور نظامی و اطلاعاتی آذربایجان بسیار فعال هستند و این رابطه را بیشتر به دلیل رقابت خود با ایران دنبال میکنند.
ریسک گسترش و خویشتنداری ایران:
- به دلیل ظن عمیق و شاید شواهدی از نقش آذربایجان در درگیری، این احتمال وجود دارد که تقابل بتواند به آنجا گسترش یابد.
- با این حال، ایرانیها به دلایل مختلف، از جمله دلایل قومی/نژادی، تمایل بسیار کمی به تقابل مستقیم با آذربایجان دارند.
به طور خلاصه، توانایی موشکی ایران به عنوان یک عامل بازدارنده قدرتمند، ریسک تلفات بالا در اسرائیل را افزایش میدهد که به نوبه خود میتواند خویشتنداری ایران در قبال آمریکا را از بین ببرد و منجر به استفاده از ذخایر موشکی بزرگتر شود.
همزمان، اگر جنگ تشدید شود، نقش همکاری نظامی و اطلاعاتی آذربایجان با اسرائیل باعث میشود که تقابل به احتمال زیاد به قلمرو آذربایجان نیز سرایت کند، با وجود عدم تمایل ایران به درگیری مستقیم با باکو.




