چگونه میتوان بین تفسیرهای منطقی و نمادین از مکاشفه، برای درک عمیقتر از واقعیتها، تعادل برقرار کرد؟
برای ایجاد تعادل میان تفسیرهای منطقی و نمادین از کتاب مکاشفه جهت درک عمیقتر واقعیتها، جان لنوکس (ریاضیدان و فیلسوف آکسفورد) رویکردی چندلایه را پیشنهاد میکند که در آن عقلانیت و تخیل نه در تضاد، بلکه مکمل یکدیگرند.
بر اساس منابع موجود، این تعادل از طریق مراحل زیر حاصل میشود:
۱. ترکیب تخیل با منطق دقیق لنوکس با اشاره به سی.اس. لوئیس، استدلال میکند که استفاده از تخیل هیچ تضادی با منطق ندارد، مشروط بر اینکه «تخیل توسط منطق کنترل شود».
بسیاری از افراد تصور میکنند که زبان فانتزی و نمادین (مانند اژدها یا دیو) به معنای عدم واقعیت است، اما این یک اشتباه بزرگ است.
نمادها و استعارهها در مکاشفه برای توصیف «واقعیتها» به کار رفتهاند، نه برای فرار از آنها.
۲. پرسشگری ساختاریافته درباره نمادها برای درک واقعیت پشت نمادها، نباید صرفاً به شناسایی نماد بسنده کرد. لنوکس پیشنهاد میکند که سه سوال اساسی بپرسیم:
- استعاره چیست؟
- چه واقعیتی پشت این استعاره قرار دارد؟
- این استعاره چه چیزی را درباره آن واقعیت به ما میگوید؟.
- برای مثال، وقتی مسیح در میان «هفت شمعدان» دیده میشود و گفته میشود که شمعدانها کلیسا هستند، نباید فقط به معادله «شمعدان مساوی است با کلیسا» اکتفا کرد.
- منطق حکم میکند بپرسیم چرا شمعدان؟ پاسخ این است که کلیساها باید «منبع نور» باشند و کارکرد آنها در جهان روشنگری است،.
۳. تفسیر متون نمادین با کمک متون صریح (منطقی) یکی از بهترین روشها برای حفظ تعادل، استفاده از متون الهیاتی صریح و بدون ابهام برای فهم متون نمادین است.
لنوکس توضیح میدهد که پولس رسول در رساله دوم به تسالونیکیان درباره «مرد بیقانون» صحبت میکند.
این متن کاملاً صریح، منطقی و فاقد استعارههای پیچیده است،. وقتی ویژگیهای این فرد (دیکتاتوری که ادعای خدایی میکند) را با «وحش» (The Beast) در فصل ۱۳ مکاشفه مقایسه میکنیم، درمییابیم که آن نماد عجیب در مکاشفه، توصیفگر همان واقعیت سیاسی و دینی است که پولس به زبان ساده بیان کرده است.
بنابراین، متون منطقی و صریح به عنوان لنگرگاهی برای تفسیر نمادها عمل میکنند.
۴. پیوند منطق علمی با پیشگوییهای نمادین (مسئله هوش مصنوعی) لنوکس معتقد است که پیشرفتهای تکنولوژیک امروز به ما اجازه میدهد تفسیرهای منطقیتری از نمادهای باستانی داشته باشیم.
برای مثال، نماد «نشان وحش» که بدون آن خرید و فروش ممکن نیست، در گذشته شاید صرفاً نمادین به نظر میرسید.
اما امروز، با وجود هوش مصنوعی و سیستمهای نظارتی (مانند آنچه در سناریوهای مکس تگمارک یا دستبندهای نظارتی آمازون مطرح میشود)، این نمادها توجیه منطقی و علمی پیدا کردهاند،. منطق حکم میکند که اگر مکاشفه یک پیشگویی واقعی است، نویسنده آن (خدا) از عصر تکنولوژی آگاه بوده است؛ بنابراین جستجو برای ردپای این نمادها در تکنولوژیهای کنترل اقتصادی و نظارتی امروز، نه تنها خیالبافی نیست، بلکه عین عقلانیت است،.
۵. پرهیز از زمانبندیهای افراطی بخش مهمی از تعادل منطقی این است که بپذیریم نمیتوانیم همه جزئیات را در یک جدول زمانی دقیق (Timeline) مرتب کنیم.
اصرار بیش از حد بر چیدن دقیق تمام وقایع کنار هم، اغلب منجر به اشتباه میشود.
رویکرد منطقی این است که به آنچه آیات میگویند باور داشته باشیم، حتی اگر نتوانیم ترتیب کرونولوژیک دقیق آنها را در حال حاضر درک کنیم.
خلاصه: تعادل زمانی رخ میدهد که شما از منطق برای بررسی متون صریح و شواهد تکنولوژیک روز استفاده کنید و از تفسیر نمادین برای درک عمق و ماهیت وقایعی که آن متون و شواهد به آنها اشاره دارند، بهره ببرید.
یک تمثیل برای شفافسازی: رابطه بین نمادهای مکاشفه و واقعیتها، شبیه به رابطه یک «نقشه گنج قدیمی» با «جغرافیای واقعی زمین» است.
نقشه (مکاشفه) ممکن است از تصاویر نمادین مثل “درخت تنومند” یا “صخره عقاب” استفاده کند.
