نگرانیها از تشدید جنگ: ایران، ونزوئلا و تهدید
این منبع، رونوشتی از یک مصاحبه در کانال یوتیوب «Dialogue Works» است که با سرهنگ دانیل دیویس انجام شده و به بررسی چندین موضوع مهم بینالمللی میپردازد. نگرانیها از تشدید جنگ: ایران، ونزوئلا و تهدید
بحث اصلی بر روی نگرانیها در مورد عملیات نظامی احتمالی ایالات متحده علیه ونزوئلا متمرکز است، جایی که دیویس این اقدام را نقض آشکار قوانین بینالمللی و حماقت نظامی میداند و آن را به عملیاتهای فاجعهبار قبلی آمریکا تشبیه میکند.
بخش دیگر به جنگ اوکراین و روسیه میپردازد و دیویس توضیح میدهد که روسیه با افزایش نیروی نظامی و استفاده از برتری قدرت آتش، در مسیر یک پیروزی نظامی قرار دارد، زیرا غرب از مذاکرات دیپلماتیک خودداری کرده است.
در نهایت، این گفتوگو به تنشهای خاورمیانه میپردازد و خطر تشدید درگیری بین اسرائیل و ایران را برجسته میکند و دیویس احتمال تشدید هستهای توسط اسرائیل را خطرناکتر از سایر قدرتهای بزرگ میداند.
چه عواملی تشدید تنشهای نظامی در کشور، ونزوئلا، و بیان را پیش میبرند؟
سلام! درک این موضوع که چه عواملی به تشدید تنشهای نظامی در این مناطق حساس دامن میزنند، بسیار حائز اهمیت است.
بر اساس اطلاعات موجود در منابع، تشدید تنشها در اوکراین، ونزوئلا و خاورمیانه (ایران و اسرائیل) ناشی از ترکیبی از محاسبات نظامی نادرست، استراتژیهای داخلی قدرتها، و کنار گذاشتن دیپلماسی است.
در ادامه به تفکیک هر منطقه، عوامل پیشبرنده تنشها را شرح میدهم:
۱. ونزوئلا
عوامل اصلی تشدید تنشها در ونزوئلا به اقدامات نظامی آشکار ایالات متحده و رد دیپلماسی توسط واشنگتن بازمیگردد:
- توجیهات دروغین و هدف پنهان: ایالات متحده عملیاتی به نام “Operation Southern Spear” (عملیات نیزه جنوبی) را اعلام کرده که ادعا میکند هدف آن دفاع از وطن، حذف “تروریستهای مواد مخدر” و تأمین امنیت در برابر مواد مخدری است که مردم آمریکا را میکشند.
- این توجیه، آشکارا یک دروغ و “نحیفترین پوششی” است که تا به حال دیده شده است، زیرا هدف واقعی آن “نابود کردن چیزی در ونزوئلا و هدف قرار دادن مادورو” است.
- استفاده از قدرت نظامی عظیم: آمریکا بزرگترین و قدرتمندترین ناو هواپیمابر خود را در نزدیکی سواحل ونزوئلا مستقر کرده است. این اقدام نشاندهنده “میل شدید به عملیات نظامی مرگبار و خونریزی” است.
- رد پیشنهادهای صلح: مادورو همه توان خود را به کار گرفت تا از جنگ جلوگیری کند؛ او منابع کشورش (نفت، مواد معدنی و طلا) را در یک “سینی نقرهای” به ترامپ پیشنهاد کرد که آمریکا از آن استقبال نکرد.
- نقض قوانین بینالمللی: این درگیری بالقوه، نقض آشکار تمام قوانین بینالمللی، قانون اساسی ایالات متحده و قوانین داخلی آمریکا، از جمله قانون اختیارات جنگی ۱۹۷۳ است.
- اشتباه نظامی و ریسک درگیری: تمرکز قدرت رزمی و اظهارات عمومی باعث شده است که ونزوئلا فرصت یابد تا مردم خود را بسیج کند، نیروهای بیشتری را آموزش دهد و دفاعیات خود را مستقر سازد، که این امر از نظر نظامی “احمقانه” است.
- پیامدهای منطقهای: این وضعیت پتانسیل ایجاد هرج و مرج منطقهای گسترده، از جمله مهاجرت عظیم و نگرانی شدید کشورهای همسایه مانند کلمبیا و برزیل در مورد حمله احتمالی بعدی، را دارد.
