بیدار شو غرب وحشی درباره ایران اشتباه میکنی
این رونوشت ویدئویی که از یک منبع جدید یوتیوب به دست آمده است، دیدگاههای «اسکات ریتر» را در مورد تنشهای کنونی بین ایران، اسرائیل و ایالات متحده ارائه میدهد. بیدار شو غرب وحشی درباره ایران اشتباه میکنی
ریتر استدلال میکند که هدف اصلی ایالات متحده و اسرائیل تغییر رژیم در ایران است، نه صرفاً برنامه هستهای این کشور، که آن را یک «تله بازرسی» مینامد که برای توجیه فشار بیشتر طراحی شده است.
وی تأکید میکند که ایران بر خلاف عراق و سوریه، یک ملت باستانی و مقاوم است که به آسانی تسلیم نخواهد شد.
علاوه بر این، ریتر نفوذ اسرائیل بر اطلاعات ایالات متحده را که بر اساس «مدل نصرالله» (حذف رهبری برای فروپاشی نظام) عمل میکند، به چالش میکشد و استدلال میکند که ساختار دموکراتیک و جانشینپروری در ایران مانع از موفقیت این استراتژی خواهد شد.
در نهایت، او اشاره میکند که تلاشهای غرب برای دور کردن شخصیتهای میانهرو مانند «جواد ظریف» از غرب، احتمالاً آنها را به سمت موضعگیریهای سختتر سوق خواهد داد، همانطور که در روسیه با «دیمیتری مدودف» رخ داد.
استراتژیها و انگیزههای ایالات متحده آمریکا و اسرائیل برای تغییر رژیم در ایران چه تفاوتی با شکستهای تاریخی در عراق و سوریه دارد؟
این سوال بسیار مهمی است، زیرا تفاوتهای اساسی در بافت تاریخی و ساختار سیاسی ایران در مقایسه با عراق و سوریه، چالشهای منحصر به فردی را برای استراتژیهای آمریکا و اسرائیل در راستای تغییر رژیم ایجاد میکند.
در پاسخ به تفاوتها در استراتژیها و انگیزههای ایالات متحده و اسرائیل برای تغییر رژیم در ایران در مقایسه با شکستهای تاریخی در عراق و سوریه، منابع به نکات زیر اشاره دارند:
### انگیزهها و استراتژیهای مشترک
ایالات متحده و اسرائیل یک **«طرح جامع»** برای تغییر رژیم در ایران را پذیرفتهاند. انگیزه اصلی آنها هرگز واقعاً برنامه هستهای نبوده است، بلکه هدف واقعی، **از بین بردن بافت اجتماعی ایران و سرنگونی دولت** است.
1. **استفاده از الگوی تکراری:** این دو کشور اعتقاد دارند که الگوی مورد استفاده در عراق و سوریه میتواند در ایران نیز موفق شود.
2. **تله بازرسی (The Inspection Trap):** آنها از برنامه هستهای ایران به عنوان توجیهی برای تغییر رژیم استفاده میکنند.
استراتژی شامل استفاده از «تله بازرسی» است، همانند روشی که ایالات متحده برای به دام انداختن عراق با سلاحهای کشتار جمعی و سوریه با سلاحهای شیمیایی به کار برد.
هدف این است که به دلیل نبود بازرسان در ایران، این امکان فراهم شود که فشار و تحریمها ادامه یابد، زیرا اینگونه ادعا میشود که ایران به دنبال برنامه تسلیحات هستهای است.
3. **الگوی «سر بریدن» (Nassrallah Model):** اسرائیل یک الگوی اطلاعاتی به نام **«مدل نصرالله»** را پذیرفته است. طبق این تصور، اگر رهبران ارشد و میانی مورد حمله قرار گرفته و کشته شوند، سیستم از درون فرو میپاشد.
این هدف اصلی آنها در روز اول درگیری بود: کشتن رهبران کلیدی و ایجاد هرج و مرج. ایالات متحده نیز این تصور را پذیرفته است که اگر عناصر خاصی حذف شوند، کل سیستم سقوط خواهد کرد.
### تفاوتهای تاریخی و ساختاری ایران نسبت به عراق و سوریه
شکستهای تاریخی در عراق و سوریه نشان داد که تغییر رژیم یک برنامه **طولانی مدت** است (عراق: بیش از یک دهه، سوریه: بیش از ۲۰ سال) .
