مکآرتور و هنر جنگ اطلاعاتی- سربازان پیر هرگز نمیمیرند
داگلاس مکآرتور، ژنرال پنج ستاره مشهور اما جنجالی آمریکایی، تشخیص داد که هنر جنگ به همان اندازه که شامل مانور نیروها میشود، شامل شکلدهی به ادراکات نیز میشود. مکآرتور و هنر جنگ اطلاعاتی- سربازان پیر هرگز نمیمیرند
او در طول مبارزات انتخاباتی خود در فیلیپین، ژاپن و کره، هنر نمایش، پیامرسانی استراتژیک و تصاویری را که روحیه را شکل میداد و قدرت آمریکا را به نمایش میگذاشت، ترکیب کرد.
اگرچه محققان ممکن است در مورد میراث او بحث کنند ، اما اکثر آنها موافقند که پیروزیهای مکآرتور ناشی از دلاوری نظامی و استفاده عمدی او از روایت و تصویرسازی برای تأثیرگذاری بر مخاطبان بوده است.
تسلط او بر جنگ اطلاعاتی قبل از ظهور عصر دیجیتال، درسهایی را برای جنگجویان امروزی ارائه میدهد.
مکآرتور، که تا حدی بازیگر و تا حدی اسطوره بود، عینک آفتابی خلبانی ، یونیفرم خاکی یقه باز، پوشش خاکی و پیپ نمادین چوب ذرت خود را به چشم میزد .
او با استفاده از ابزارهای نمادین، اقتدار و جسارت را به نمایش میگذاشت.
مکآرتور در طول دوران حرفهای پربار خود، از شمایلنگاری شخصی خود به عنوان ابزاری استراتژیک استفاده کرد.
او با دقت تصویری ساخت که قدرت را به نمایش میگذاشت و در عین حال شهرت خود را به عنوان یک نابغه نظامی تقویت میکرد.
توانایی او در تحت تأثیر قرار دادن دیگران با تصویر خودش آغاز شد و به بیرون نیز سرایت کرد و به پیروزیهای نظامی آمریکا در سراسر آسیا کمک کرد.
«من برمیگردم»: تقویت مقاومت از طریق روایت در فیلیپین
در مارس ۱۹۴۲، همزمان با پیشروی سریع ارتش ژاپن در فیلیپین، رئیس جمهور فرانکلین روزولت به مک آرتور دستور داد تا کورگیدور، دژ جزیرهای که بقایای ارتش آمریکا در آن عقبنشینی کرده بودند، را ترک کند.
مک آرتور به همراه خانواده و تعداد انگشتشماری از کارکنانش، با قایق اژدرافکن PT-41 به سمت جنوب و میندانائو حرکت کرد و سپس به استرالیا پرواز کرد.
در آنجا، او به مردم فیلیپین و ۹۰۰۰۰ سربازی که پشت سر گذاشته بود، قول معروف داد که « من باز خواهم گشت ».
شعار مک آرتور از رادیو متفقین طنینانداز شد و او دستور داد یادگاریهای «من باز خواهم گشت» به شکل قوطی کبریت توسط هواپیماها و زیردریاییها بین نیروهای چریکی توزیع شود .
در فیلیپین، عبارت جسورانه او، جنگجویان چریکی فیلیپینی را علیه مهاجمان ژاپنی برانگیخت و این امید را ایجاد کرد که مک آرتورِ فراتر از واقعیت، واقعاً دوباره ظاهر خواهد شد.
به همان اندازه مهم، سخنان مک آرتور الهامبخش آمریکاییها در جبهه داخلی بود.
مشاور نظامی مورد اعتماد روزولت، ژنرال ادوین «پا» واتسون ، با اشاره به اینکه چگونه جمله «من باز خواهم گشت» به سرعت به نمادی از مقاومت در ایالات متحده تبدیل شد، به طعنه گفت که اعلامیه مکآرتور «به اندازه پنج سپاه مرد ارزش دارد».
روایت او در داخل و خارج از کشور، مشروعیت او را به عنوان فرمانده جسور منطقه جنوب غربی اقیانوس آرام مجدداً تأیید کرد.
مکآرتور در اکتبر ۱۹۴۴ به خلیج لیت بازگشت و خبرنگاران و فیلمبرداران او را در حال قدم زدن در ساحل برای مصرف جهانیان همراهی کردند.
او میدانست که این عملیات اطلاعاتی، پیامی را به دوستان و دشمنان منتقل میکند.
هیچکس قدرت و درام یک عکس را بهتر از مکآرتور درک نمیکند.
مکآرتور، همراه با رئیس جمهور فیلیپین، سرجیو اوسمنیا، دولت این مجمعالجزایر را احیا کرد و اعلام کرد: « مردم فیلیپین، من برگشتم » که به زبانهای انگلیسی و تاگالوگ پخش شد.
سخنان و اعمال او حاکمیت فیلیپین را احیا کرد و در عین حال اعتبار آرمان متفقین را تقویت نمود.
مدتها پیش از آنکه دکترین نیروی دریایی قدرت یک روایت غالب را برای ایجاد برتری در افکار عمومی برجسته کند، بازگشت مکآرتور مخاطبان سراسر جهان را مجذوب خود کرد.