۲. اوکراین
تشدید تنشها در اوکراین به دلیل استراتژی فرسایشی روسیه و امتناع غرب از دیپلماسی است:
- استراتژی روسیه برای پیروزی نظامی: روسیه با درک حقایق جامع میدان نبرد، نیروهای مسلح خود را گسترش داده و ماهیانه بیش از تعدادی که تلفات میدهد، نیروگیری میکند.
- آنها پایگاه بزرگتری از نیروها را آموزش میدهند و همزمان در حال گسترش پایگاه صنعتی دفاعی خود و ذخیره کردن مقادیر زیادی از سامانههای تسلیحاتی کلیدی (موشکها، پهپادها، گلولههای توپخانه) هستند.
- روسیه از استراتژی فرسایش استفاده میکند؛ به جای عملیات تهاجمی بزرگ، از “قدرت آتش” (آتش توپخانه، پهپادها و بمبهای گلاید جدید) استفاده میکند تا منابع ناتو و نیروهای انسانی اوکراین را فرسوده کند.
- وضعیت اوکراین و ناتوانی در جبران تلفات: اوکراین قادر نیست افراد کافی برای جبران تلفات سنگین خود بسیج کند (تخمین زده میشود به ازای هر تلفات روسی، ۱۰ تلفات اوکراینی وجود دارد).
- تولید داخلی تسلیحات اوکراین به طور مداوم توسط روسیه هدف قرار میگیرد، و حمایت اروپا کافی نیست زیرا آنها در وضعیت “جنگ کامل” قرار ندارند.
- عدم وجود دیالوگ: غرب به طور گسترده “دیالوگ” (دیپلماسی) را کاملاً کنار گذاشته است. ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و آلمان با رد توافقات مذاکرهای در هر مقطع، اوکراین را به سوی شکست نظامی محکوم کردهاند.
- بیثباتی سیاسی آمریکا: لفاظیهای دونالد ترامپ در مورد آتشبس “فریبنده” است و او دائماً داستان خود را تغییر میدهد. به نظر میرسد روسها در نهایت تصمیم گرفتهاند که به آنچه او میگوید گوش ندهند.
۳. خاورمیانه (ایران و اسرائیل)
تشدید تنشها در خاورمیانه با تمایل اسرائیل به جنگ و خطر تشدید هستهای مرتبط است:
- تمایل اسرائیل به جنگ: اسرائیل “قطعاً جنگ میخواهد” و یک “وسواس برای شکست ایران” دارد.
- آنها بر این باورند که باید منطقه را “پاکسازی” کنند و به دنبال بهانهای برای انجام این کار هستند، که این شامل ایران نیز میشود.
- شکست آتشبسها و ادامه عملیات: آتشبس موقت اخیر (تبادل گروگانها) تنها “یک تکه کاغذ” بود و عملیات اسرائیل در نوار غزه، کرانه باختری و لبنان ادامه یافته است.
- تهدید ایران برای تلافی گسترده: ایران به تلافی جدی تهدید کرده و هشدار داده است که اگر اسرائیل دوباره حمله کند، با ۲۰,۰۰۰ موشک به طور همزمان به اسرائیل حمله خواهد کرد.
- ریسک فرسایش گنبد آهنین: تحلیلها نشان میدهد که اگر ایران امواج گستردهای از موشکها و پهپادها (هزاران مورد) را پرتاب کند، سیستم گنبد آهنین اسرائیل از کار خواهد افتاد و موشکهای رهگیر تمام خواهند شد.
- خطر تشدید هستهای: نگرانی اصلی این است که اگر اسرائیل در خطر شکست نظامی قرار گیرد، ممکن است منتظر دورهای بعدی حملات نماند و از سلاح هستهای استفاده کند، که میتواند باعث انفجار کل منطقه شود. این مسئله تحلیلگران را بیشتر نگران تشدید هستهای از سوی اسرائیل کرده تا دو ابرقدرت دیگر.
- وابستگی به آمریکا: اگرچه نتانیاهو ادعا کرده که اسرائیل برای تصمیمگیریهای خود نیازی به ایالات متحده ندارد، اما تحلیلها نشان میدهد که اسرائیل بدون پوشش سیاسی و دیپلماتیک و مهمات مداوم آمریکا، به سرعت متوجه خواهد شد که نمیتواند به تنهایی این کار را انجام دهد.
در مجموع، میتوان گفت که در هر سه منطقه، تصمیمگیریها به سمت راهکار نظامی سوق داده شده و دیپلماسی و مذاکره کنار گذاشته شده است.