اما منابع چندین دلیل ارائه میدهند که چرا الگوی استفاده شده در آن کشورها **احتمالاً در ایران شکست خواهد خورد**:
۱. ماهیت کشور و هویت ملی
* **کشورهای مصنوعی در برابر سرزمین باستانی:** عراق و سوریه به عنوان **«ملل مصنوعی»** توصیف شدهاند که پس از جنگ جهانی اول توسط فرانسه و بریتانیا از امپراتوری عثمانی جدا شدند.
چالش بزرگ صدام حسین این بود که چگونه هویتی ملی برای مردم ناهمگون شیعه، سنی و کُرد ایجاد کند.
* **ایران:** در مقابل، ایران **سرزمینی باستانی** است که فرهنگ فارسی آن بیش از سه هزار سال قدمت دارد. ایران ملتی است که **تسلیم نخواهد شد و سر خم نخواهد کرد**.
۲. وضعیت نظامی و انعطافپذیری
* **عدم شکست در جنگ:** برخلاف عراق، **ایران در هیچ جنگی شکست نخورده است**.
* **اهرم فشار متقابل:**
ایران برخلاف عراق یا سوریه، توانایی حفظ **اهرم فشار بر ایالات متحده** و تا حدی اسرائیل را دارد. مثلاً، آنچه در پایگاه هوایی العدید رخ داد، به عنوان اقدامی برای **ارعاب ایران** در نظر گرفته میشود که ایالات متحده عمداً سعی کرد از تلافی عمده جلوگیری کند.
اسرائیل نیز مشتاق نیست که دوباره هدف موشکهای بالستیک ایران قرار گیرد،.
* **وحدت داخلی:** شواهد نشان میدهد که جامعه ایران در برابر این نوع فشارها و حملات، **قویتر و متحدتر** میشود [4، .
۳. ساختار سیاسی (عدم دیکتاتوری)
* **سیستم دموکراتیک محدود:** ایران **دیکتاتوری** مانند صدام حسین یا بشار اسد نیست. منابع تأکید میکنند که این کشور یک سیستم دموکراتیک دارد و این سیستم چندین دهه است که با موفقیت عمل کرده و «تست استرس» را پشت سر گذاشته است.
* **نقش رهبر عالی:** رهبر عالی در ایران با وجود اهمیت نقشش، توسط قانون اساسی محدود شده است و میتواند توسط **مجلس خبرگان** عزل شود.
* **شکست الگوی «سر بریدن»:** ایده کشتن رهبر عالی (مانند علی خامنهای) برای فروپاشی سیستم، **اشتباه و ناقص** است، زیرا مجلس خبرگان **قانوناً موظف است لیستی از نامزدها** (۳ تا ۵ نفر) را برای جایگزینی فوری او در دسترس داشته باشد.
کشتن رهبر یک **موقعیت** را حذف نمیکند، بلکه صرفاً شخص فعلی را تغییر میدهد.
۴. ملاحظات زمانی و ژئوپلیتیک
* **محدودیت زمانی:** تغییر رژیم در ایران به صبر و زمان بسیار طولانی نیاز دارد. اما زمان باقیمانده از ریاست جمهوری (مثلاً ترامپ بیش از سه سال فرصت ندارد) برای دستیابی به این هدف بسیار کم است.
* **انزوای ناموفق:** برخلاف عراق و سوریه که منزوی شدند، انتظار میرود ایران اجازه منزوی شدن را ندهد و در عوض در جامعه بزرگتری مانند **بریکس (BRICS)** ادغام شود، که به آن کمک میکند تا از ایالات متحده و اسرائیل بیشتر عمر کند.
در مجموع، در حالی که ایالات متحده و اسرائیل از یک الگوی شناخته شده (ترکیبی از تله بازرسی و تلاش برای کشتن رهبران) استفاده میکنند، تفاوتهای اساسی در **ریشههای تاریخی، سیستم سیاسی دموکراتیک، و توانایی نظامی ایران برای مقاومت و تلافی**، باعث میشود که این مدل که ممکن است در عراق و سوریه به کار رفته باشد، احتمالاً در ایران با شکست مواجه شود.
***
**تشبیه برای وضوح:**
میتوان گفت که استراتژی آمریکا و اسرائیل مانند تلاش برای شکستن یک **خانه گلی (عراق و سوریه)** با یک چکش است؛ اگرچه مدتی طول کشید، اما بالاخره خانه فرو ریخت.
اما در مورد ایران، آنها از همان چکش برای شکستن یک **قلعه سنگی باستانی (ایران)** استفاده میکنند که نه تنها دارای دیوارهای ضخیمتر (هویت ملی و نظامی) است، بلکه دارای یک سیستم حفاظتی داخلی (ساختار سیاسی و جایگزینی رهبری) است که با حذف یک تکه، کل بنا فرونخواهد ریخت.
