تحلیل استراتژیک تسلیحات هستهای و دیپلماسی آمریکا
این بخش از متن، که رونوشتی از یک مصاحبه ویدئویی یوتیوب است، به بررسی جامع مسائل هستهای و سیاست خارجی ایالات متحده میپردازد. تحلیل استراتژیک تسلیحات هستهای و دیپلماسی آمریکا
پروفسور جفری ساکس و مصاحبهگر در مورد موضوعاتی مانند توازن استراتژیک هستهای بین روسیه و آمریکا بحث میکنند و اظهار میدارند که تسلیحات هستهای جدید روسیه مزیت نظامی قابل توجهی ایجاد نمیکند، زیرا مفهوم حمله اول باشکوه غیرممکن است.
آنها همچنین به اظهارات رئیسجمهور ترامپ در مورد خلع سلاح هستهای و آزمایشهای تسلیحاتی اشاره میکنند و خطاهای واقعی در ادعاهای او مبنی بر پیشی گرفتن آمریکا از روسیه در زرادخانه هستهای و آزمایشهای هستهای اخیر را برجسته میکنند.
علاوه بر این، این بحث به جنگ اوکراین، بیاثری کارزارهای تنبیهی و تحریمها، و روابط تجاری با چین، بهویژه در مورد تعرفهها و فلزات خاکی کمیاب، میپردازد و تاکید میکند که چین در مذاکرات تجاری برتر بوده است.
پیامدهای راهبردی و اخلاقی سیاستهای هستهای و دیپلماتیک سیاست بر روابط بین الملل چیست؟
پیامدهای راهبردی و اخلاقی سیاستهای هستهای و دیپلماتیک دولت ترامپ بر روابط بینالملل، موضوع بسیار مهمی است که منابع به طور مفصل به آن پرداختهاند، به ویژه در زمینههای اعتبار بینالمللی، مسابقه تسلیحاتی هستهای، و تعامل با قدرتهای بزرگ مانند چین و روسیه.
در اینجا مروری بر مهمترین پیامدهای راهبردی و اخلاقی سیاستهای ترامپ بر اساس اطلاعات موجود در منابع آورده شده است:
۱. پیامدهای راهبردی (Strategic Consequences)
اعتماد و اعتبار بینالمللی
یکی از بزرگترین تعهدات در روابط بینالملل، عدم قابلیت اعتماد به رئیسجمهور ایالات متحده است.
- کاهش اعتماد جهانی: زمانی که رئیسجمهور آمریکا (چه تهدیدها و چه وعدهها) قابل اعتماد نباشد، این امر یک مسئولیت بزرگ برای ایالات متحده محسوب میشود.
- اتخاذ راهبرد بدترین سناریو: تحلیلگران روابط بینالملل باید فرض کنند که در همه حال بدترین سناریو رخ خواهد داد.
- تشویق به حداکثرگرایی: برای مثال، در زمینه جنگ روسیه و اوکراین، چون روسیه نمیتواند به ترامپ اعتماد کند که در معاملهای که صورت میگیرد، خلف وعده نکند، تشویق میشود که راهبرد حداکثرگرایانه را در پیش بگیرد؛ یعنی تلاش کند تا جای ممکن قلمرو را تسخیر کرده و اوکراین را به یک دولت ورشکسته تبدیل کند.
مسابقه تسلیحات هستهای و توازن راهبردی
سیاستهای ترامپ در قبال تسلیحات هستهای، اغلب با اظهارات نادرست و پیشنهاداتی که منجر به تشدید تنش میشود، همراه بوده است:
- اظهارات نادرست هستهای: ترامپ مرتکب دو اشتباه فاحش در اعلامیههای خود میشود: اول اینکه ادعا میکند آمریکا بیشترین تعداد تسلیحات هستهای را دارد (که نادرست است، روسیه بیشترین زرادخانه را دارد). دوم اینکه میگوید روسیه و چین در حال آزمایش تسلیحات هستهای هستند و بنابراین آمریکا نیز باید این کار را انجام دهد (که این نیز نادرست است؛ آنها موشکهای کروز و پهپادهای با سیستم محرکه هستهای را آزمایش میکنند، نه کلاهک هستهای). روسیه از سال ۱۹۹۰ و چین از سال ۱۹۹۶ هیچ کلاهک هستهای را آزمایش نکردهاند، و آمریکا نیز از ۱۹۹۲ این کار را نکرده است.