این رویکرد، خطر یک انفجار منطقهای یا حتی جهانی را در پی دارد. همانطور که در مورد ونزوئلا ذکر شد، به نظر میرسد یک “روانپریشی” بر رهبری ایالات متحده حاکم است که میگوید راهکار نظامی تنها راه است و دیپلماسی تقریباً وجود ندارد.
پیام های بلندمدت و ناخواسته مداخلات نظامی ایالات متحده در این مناطق بحرانی چیست؟
پرسش شما در مورد پیامدهای بلندمدت و ناخواسته مداخلات نظامی ایالات متحده در مناطق بحرانی، نکتهای بسیار مهم و محوری را مطرح میکند که تحلیلهای موجود در منابع شما به تفصیل به آن میپردازند.
به نظر میرسد یکی از ویژگیهای بارز این مداخلات، فقدان برنامهریزی برای آینده است.
در اینجا پیامدهای بلندمدت و ناخواستهای که در منابع به آنها اشاره شده است، آمده است:
۱. فقدان تفکر استراتژیک و بیتوجهی به عواقب
- یکی از ایرادات اصلی استراتژی ایالات متحده در دو دهه اخیر، نداشتن هیچگونه تفکری در مورد اینکه گام بعدی چیست و همچنین عدم نگرانی در مورد تأثیر اقدامات آمریکا بر منطقه و کشور هدف است.
- این مداخلات اغلب از نظر نظامی احمقانه و از نظر اخلاقی غیراخلاقی و غیرمنصفانه توصیف شدهاند.
۲. آشفتگی منطقهای و اثرات سرریز (Spillover Effects)
- اقدامات نظامی ایالات متحده موجب آشفتگی منطقهای گسترده میشود.
- هیچ نمونهای وجود نداشته است که پیامدهای این مداخلات در داخل کشور هدف محدود باقی بماند؛ بلکه همه آنها اثرات سرریزکننده داشتهاند.
- در صورت بروز درگیری (مانند سناریوی ونزوئلا)، منطقه با مشکلات جدی مواجه خواهد شد، از جمله مشاهده مهاجرت گسترده (مشابه آنچه در اوکراین، سوریه یا عراق رخ داد).
- کشورهای همسایه (مانند کلمبیا یا برزیل) به طور فزایندهای نگران خواهند بود که هدف بعدی آنها باشند. این نگرانی میتواند باعث شود که:
- آنها برای مقابله با آمریکا متحد شوند و درخواست کمک کنند.
- این کشورها به دلیل احساس ضعف در توان نظامی متقارن، به حملات تروریستی نامتقارن علیه ایالات متحده روی آورند.
- کشورهای همفکر ممکن است در نهایت همسو شوند و تصمیم بگیرند که حتی اگر قرار است جنگ را ببازند، خواهند جنگید و دیگر تسلیم نخواهند شد.
۳. جنگهای بیپایان و هزینههای انسانی
- این مداخلات اغلب به عنوان “جنگهای بیپایان” توصیف میشوند. نمونههایی مانند لیبی، افغانستان، عراق و سوریه به عنوان الگوهایی برای آنچه نباید تکرار شود، ذکر شدهاند.
- در درگیریهایی شبیه به ویتنام، جنگیدن از هزاران مایل دورتر با خطوط ارتباطی طولانی بسیار دشوار است و به عنوان یک سناریوی بالقوه بدتر از وضعیت ویتنام برای منافع ملی آمریکا در نظر گرفته میشود.
- این جنگها منجر به مرگ بیهدف بسیاری از مردم در کشور هدف و قطعاً متحمل شدن تلفات در میان نیروهای آمریکایی خواهند شد. منابع تأکید دارند که دلیلی برای یک مورد تلفات در جنگی که نباید انجام شود و حتی به نفع آمریکا نیست، وجود ندارد.
۴. تضعیف و مسلحسازی دیپلماسی
- شیوه کنونی ایالات متحده، دیپلماسی را نادیده گرفته و به جای آن بر نیروی نظامی تأکید دارد.
- با قرار دادن وزیر امور خارجه به عنوان مشاور امنیت ملی و تبدیل وزارت خارجه به نهادی زیرمجموعه و تابعی از وزارت جنگ، دیپلماسی عملاً مسلح شده است. این امر این پیام را به مردم جهان میدهد که آمریکا رویکردی جنگطلبانه دارد.
- رد هرگونه مذاکره یا راهحل دیپلماتیک (مانند بحران اوکراین) به سادگی به شکست نظامی برای طرف مقابل (اوکراین) و افزایش رنج آنها منجر شده است.