تصاویر بازگشت این ژنرال، مردی را نشان میداد که به قول خود عمل کرده و ژاپن را شکست خواهد داد.
در همین حال، وعده عملی او، اجتنابناپذیری و درستی آزادسازی این کشور جزیرهای به رهبری آمریکا را تقویت کرد.
مکآرتور پس از موفقیتهای جنگی خود در فیلیپین و دیگر نقاط اقیانوس آرام، بار دیگر تسلط خود بر جنگ اطلاعاتی را در طول اشغال ژاپن پس از جنگ نشان داد.
اپتیک، شغل را توانمند میکند: فرود آتسوگی و عکس هیروهیتو
در ۲ سپتامبر ۱۹۴۵، ژنرال مکآرتور تسلیم ژاپن را پذیرفت و در عین حال قدرت ارتش ایالات متحده را در یک رویداد مهم و از پیش تعیینشده در ناو یواساس میسوری به نمایش گذاشت .
با این حال، ورود آشکار مکآرتور به پایگاه هوایی آتسوگی چند روز قبل، شاهکاری در تصویر و قدرت نمادین بود.
قبل از فرود آمدن او در آتسوگی، کارکنانش به او در مورد تهدید ترور توسط نیروهای نظامی ژاپن هشدار دادند.
با این وجود، او میخواست اولین برداشت مردم ژاپن از او، رهبری جسور و با اعتماد به نفس باشد.
مکآرتور هنگام خروج از هواپیمای مسافربری C-54، با اعتماد به نفس و پوشش نمادین و عینک آفتابی خود، در حالی که پیپ ذرتی خود را میکشید، ایستاده بود و از پلهها پایین میرفت.
مکآرتور، با علم به اینکه مطبوعات ژاپنی صرفاً با حضورش به اقتدار او پی خواهند برد، ایده حضور گسترده نیروهای حفاظتی را رد کرد.
مکآرتور بدون محافظ از روی آسفالت عبور کرد و این نشان از برتری بلامنازع آمریکا داشت.
سپس سوار یک وسیله نقلیه غیرنظامی شد و کاروان موتوری او را بدون هیچ حادثهای به یوکوسوکا منتقل کرد.
در طول مسیر، دو لشکر از سربازان ژاپنی به نشانه احترام به ژنرال آمریکایی، رو به بیرون در جاده صف کشیدند .
ورود فرماندهوار مکآرتور، شکست ژاپن را قبل از تسلیم رسمی ناو جنگی یواساس میسوری به تصویر کشید .
ورود جسورانه مکآرتور به ژاپن تیتر اول روزنامهها شد، اما عکس او که در کنار امپراتور هیروهیتو در سفارت آمریکا در توکیو ایستاده است،
همچنان به عنوان چشمگیرترین تصویر از اشغال ژاپن توسط آمریکا باقی مانده است.
در تصویر، هیروهیتو با لباسی بیعیب و نقص و در حالی که مکآرتور با لباسی خاکی یقه باز، بر او سایه افکنده است، بر او سایه افکنده است.
این تصویر، تغییر در سلسله مراتب را به تصویر میکشد، به طوری که مکآرتور به طور نمادین با تأیید ضمنی امپراتور ، ردای قدرت را بر تن میکند .
به رسمیت شناختن اقتدار مکآرتور توسط هیروهیتو، راه را برای بازسازی ژاپن به عنوان یک دموکراسی هموار کرد .
این تصویر که در روزنامههای ژاپنی و آمریکایی منتشر شد، از نظر بصری نشاندهنده تغییر جامعه ژاپن، از یک رژیم تحت رهبری امپراتوری به بازسازی تحت رهبری مکآرتور بود.
مکآرتور هنگام گرفتن این عکس و در طول اشغال آمریکا ، اهمیت فرهنگی و اجتماعی تقریباً اسطورهای امپراتور را برای بسیاری از ژاپنیها درک کرد.
مکآرتور مجبور بود عدالت را با ثبات ملی بسنجد، زیرا یازده کشور در حال بررسی میزان تقصیر رهبران ژاپن در طول جنگ جهانی دوم بودند.
این عکس نمادین، زمینه را برای اقدام ظریف مکآرتور در ایجاد تعادل در طول محاکمات توکیو فراهم کرد.
مکآرتور مجبور بود عدالت را با ثبات ملی بسنجد، زیرا یازده کشور در طول جنگ جهانی دوم، میزان تقصیر رهبران ژاپن را تعیین میکردند.
در حالی که محاکمات، بیست و هشت جنایتکار جنگی درجه یک را تحت پیگرد قانونی قرار میداد ، او تصمیم گرفت امپراتور هیروهیتو را از پیگرد قانونی معاف کند.
مکآرتور میدانست که پیگرد قانونی امپراتور میتواند خطر ناآرامیهای مدنی را به همراه داشته باشد و به طور بالقوه مانع بهبودی ژاپن شود، در حالی که جلب همکاری او میتواند به تسهیل دموکراتیزه شدن ژاپن کمک کند.