چگونه ویژگی های تعیین شده به فرد جامعه و ساختار سیاسی ایران، آن را در برابر فشارهای خارجی را شکل می دهد؟
بسیار عالی. این یک پرسش محوری است که به درستی بر تمایزات اساسی ایران نسبت به سایر کشورهایی که تحت فشارهای خارجی قرار گرفتهاند، تمرکز دارد.
منابع ارائه شده توضیحات دقیقی در مورد چگونگی شکلگیری این مقاومت، چه از منظر اجتماعی و چه ساختار سیاسی، ارائه میدهند.
ویژگیهای منحصر به فرد جامعه و ساختار سیاسی ایران، مقاومت آن در برابر فشارهای خارجی (مانند تحریمها، حملات نظامی و تلاش برای تغییر رژیم) را به شیوههای زیر شکل داده است:
۱. بنیان تاریخی و فرهنگی کهن (تمایز با عراق و سوریه)
مقاومت ایران ریشه در قدمت و هویت ملی عمیق آن دارد که در برابر پروژههای تغییر رژیم که در مکانهای دیگر موفق بودهاند، کارساز نخواهد بود.
- سرزمین باستانی: ایران یک سرزمین باستانی است. در حالی که کشورهایی مانند عراق و سوریه، «ملتهای مصنوعی» بودند که در پایان جنگ جهانی اول توسط فرانسه و بریتانیا از امپراتوری عثمانی تراشیده شدند.
- فرهنگ فارسی سه هزار ساله: فرهنگ فارسی بیش از سه هزاره قدمت دارد.
- انسجام ملی ذاتی: برای رهبرانی مانند صدام حسین، بزرگترین چالش این بود که چگونه یک هویت ملی عراقی از میان شیعیان، سنیها و کُردها ایجاد کند؛ امری که تقریباً مأموریتی غیرممکن بود. اما ایران یک ملت است که نمیخواهد تسلیم شود یا سر خم کند.
- عدم شکست در جنگ: برخلاف عراق، ایران در هیچ جنگی شکست نخورده است. ایران یک ملت شکستخورده نیست.
۲. ساختار سیاسی منعطف و قانونمحور (در برابر مدل دیکتاتوری)
تلاشهای ایالات متحده و اسرائیل برای سرنگونی حکومت ایران بر اساس یک مدل کاملاً اشتباه است، زیرا ساختار سیاسی ایران برخلاف دیکتاتوریهای گذشته عمل میکند.
- عدم دیکتاتوری مطلق: ایران یک دیکتاتوری نیست، مانند رژیمهای صدام حسین یا بشار اسد. این حکومت، دیکتاتوری فقیه عالی نیست.
- عملکرد موفقیتآمیز سیستم: این سیستم، یک دیکتاتوری نوپا نیست، بلکه سیستمی است که برای دههها با موفقیت عمل کرده است. این ساختار از بوته آزمایشها و مشکلات عبور کرده و قبلتر تحت آزمون تنش قرار گرفته است.
- مقید بودن رهبری: در ایران، رهبر معظم نقشی بسیار مهم دارد، اما حتی او نیز مقید به قانون اساسی است.
- امکان عزل رهبر: مجلس خبرگان میتواند رهبر را استیضاح کرده و برکنار کند. اگر رهبر در مسیری حرکت کند که با خواست مردم، پارلمان، رئیسجمهور، شورای نگهبان یا مجمع تشخیص مصلحت نظام مغایرت داشته باشد، او میتواند و خواهد شد که جایگزین شود.
- تضمین جانشینی (مدل جایگاه نه شخص): رهبر، یک «مقام» است نه یک شخص. مجلس خبرگان موظف است که فهرستی از نامزدهای جایگزینی رهبر را در اختیار داشته باشد. این ایده که کشتن رهبر کنونی (علی خامنهای) باعث فروپاشی سیستم میشود، یک تصور و توهم کاملاً غلط است، چرا که جانشین او از پیش مشخص شده است (و معمولاً فهرستی از سه تا پنج نفر در انتظار هستند).
۳. افزایش انسجام اجتماعی در مواجهه با فشار
فشارهای خارجی نه تنها به تضعیف جامعه منجر نشده، بلکه باعث تقویت آن شده است:
- یکپارچگی جامعه: شواهد نشان میدهد که جامعه ایران در واکنش به فشارها، قویتر و یکپارچهتر میشود.