۵. تشدید خشونتهای آینده و خطرات جهانی
- در خاورمیانه، اگر امید مشخصی به مردم فلسطین داده نشود، خشونتهای آینده به مراتب شدیدتر (on steroids) خواهد بود و ریشههای عمیقتری خواهد داشت.
- در نهایت، این درگیریهای منطقهای میتواند موجب یک اثر آبشاری (cascading effects) شود که همه را درگیر کند و خطر جنگ جهانی را افزایش دهد.
- نگرانی جدی در مورد تشدید هستهای وجود دارد، به ویژه در خاورمیانه، که ممکن است از جانب متحدان ایالات متحده باشد و میتواند جهان را به لبه پرتگاه برساند.
به طور خلاصه، پیامد ناخواسته اصلی این است که اقدامات نظامی کوتاهمدت، نه تنها مشکلات را حل نمیکنند، بلکه عدم ثبات، مهاجرت، تروریسم و خطر تشدید درگیریها را در مقیاس منطقهای و جهانی افزایش میدهند، بدون اینکه به راه حلهای استراتژیک یا دیپلماتیک فکر شده باشد.
چگونه دینامیکهای منطقهای و جهانی در مسیر و نتایج این درگیریها تأثیر میگذارند؟
این پرسش شما بسیار مهم است، زیرا درگیریهای جاری در مناطق مختلف جهان به شدت تحت تأثیر نیروهای بزرگتر منطقهای و جهانی قرار دارند.
بر اساس اطلاعات موجود در منابع، تأثیر دینامیکهای منطقهای و جهانی بر مسیر و نتایج این درگیریها را میتوان در سه حوزه اصلی مشاهده کرد:
۱. تأثیرات منطقهای و جهانی بر بحران ونزوئلا
رخدادهای ونزوئلا مثالی آشکار از نفوذ قدرتهای جهانی و واکنشهای منطقهای به اقدامات نظامی است.
الف. نقض قوانین و واکنش متحدین:
- بسیج نیروی نظامی گسترده توسط ایالات متحده در سواحل ونزوئلا، از جمله اعزام بزرگترین و قدرتمندترین ناو هواپیمابر در زرادخانه آمریکا، به عنوان نقض آشکار هر قانون بینالمللی و حتی قوانین داخلی آمریکا (مانند قانون اختیارات جنگی ۱۹۷۳) تلقی شده است.
- این اقدامات نه تنها از نظر اخلاقی نادرست، بلکه از نظر نظامی نیز احمقانه شمرده میشوند، زیرا زمان کافی برای ونزوئلا فراهم کردهاند تا مردم خود را بسیج کند و دفاعیات را سازماندهی نماید.
- در سطح جهانی، متحدینی مانند فرانسه و بریتانیا به دلیل این اقدامات، روابط اطلاعاتی خود را با آمریکا قطع کردهاند، که باید به عنوان یک هشدار بزرگ در نظر گرفته شود.
ب. پیامدهای منطقهای (اثرات سرریز):
- همانند آنچه در لیبی، سوریه، عراق و افغانستان رخ داد، کمترین فکری به عواقب بعدی و تأثیر اقدامات آمریکا بر منطقه و کشور هدف داده نمیشود.
- در منطقه آمریکای لاتین، کشورهای همسایه مانند برزیل عمیقاً نگران هستند که عملیات نظامی منجر به مهاجرت گسترده و عظیم ونزوئلاییها شود.
- سایر کشورها نگران این هستند که چه کسی هدف بعدی خواهد بود (مانند کلمبیا و برزیل، به دلیل تنشهای موجود با کاخ سفید).
- این وضعیت ممکن است باعث شود کشورها برای محافظت از خود، یا از ایالات متحده بسیار بترسند یا سعی کنند متحد شوند. رئیس جمهور کلمبیا صریحاً خواستار کمک دیگر کشورهای منطقه شده تا “با هم متحد شوند”.
- همچنین، این خطر وجود دارد که برخی از این کشورها به دلیل نداشتن قدرت نظامی متقارن، به حملات تروریستی نامتقارن علیه ایالات متحده روی آورند، چرا که تسلیم شدن کامل را تنها گزینه دیگر میبینند.
- نگرانیهایی در مورد اینکه آیا قدرتهایی مانند روسیه و چین برای همیشه تماشاگر خواهند ماند یا در نهایت برای کمک به دیگران وارد عمل خواهند شد، مطرح است.
۲. دینامیکهای جهانی در جنگ روسیه و اوکراین
مسیر جنگ اوکراین عمیقاً تحت تأثیر تصمیمات و رویکردهای غرب قرار دارد.