- تشدید مسابقه تسلیحاتی: صحبتهای ترامپ درباره شروع مجدد آزمایشهای هستهای باعث میشود که مسابقه تسلیحاتی تشدید شود، زیرا هیچ کشوری از سال ۱۹۹۶ (به جز احتمالاً کره شمالی) آزمایش هستهای انجام نداده است. این در حالی است که تقریباً همه دانشمندان معتقدند که زرادخانه هستهای آمریکا در وضعیت خوبی قرار دارد و نیازی به آزمایش نیست.
- بیاهمیتی سلاحهای جدید: منابع اشاره میکنند که تسلیحات جدید روسیه هیچ تفاوتی در توازن راهبردی هستهای بین آمریکا و روسیه ایجاد نمیکند، زیرا در حال حاضر، هر دو طرف زرادخانههای عظیمی دارند و یک “ضربه اول باشکوه” (Splendid First Strike) غیرممکن است که بتواند زرادخانه طرف مقابل را نابود کند و از انتقام جلوگیری کند.
مذاکرات دیپلماتیک و چین
تلاشهای دیپلماتیک و اقتصادی ترامپ علیه چین، که با هدف به زانو درآوردن اقتصاد چین از طریق تعرفهها آغاز شد، شکست خورد.
- برتری چین در مذاکرات: چینیها در این رقابت برنده شدند و ترامپ مجبور شد عقبنشینی کند.
- اهرمهای فشار چین: چین، که به عنوان استراتژیستهای درجه یک و بازیکنانی سختکوش توصیف میشود، از دو اهرم اصلی (فلزات کمیاب خاکی شامل مگنتهای کمیاب خاکی و سویا) استفاده کرد.
- اعطای فرصت محدود: عقبنشینی ترامپ در قبال تعرفهها در ازای یک آتشبس یک ساله از سوی چین در مورد فلزات کمیاب خاکی و خرید سویا صورت گرفت. این مهلت یک ساله در حالی اعطا شد که آمریکا برای خودکفایی در این فلزات احتمالاً به حدود یک دهه زمان نیاز دارد، که نشان میدهد چین از این زمانبندی به عنوان اهرم فشار در مذاکرات آتی استفاده خواهد کرد.
۲. پیامدهای اخلاقی (Ethical Consequences)
منابع به شدت به ابعاد اخلاقی سیاست خارجی آمریکا تحت رهبری ترامپ (و سایر دولتها) انتقاد دارند و به “کیفیت پایین” رهبری از نظر راهبردی و اخلاقی اشاره میکنند.
- همدستی در نسلکشی: ایالات متحده، که خود را یک دموکراسی لیبرال با تأکید بالا بر حقوق بشر میداند، تحت دولتهای جو بایدن و دونالد ترامپ، در نسلکشی (غزه) همدست است.
- سیاستهای یکجانبه و بیرحمانه: رفتار ایالات متحده در نیمکره غربی، به ویژه در قبال ونزوئلا، نشاندهنده رویکردی بیرحمانه است.
- کشتار فراقانونی: ترامپ به عنوان “رئیس قاتلان” (Assassin Chief) توصیف میشود که فکر میکند حق دارد هر کسی را که دشمن ایالات متحده میداند، بدون نیاز به شواهد یا تأیید کنگره، به قتل برساند.
- اقدامات در مورد ونزوئلا: ایالات متحده به صراحت در پی تغییر رژیم و حذف مادورو است، و حتی کشتیهایی را در آبهای آزاد منفجر کرده و سرنشینان آنها را (بر اساس ظن به قاچاق مواد مخدر) میکشد، در حالی که نیروی دریایی آمریکا توانایی توقف و بازرسی این کشتیها را دارد.