- حمایت خارجنشینان: حتی ایرانیانی که در غرب هستند و گاهی منتقد حکومتند، در زمان حملات و فشارها، از دولت و مردم ایران حمایت میکنند.
- افزایش درک اهمیت حاکمیت: مردم به تدریج اهمیت حاکمیت و استقلال را درک میکنند.
- بیداری حامیان غرب: افرادی مانند جواد ظریف که تمایل زیادی به غرب داشتند، اکنون توسط غرب ضعیف و قابل بهرهبرداری تلقی میشوند. هنگامی که این افراد متوجه شوند که غرب آنها را فریب داده و به عنوان میهنپرستان ایرانی درک کنند که غرب چگونه با آنها برخورد کرده است، به احتمال زیاد، دور رژیم و ملت ایران جمع خواهند شد و حتی میتوانند از تندروها هم تندروتر شوند.
۴. حفظ اهرم فشار در برابر قدرتهای خارجی
برخلاف کشورهایی که ساختارهای ضعیف داشتند، ایران توانسته است اهرم فشار خود را حفظ کند:
- توانایی تلافی سخت: ایران توانسته است پاسخ بسیار سختی به اسرائیل بدهد.
- توانایی ارعاب آمریکا: ایران همچنان توانایی ارعاب ایالات متحده را دارد. حادثه پایگاه هوایی العدید به عنوان «عملی ارعابآمیز» از سوی ایران تلقی شد، به این معنی که ایالات متحده آگاهانه تلاش کرد تا از تلافی گسترده ایران جلوگیری کند.
- عدم توانایی عراق و سوریه: هرگز نه عراق و نه سوریه، چنین اهرم فشاری را بر ایالات متحده نداشتند.
در مجموع، تلاشهای آمریکا و اسرائیل برای تحمیل الگویی که ممکن بود در عراق یا سوریه کارآمد باشد، در ایران نتیجه نخواهد داد.
مقاومت ایران مانند یک درخت کهنسال ریشهدار است؛ ممکن است بادهای تحریم و حملات شاخههایش را بلرزاند، اما ریشههای هزاران ساله فرهنگی و تاریخی و ساختار سیاسی چندلایهاش اجازه نمیدهد که درهم شکسته یا به راحتی جایگزین شود.
فقدان متخصصان واقعی و تصورات غلط غرب درباره ایران، چگونه سیاستهای فعلی را تحت تأثیر قرار داده است؟
پرسش شما در مورد تأثیر فقدان متخصصان واقعی و تصورات غلط غرب بر سیاستهای فعلی نسبت به ایران، موضوع بسیار مهم و اساسی در تحلیل روابط بینالملل است.
منابع موجود نشان میدهند که سیاستهای کنونی ایالات متحده و اسرائیل تا حد زیادی بر پایه فرضیات معیوب و دانش ناکافی در مورد ساختار درونی و مقاومت ایران بنا شدهاند.
در اینجا به تفصیل توضیح داده میشود که چگونه این عوامل، سیاستهای کنونی را شکل دادهاند:
۱. فقدان دانش واقعی و پذیرش تحلیلهای معیوب
منابع تأکید دارند که ایالات متحده، متخصصان واقعی ایرانی (مشابه متخصصان روسی) را در اختیار ندارد.
- نبود دانش حقیقی: باور بر این است که هیچ فردی در دولت ترامپ دارای دانش حقیقی در مورد ایران نیست.
- تصاحب تحلیل توسط اسرائیل: دولت ترامپ تجزیه و تحلیلهای بنیادی در مورد ایران را که معمولاً توسط سازمانهای اطلاعاتی آمریکا (مانند سیا) ارائه میشد، کنار گذاشته و این وظیفه را به اطلاعات اسرائیل واگذار کرده است.
- تخیلات به جای واقعیت: مطالعات آکادمیک و تحلیلها توسط افرادی هدایت شده که نه بر واقعیت ایران امروز، بلکه بر تصوراتی خیالی متمرکز هستند که توسط دیاسپورایی ترویج میشود که خواهان برکناری حکومت فعلی و بازگشت رژیم گذشته است. این امر منجر به عدم درک آنچه واقعاً در ایران میگذرد، شده است.
۲. پذیرش مفاهیم (Conception) معیوب اسرائیلی
یکی از تأثیرات عمده فقدان متخصصان، پذیرش مدلهای اطلاعاتی بهشدت سیاسیشده و دارای نقص فاحش توسط ایالات متحده است.