الف. رد دیالوگ و نتایج فاجعهبار:
- امتناع غرب (ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و آلمان) از پذیرش مذاکره و رسیدن به یک توافق، به محکومیت اوکراین به شکست نظامی منجر شده است.
- اگر مذاکرات خیلی زودتر انجام میشد، میتوانست جان صدها هزار نفر از مردان اوکراینی و قلمرو و شهرهای آنها را حفظ کند.
ب. توازن قدرت نظامی جهانی:
- روسیه واقعیتهای جامع میدان جنگ را پذیرفته و در حال گسترش مستمر نیروهای مسلح و استخدام نیروهای بیشتری است که تعدادشان بیش از تلفات ماهانه آنها است.
- روسیه همچنین در حال گسترش چشمگیر پایگاه صنعتی دفاعی خود است و ذخیرهسازی گستردهای از سامانههای کلیدی تسلیحاتی (موشکهای دوربرد، راکتها، پهپادها و گلولههای توپخانه) انجام میدهد.
- هدف روسیه از این اقدامات، آمادگی برای یک “جنگ جهانی یا حتی یک جنگ قارهای” (جنگ اروپایی) است تا اطمینان حاصل کند که نیروی انسانی لازم برای غلبه بر تمام قدرت غرب را در اختیار دارد.
- غرب در مقابل، تنها مبالغ زیادی را صرف تعداد محدودی از سامانههای تسلیحاتی پیشرفته میکند، اما این حمایت افزایشی است و کفایت لازم برای مقابله با اقدامات روسیه را ندارد.
- روسیه ترجیح میدهد اجازه دهد ناتو منابع خود را هدر دهد و اوکراین نیروهای انسانی خود را از دست بدهد؛ استراتژی آنها بر برتری آتش (Firepower) به جای نیروی انسانی متمرکز است.
ج. دینامیکهای رهبری در غرب:
- تصمیمگیری در مورد اوکراین در واشنگتن به طور مداوم و بیثبات تغییر میکند.
- این درهمریختگی باعث شده که روسیه نهایتاً تصمیم بگیرد که به آنچه رهبری آمریکا میگوید گوش ندهد.
- تصور میشود که بریتانیا، فرانسه، آلمان و رهبری اتحادیه اروپا (مانند اورسولا فون در لاین) تا حدی مسئولیت مدیریت این نمایش را بر عهده گرفتهاند، اما تحلیلها نشان میدهد که آنها نیز از واقعیت دور هستند و همین امر نتایج فاجعهباری برای مردم اوکراین به دنبال داشته است.
۳. دینامیکهای منطقهای و جهانی در خاورمیانه
درگیریهای خاورمیانه بهشدت توسط روابط متحدان و ریسک بیسابقه درگیری هستهای جهانی تقویت میشود.
الف. نقش ایالات متحده به عنوان پشتوانه جهانی:
- اسرائیل با جمعیت ۸ میلیونی، به این دلیل فکر میکند که میتواند با کشوری با جمعیت ۹۱ میلیون نفر (ایران) بجنگد که “آمریکا را بالای سر خود دارد”.
- این حمایت شامل تأمین بدون توقف مهمات، پوشش سیاسی و پوشش دیپلماتیک است.
ب. تهدید منطقهای و ریسک تشدید:
- ایران تهدید کرده است که اگر اسرائیل مجدداً حمله کند، با ۲۰,۰۰۰ موشک به طور همزمان به اسرائیل پاسخ خواهد داد.
- تحلیلها نشان میدهد که سیستم دفاعی گنبد آهنین اسرائیل توانایی مقابله با امواج مکرر هزاران موشک و پهپاد را ندارد؛ در چنین سناریویی، این سیستم ممکن است به سرعت موشکهای رهگیرش تمام شود، و امواج بعدی به اهداف اصابت کرده و به معنای واقعی کلمه میتوانند کشور را نابود کنند.
ج. خطر تشدید هستهای جهانی:
- در صورت حمله گسترده و خطرناک، احتمال دارد که اسرائیل از سلاح هستهای استفاده کند و این میتواند باعث انفجار کل منطقه و در خطر افتادن “تمام بشریت” شود.
- این نگرانی وجود دارد که درگیری هستهای از جانب اسرائیل در خاورمیانه آغاز شود، نه لزوماً از سوی ابرقدرتهای دیگر مانند روسیه یا چین.
- ایران احتمالاً از این ریسک آگاه است و به همین دلیل ممکن است اقدامات خود را زیر آستانه هستهای نگه دارد.