- توجیه تسلیحات هستهای: دیدگاه استاندارد آمریکایی مبنی بر اینکه زرادخانه هستهای فقط به خاطر “آدمهای بد” (روسیه و چین) نگهداری میشود و آمریکا “آدم خوب” است، مهمل شمرده میشود. در واقع، سلاحهای هستهای نه به دلیل شرارت، بلکه به دلیل اینکه بازدارنده نهایی (Ultimate Deterrent) در یک جهان خطرناک هستند، نگهداری میشوند (توسط آمریکا، روسیه، اسرائیل، هند و…) .
این منابع نتیجه میگیرند که قدرت بیحد و حصر ایالات متحده، به ویژه امنیت جغرافیایی آن (“کانادا در شمال، مکزیک در جنوب، ماهی در شرق و ماهی در غرب”)، این امکان را فراهم میکند که آمریکا در سطح جهانی با بیمبالاتی و بیرحمی رفتار کند، بدون اینکه دچار مشکلات جدی شود، و ترامپ این اهرمهای قدرت را به خوبی درک میکند.
چگونه رقابت قدرتهای بزرگ (ایالات متحده، روسیه، چین) موازنه هستهای و جستجوی کنترلکنندههای اطلاعات را میدهد؟
. رقابت بین ایالات متحده، روسیه و چین تأثیر عمیقی بر ساختار موازنه هستهای و تلاشهای کنترل تسلیحات گذاشته است، به ویژه با توجه به اینکه جهان از یک سیستم دوقطبی به سمت چندقطبی حرکت کرده است.
در اینجا به تشریح چگونگی شکلگیری این موازنه و تلاشهای کنترل تسلیحات بر اساس منابع میپردازیم:
۱. تغییر ساختار ژئوپلیتیک و اهمیت چین
اساساً، رقابت قدرتهای بزرگ باعث شده است تا تمرکز از توافقات دوقطبی دوران جنگ سرد خارج شود و به سمت یک محیط چندقطبی حرکت کند.
- گذار به جهان چندقطبی: ما دیگر در یک جهان دوقطبی زندگی نمیکنیم؛ بلکه در یک جهان چندقطبی هستیم.
- توافقات قدیمی: تقریباً تمام توافقات کنترل تسلیحاتی که امروزه وجود دارند (یا اخیراً کنار گذاشته شدهاند)، بازماندگان جنگ سرد و رقابت میان ایالات متحده و شوروی سابق هستند.
- چین به عنوان رقیب همتا: در این جهان چندقطبی، کشوری به نام چین بازیکن کلیدی است. چین از نظر قدرت، رقیب همتا برای ایالات متحده است و در مقایسه با روسیه، قویتر است.
- ضرورت مشارکت چین: اگر قرار باشد کنترل تسلیحات پیشرفت کند، باید چینیها را وارد معادله کرد. با این حال، انجام این کار بسیار دشوار خواهد بود.
۲. موازنه هستهای استراتژیک (بازدارندگی مطلق)
رقابت میان این قدرتها، به ویژه میان ایالات متحده و روسیه که بزرگترین زرادخانهها را دارند، توسط یک اصل بنیادین بازدارندگی هستهای شکل میگیرد:
- زرادخانههای انبوه: هر دو طرف (ایالات متحده و روسیه) زرادخانههای عظیمی دارند.
- غیرممکن بودن حمله اول: این واقعیت که شما نمیتوانید زرادخانه هستهای طرف مقابل را به طور کامل از بین ببرید، یک حمله اول شکوهمند را غیرممکن میسازد. اگر یک طرف ابتدا حمله کند، طرف دیگر قادر به تلافی خواهد بود و هر دو طرف در نهایت یکدیگر را نابود خواهند کرد.
- برتری نظامی بیاثر: هیچ یک از سلاحهای جدید (مانند آنچه روسیه آزمایش میکند) نمیتواند در حال حاضر برتری نظامی بر ایالات متحده ایجاد کند، زیرا هیچ یک از طرفین نزدیک به نقطهای نیستند که بتوانند مزیتی نسبت به دیگری به دست آورند.