اگر شما فقط به زیبایی هنری نقشه نگاه کنید (تفسیر صرفاً نمادین)، گنج را پیدا نخواهید کرد.
اما اگر با استفاده از قطبنما و ابزار مسیریابی (منطق و متون صریح) وارد محیط واقعی شوید، متوجه میشوید که آن “صخره عقاب” در واقعیت یک کوه خاص با مختصات مشخص است.
نمادها به شما کمک میکنند تا ویژگیهای زمین را بشناسید، اما منطق و ابزار مسیریابی به شما کمک میکنند تا جایگاه واقعی آنها را در دنیای خارج پیدا کنید.
آیا باید برای بازگشت مسیح تاریخی تعیین کرد؟
بر اساس دیدگاههای جان لنوکس در منابع ارائه شده، پاسخ صریح به این سوال «خیر» است. تعیین تاریخ دقیق برای بازگشت مسیح نه تنها اشتباه است، بلکه با آموزههای کتاب مقدس و عقلانیت عملی در تضاد است.
در اینجا دلایل و راهکارهای جایگزینی که لنوکس ارائه میدهد را بررسی میکنیم:
۱. نهی صریح توسط عیسی مسیح لنوکس یادآوری میکند که عیسی مسیح به صراحت به شاگردانش گفت که «آن روز و ساعت را نمیدانید».
حتی در آغاز کتاب اعمال رسولان، وقتی شاگردان درباره زمان بازگشت پادشاهی پرسیدند، مسیح پاسخ داد: «دانستن زمانها و فصلهایی که پدر در اختیار خود نگاه داشته، برای شما نیست».
بنابراین، تلاش برای تعیین تاریخ، عبور از مرزی است که خدا تعیین کرده است.
۲. شکستهای تاریخی (حتی نوابغ) لنوکس اشاره میکند که ریاضیدانان بزرگی مانند آیزاک نیوتن تلاش کردند تا تاریخهایی برای بازگشت مسیح تعیین کنند، اما همگی شکست خوردند.
تجربه نشان داده است که تعیین تاریخ همواره منجر به بیاعتباری شده است و پس از گذشتن آن تاریخ، کتابهای نوشته شده در آن زمینه دیگر ارزشی نداشتهاند.
۳. تمرکز بر «روندها» به جای «تاریخها» به جای جستجو برای یک تاریخ مشخص در تقویم، لنوکس پیشنهاد میکند که باید به «روح زمانه» (Zeitgeist) و روندهای فرهنگی توجه کنیم.
پولس رسول در رساله به تسالونیکیان از ایمانداران نخواست تاریخ تعیین کنند، بلکه از آنها خواست تا روندهایی را در جامعه مشاهده کنند (مانند ظهور انسانی که خود را خدا میخواند) که مقدمهساز بازگشت مسیح هستند.
ما باید نسبت به شرایط فرهنگی که فضا را برای پیشگوییهای کتاب مقدس مهیا میکند، هوشیار باشیم.
۴. خطر تنبلی یا ناامیدی تعیین تاریخ دو خطر روانشناختی دارد:
- اگر تاریخ تعیین شده دور باشد، افراد دچار تنبلی میشوند و دست از تلاش برمیدارند.
- اگر تاریخ نزدیک باشد و اتفاقی نیفتد، افراد سرخورده میشوند. لنوکس توضیح میدهد که کتاب مکاشفه همواره از تعبیر «به زودی میآیم» استفاده میکند تا حس فوریت و آمادگی دائمی را در ایمانداران حفظ کند.
۵. مفهوم حرکت با «دو سرعت» به سمت ابدیت لنوکس بینش عمیقی درباره زمان ارائه میدهد.
او میگوید ما با دو سرعت مختلف به سمت ملاقات با خدا حرکت میکنیم:
- سرعت اول (زمان تاریخی): ممکن است بازگشت مسیح هزار سال دیگر طول بکشد.
- سرعت دوم (زمان شخصی): عمر ما کوتاه است و لحظه مرگ ما، لحظه ملاقات ما با ابدیت است.
- بنابراین، حتی اگر بازگشت تاریخی مسیح در زمان حیات ما رخ ندهد، ما باید طوری زندگی کنیم که گویی او هر لحظه ممکن است بیاید، زیرا پایان زندگی شخصی ما میتواند هر لحظه باشد .
نتیجهگیری عملی: به جای نگرانی درباره جداول زمانی و تاریخهای دقیق، وظیفه ایمانداران این است که بر بشارت انجیل و سرمایهگذاری زندگی خود برای جهان آینده تمرکز کنند.
هدف اصلی، آمادگی دائمی و اطاعت است، نه حدس زدن تقویم خدا.
تمثیل: تعیین تاریخ برای بازگشت مسیح مانند «دانستن زمان دقیق بازدید بازرس» در یک اداره است.
اگر کارمندان بدانند بازرس دقیقاً چه روز و ساعتی میآید، احتمالا تا لحظه آخر تنبلی میکنند و فقط ۵ دقیقه قبل از ورود او همه چیز را مرتب میکنند (تظاهر).
اما اگر مدیر بگوید «بازرس ممکن است هر لحظه وارد شود»، کارمندانِ خوب همیشه کار خود را به درستی انجام میدهند و همیشه آمادهاند.
عدم آگاهی از زمان دقیق، ضامن کیفیت و صداقت در عملکرد همیشگی ماست.