- بازگشت به “مفهوم” (Conpsia): اطلاعات اسرائیل از حدود سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۱ از تحلیل مبتنی بر واقعیت فاصله گرفت و به مدل “مفهوم” (Conpsia) بازگشت. این مفهوم، که در گذشته (مانند جنگ یوم کیپور ۱۹۷۳) منجر به شکستهای اطلاعاتی عمدهای شده بود، اکنون دوباره غالب شده است.
- مدل نصرالله برای ایران: این مفهوم معیوب، به شکل “مدل نصرالله” درآمده است. این مدل فرض میکند که اگر رهبری (یا “سران”) را از طریق بمباران و ترور حذف کنند و لایههای مدیریتی میانی و ارشد را هدف قرار دهند، سیستم از درون فرو میریزد.
- هدف اصلی: سرنگونی نظام: هدف نهایی اسرائیل و ایالات متحده، که این مفهوم را پذیرفتهاند، تغییر رژیم است. هدف اصلی حملاتی که بحث شده، حذف سران نظام (decapitation) و ایجاد نوعی هرج و مرج در ایران بوده است.
۳. نادیده گرفتن مقاومت و ساختار دموکراتیک ایران
تصورات غلط غرب شامل درک نکردن تفاوتهای ساختاری ایران با عراق و سوریه است، که منجر به خطاهای راهبردی شده است.
- تفاوت با دیکتاتوریهای پیشین: ایالات متحده ارزش و نقش دموکراسی در ایران را درک نمیکند و این سیستم را یک دیکتاتوری مانند رژیم صدام حسین یا بشار اسد نمیداند.
- حکومت مشروطه: رهبر عالی ایران نیز به قانون اساسی پایبند است و حتی میتواند توسط مجلس خبرگان عزل شود. رهبر عالی یک جایگاه است نه یک شخص. این بدان معناست که حتی با ترور رهبر فعلی، جایگزین او از قبل تعیین شده است و سیستم فرو نمیپاشد.
- مقاومت درونی: برخلاف عراق و سوریه که ملتهایی “مصنوعی” بودند که پس از جنگ جهانی اول از امپراتوری عثمانی جدا شدند، ایران سرزمینی باستانی و فرهنگ سههزارساله است و ملتی است که تسلیم نخواهد شد. ایران برخلاف عراق، در هیچ جنگی شکست نخورده است.
۴. تأثیر بر سیاستهای کنونی (تله بازرسی و تحریمها)
این تصورات غلط، منجر به اجرای سیاستهایی شده است که هدفشان حفظ فشار و توجیه اقدام نظامی است:
- تله بازرسی (Inspection Trap): در حال حاضر، ایالات متحده و اسرائیل از مدل “تله بازرسی” استفاده میکنند. این مدل برای توجیه ادامه تحریمها و فشار طراحی شده است، همانطور که در مورد عراق (سلاحهای کشتار جمعی) و سوریه (سلاحهای شیمیایی) اجرا شد.
- هدف از تله بازرسی: حتی اگر برنامه هستهای ایران کاملاً نابود نشود (که هدف نیز ممکن است همین باشد)، عدم بازرسی توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی (که عامدانه چیده شده است) به غرب اجازه میدهد تا ادعا کند ایران در حال پیگیری برنامه سلاح هستهای است. این امر به حفظ تحریمها و فشار ادامه میدهد و میتواند منجر به حملات دورهای برای نابودی بافت اجتماعی ایران شود.
۵. پیامدهای ناخواسته (تقویت تندروها)
یکی از عواقب ناخواسته این رویکرد، تضعیف عناصری است که مایل به ارتباط با غرب بودند.
- طرد میانهروها: غرب شخصیتهایی مانند جواد ظریف را که متمایل به غرب بودند، ضعیف، مطیع، و قابل سوءاستفاده میبیند. این عدم احترام باعث میشود که میانهروهایی مانند ظریف، که وطنپرستان ایرانی هستند، احساس خیانت کنند.
- تقویت موضع رژیم: هنگامی که این افراد متوجه میشوند که چگونه غرب با آنها رفتار کرده و فریبشان داده، به جبهه ملیگرایی ایرانی میپیوندند و حتی تندروتر از تندروها میشوند. این روند، حکومت فعلی را مستحکمتر میکند و در را به روی غرب میبندد.
در نهایت، سیاستهای فعلی غرب بر اساس یک الگوی “فانتزی” بنا شدهاند که در عراق و سوریه موفق بود، اما به احتمال زیاد در ایران کارساز نخواهد بود.
ایران توانسته است در برابر اسرائیل واکنش شدید نشان دهد و همچنان اهرم فشاری برای ارعاب ایالات متحده دارد، امری که عراق یا سوریه هرگز نداشتند.