۳. تلاشها برای کنترل تسلیحات و چالشهای آن
رقابت فعلی، به ویژه بین واشنگتن، مسکو و پکن، تلاشها برای تمدید یا ایجاد توافقات جدید را پیچیده کرده است:
- آینده پیمان استارت جدید (New START): پیمان استارت جدید، که آخرین بازمانده پیمانهای محدودیت تسلیحات هستهای است، در فوریه منقضی خواهد شد.
- پیشنهاد روسیه: روسیه علناً اعلام کرده است که مایل است به معاهدات محدودیت تسلیحات هستهای بازگردد و پیشنهاد کرده است که ابتدا یک مهلت یکساله برای مذاکرات فنی داده شود و احتمالاً چین نیز به آن اضافه شود.
- موضع ایالات متحده: در حالی که روسیه به دنبال بازگشت به این مذاکرات است، ایالات متحده در برابر این پیشنهاد مقاومت کرده است. با این حال، دونالد ترامپ اظهار داشت که ما در حال گفتگو با روسیه در این خصوص هستیم و اگر کاری انجام دهیم، چین نیز اضافه خواهد شد.
- ساخت زرادخانهای چین: رقابت با چین به شدت بر کنترل تسلیحات تأثیر میگذارد. چین احتمالاً حدود 600 کلاهک هستهای دارد. اما چین تا زمانی که زرادخانه هستهایاش تقریباً به اندازه زرادخانههای آمریکا و روسیه نشود، راضی نخواهد بود و پیشبینی میشود که افزایش قابل توجهی در اندازه زرادخانه هستهای چین مشاهده شود.
۴. مسابقه تسلیحاتی و خطر تشدید
به جای کاهش رقابت، این پویاییها اغلب مسابقه تسلیحاتی را تشدید کرده یا آن را به حوزههای دیگر سوق میدهند:
- انتقال مسابقه تسلیحاتی: وقتی توافق کنترل تسلیحات حاصل میشود، لزوماً سرعت مسابقه تسلیحاتی را کاهش نمیدهد، بلکه اغلب مسابقه تسلیحاتی را از یک حوزه به حوزه دیگر منتقل میکند.
- آزمایش و سوءتعبیر: ترامپ اظهار کرده است که اگر روسیه و چین در حال آزمایش هستند، ما نیز باید آزمایش کنیم. با این حال، این ادعا که روسیه و چین در حال آزمایش کلاهکهای هستهای هستند، نادرست است.
- روسیه از سال 1990 و چین از سال 1996 سلاح هستهای آزمایش نکردهاند.
- آنچه روسیه آزمایش میکند، سامانههای پیشران هستهای (nuclear propulsion systems) برای موشکهای کروز یا پهپادهای دریایی جدید است، که از نظر فنی با آزمایش کلاهک هستهای متفاوت است.
- برخی نگران هستند که اگر ایالات متحده آزمایشهای هستهای را آغاز کند (با وجود اینکه دانشمندان معتقدند زرادخانه موجود قابل اعتماد است)، این اقدام میتواند مسابقه تسلیحاتی را دوباره تشدید کند.
- بازدارندگی نهایی: سلاحهای هستهای به عنوان بازدارنده نهایی عمل میکنند. از آنجایی که در جهان خطرناک هستیم، هیچ یک از قدرتهای هستهای علاقهای به کنار گذاشتن آنها ندارند. این تمایل به حفظ بازدارندگی در میان قدرتهای بزرگ، تلاشها برای خلع سلاح را غیرواقعبینانه میسازد.
در مجموع، رقابت بین ایالات متحده، روسیه و چین موازنه هستهای را در حالت بازدارندگی متقابل حفظ کرده است، اما انتقال به یک جهان چندقطبی، چین را به یک بازیگر حیاتی تبدیل کرده که باید وارد مذاکرات کنترل تسلیحات شود.
در همین حال، این رقابت به طور بالقوه مسابقه تسلیحاتی را تشدید کرده و ریسکهای ناشی از اشتباه محاسباتی یا حماقت در یک “جهان دیوانه” (mad world) را افزایش میدهد.
اگر بخواهیم این وضعیت را با یک تشبیه توضیح دهیم، میتوان گفت: رقابت قدرتهای بزرگ در حوزه هستهای مانند سه کوهنورد است که همگی بر لبه یک پرتگاه قرار دارند.
هر یک از آنها میداند که اگر دیگری را هل بدهد، خودش نیز سقوط خواهد کرد (بازدارندگی مطلق). اما آنها در حال رقابت برای ساختن پناهگاهی بزرگتر یا پرتاب سنگ به سمت هم هستند (مسابقه تسلیحاتی و افزایش زرادخانه)، و این در حالی است که در مورد قوانین و مسیر کوهنوردی توافق روشنی ندارند (چالشهای کنترل تسلیحات در یک جهان چندقطبی).
چگونه حکومت آمریکا باید اعتماد جهانی را بهبود ببخشد و درگیریها مانند جنگ جهانی چگونه است؟
این پرسش در مورد پیامدهای کیفیت رهبری آمریکا بر اعتماد جهانی و تشدید منازعاتی مانند جنگ اوکراین بسیار مهم و روشنگر است.
منابعی که در اختیار داریم، ارزیابیهای صریحی را در مورد ضعف استراتژیک رهبری ایالات متحده و تأثیر آن بر روابط بینالملل ارائه میدهند.
به طور کلی، ناتوانی و بیثباتی در رهبری آمریکا باعث تخریب اعتماد جهانی و در نتیجه، به تشدید و پیچیدهتر شدن درگیریها کمک کرده است، زیرا طرفهای درگیر نمیتوانند روی قولها و توافقات حساب کنند.
۱. کیفیت رهبری و استراتژی ضعیف
منابع به شدت از کیفیت رهبری آمریکا انتقاد میکنند و استراتژیستهای آمریکایی (در هر دو دولت دموکرات و جمهوریخواه) را «درجه دوم یا حتی سوم» توصیف میکنند.
- انتقاد از ترامپ: رئیس جمهور ترامپ به دلیل «اظهارات کاملاً نادرست» مورد انتقاد قرار گرفته است؛ از جمله این ادعا که ایالات متحده بیشترین تسلیحات هستهای را در جهان دارد (در حالی که روسیه بیشترین را دارد) و یا ادعای نادرست مبنی بر اینکه روسیه و چین در حال آزمایش تسلیحات هستهای هستند. این تناقضها و حقایق نادرست، سوالاتی را در مورد نحوه اداره امور توسط یک قدرت بزرگ ایجاد میکند.
- فقدان اعتماد و شکستها: این منابع اظهار میدارند که در مواجهه با مشکلات جهانی، تلاشهای ترامپ برای حل این مسائل در زمینههایی مانند نسلکشی غزه، اوکراین و چین به شکست انجامیده است. همچنین، این سوال مطرح میشود که آیا ایالات متحده سیاست منسجمی دارد یا خیر.
- انتقاد اخلاقی: علاوه بر مسائل استراتژیک، کیفیت رهبری آمریکا از نظر اخلاقی نیز زیر سؤال رفته است؛ برای مثال، ایالات متحده به همدستی در «نسلکشی غزه» متهم شده است.
۲. تأثیر بر اعتماد جهانی و بیثباتی
یکی از مهمترین پیامدهای ضعف رهبری آمریکا، از بین رفتن اعتماد به این کشور است که بر نحوه تعامل دشمنان و متحدان با ایالات متحده تأثیر میگذارد.
- عدم قابلیت اعتماد: منابع تأکید میکنند که «به هیچ وجه نمیتوان به ترامپ اعتماد کرد» و او ممکن است یک روز یا یک هفته بعد از توافق، نظر خود را تغییر دهد.
- فرض بدترین سناریو: برای طرفهای خارجی (چه دشمنان و چه متحدان)، این وضعیت بدین معناست که آنها باید «همیشه بدترین سناریو را فرض کنند».
- تفاوت استراتژیک: در مقابل استراتژیستهای «بسیار باهوش» مانند رهبران چین و ولادیمیر پوتین، رهبری آمریکا فاقد این کیفیت استراتژیک درجه اول است.
- رفتار بیپروا: در مجموع، ایالات متحده، به ویژه در منطقه خود (نیمکره غربی)، به عنوان یک کشور «بیرحم» که میتواند به روشهای بیپروا و بیدقت عمل کند، تلقی میشود.
۳. تشدید درگیریها: مورد جنگ اوکراین
ناتوانی رهبری و عدم اعتماد، مستقیماً بر تشدید جنگ اوکراین و استراتژی روسیه تأثیر گذاشته است.
- استراتژی حداکثری روسیه: اگر روسها به رهبری آمریکا (از جمله ترامپ) اعتماد نکنند که به توافق پایبند خواهد بود و آن را نقض نخواهد کرد، آنها مجبور میشوند که «استراتژی حداکثری» را در پیش بگیرند.
- هدف روسیه: این استراتژی شامل تلاش برای تصرف هرچه بیشتر قلمرو و تبدیل اوکراین به یک «دولت خرد شده ناکارآمد» است. دلیل این امر این است که اگر به اوکراین پس از توافق، فضای مانوری برای بازسازی یا تغییر عقیده در مورد عضویت در ناتو داده شود، روسیه با مشکل واقعی روبرو خواهد شد.
- شکست تلاشهای صلح: تلاشهای ترامپ برای پایان دادن به جنگ اوکراین، از جمله ایده استفاده از تحریمهای اقتصادی (مانند تحریم نفت روسیه) برای مجبور کردن روسیه به مذاکره، شکست خورده است و این قطار از ایستگاه گذشته است. تحریمها و حملات تنبیهی (مانند حملات پهپادی به تأسیسات انرژی روسیه) به طور کلی در اکثر موارد شکست میخورند و جنگها در میدان نبرد حل و فصل میشوند.
۴. خطر تشدید هستهای
رهبری ضعیف میتواند به صورت مستقیم به تشدید خطر هستهای کمک کند:
- اقدامات احمقانه: منابع به این نکته اشاره میکنند که اقدامات «احمقانه» مانند حمله اوکراینیها به یکی از پایههای سهگانه هستهای روسیه (که بدون اجازه انجام شد و توسط ایالات متحده و متحدان اروپایی حمایت میشد)، میتواند باعث ایجاد نوعی جنگ هستهای شود.
- تحریک مسابقه تسلیحاتی: اظهارات ترامپ در مورد لزوم شروع آزمایشهای هستهای در پاسخ به روسیه و چین (که ادعا میکند در حال آزمایش هستند، در حالی که منابع این ادعا را نادرست میدانند) بسیار عجیب است. این اقدام توسط ایالات متحده، در حالی که هیچ کشوری از سال ۱۹۹۶ (به جز کره شمالی) آزمایش هستهای انجام نداده است [7، 8]، مسابقه تسلیحاتی را «تشدید» خواهد کرد.
جمعبندی:
در دنیای چندقطبی امروز، منابع نشان میدهند که ضعف استراتژیک و بیثباتی در رهبری آمریکا، باعث شده است که اعتماد به این کشور از بین برود.
این بیاعتمادی، به ویژه در مورد جنگ اوکراین، روسیه را به سمت سیاستهای افراطی سوق میدهد تا از ریسکهای ناشی از خلف وعده آمریکا جلوگیری کند، که این خود منجر به تشدید درگیریها میشود.
میتوان این وضعیت را به ناخدای یک کشتی جنگی تشبیه کرد که مدام موقعیت خود را در مورد مقصد تغییر میدهد و یا نقشهای را دنبال میکند که میداند اشتباه است.
در چنین شرایطی، خدمه و کشتیهای دیگر نمیتوانند به دستورات ناخدا اعتماد کنند و برای حفظ جان خود، مجبورند اقدامات احتیاطی شدید و حداکثری را در پیش بگیرند که اغلب منجر به افزایش تنش و خطر میشود.