او با حفظ نقش نمادین امپراتور ، گذار خوشایندتری را برای ژاپنیها تسهیل کرد و اصلاحات دولتی و اجتماعی را بدون ایجاد ناآرامیهای گسترده امکانپذیر ساخت.
در حالی که مورخان، توزیع مجدد زمین، اعطای حق رأی عمومی و اصلاحات قانون اساسی توسط مکآرتور را عناصر اساسی بهبودی سریع ژاپن پس از جنگ میدانند ، او ابتدا با در نظر گرفتن چگونگی استفاده از تصویر و روایت برای کسب مشروعیت به عنوان ” شوگان چشم آبی ” شرایط موفقیت را فراهم کرد.
غافلگیری و عملیات روانی در کره
مکآرتور که هویت ژاپن پس از جنگ را از طریق حضور و دیپلماسی ظریف تغییر داده بود، بعدها فرماندهی سازمان ملل متحد (UNC) را در کره رهبری کرد، جایی که غافلگیری و جنگ روانی نقش بسیار مهمی ایفا میکردند.
پس از آنکه در ابتدا توسط نیروهای شمال مغلوب شد، یک فرود آبی-خاکی درخشان در اینچئون طراحی کرد.
استفاده جسورانه او از مانور و غافلگیری به عنوان یکی از بارزترین نمونههای نبوغ نظامی او باقی مانده است.
این مانور که “عملیات کرومیت” نام داشت، بنبست جنگ کره در بوسان را شکست.
مکآرتور، بیش از آنکه نمونهای از هنر عملیاتی باشد، خود را به عنوان یک فرمانده غیرمتعارف و شکستناپذیر به تصویر کشید.
تعداد کمی از ژنرالهای دیگر حاضر به انجام چنین نقشه جسورانهای بودند و حتی تعداد کمتری موفقیت آن را به طور گسترده پخش کردند.
این ژنرال پنج ستاره هفتاد ساله تصمیم گرفت به اینچئون حمله کند تا ” ضربه روانی شدیدی ” به نیروهای کمونیست وارد کند.
پوشش رسانهای این فرودها این تصور را تقویت کرد که مکآرتور میتواند پیروز شود ، حتی با احتمال ۵۰۰۰ به ۱ .
این فرود به نقطه عطفی تبدیل شد که ساکنان اینچئون هنوز آن را جشن میگیرند، زیرا ضمن دستیابی به غافلگیری عملیاتی علیه نیروهای کره شمالی، عزم نیروهای سازمان ملل را تقویت کرد.
فراتر از عملیاتهای جسورانه و نوآورانه آبی-خاکی، فرماندهی مکآرتور در جنگ روانی نیز به همان اندازه محوری بود.
فرماندهی صدای سازمان ملل متحد، ضد تبلیغات را در کره شمالی پخش میکرد.
در حالی که سنجش تأثیر کامل پیامهای رادیویی در ” پادشاهی منزوی ” کره شمالی چالش برانگیز است،
بسیاری از فراریان شمالی اعتراف کردند که به عنوان جایگزینی برای تبلیغات تحت حمایت دولت کره شمالی به این برنامهها گوش میدادند.
تلاشهای او در این حوزه، پایه و اساس تلاشهای پایدار و هماهنگ صدای آمریکا در طول جنگ سرد بود که عزم آمریکا را در سراسر جهان نشان داد.
با این وجود، استفاده مکآرتور از جنگ روانی و موفقیت نظامی به زودی به گسترش استراتژیک تبدیل شد.
رئیس جمهور هری اس. ترومن در آوریل ۱۹۵۱ « قیصر آمریکایی » را به دلیل نافرمانی از فرماندهی برکنار کرد، زیرا جاهطلبیهای استراتژیک او با دغدغههای ژئوپلیتیکی گستردهتر رهبری غیرنظامی در تضاد بود.
مکآرتور به جای مواجهه با رسوایی عمومی، با مهارت برکناری خود را به لحظه شهادت تبدیل کرد.
سخنرانی او در کنگره با عنوان « سربازان پیر هرگز نمیمیرند » جایگاه اسطورهای او را به عنوان یک آمریکایی تقویت کرد .
در حالی که تصمیم ترومن در آن زمان مورد استقبال قرار نگرفت، این رویداد در نهایت به یک مطالعه موردی تبدیل شد که اهمیت کنترل غیرنظامیان بر ارتش را به کسانی که خدمت میکنند یادآوری میکند.
درسهای مکآرتور برای جنگجویان مدرن
با وجود سقوط مکآرتور در طول جنگ کره، تصویر او به نمادی قدرتمند از قدرت آمریکا تبدیل شد، شاید به خاطر یک اشتباه.
به همین دلیل، رهبران امروزی هنوز هم میتوانند از او درس بگیرند. دکترین اطلاعاتی به ما یادآوری میکند که دستیابی به برتری اطلاعاتی باید توسط فرمانده هدایت شود.
امروزه، اکثر رهبران قدرت حضور را که مکآرتور به وفور از آن برخوردار بود، تشخیص میدهند.
دکترین ارتش در مورد رهبری خاطرنشان میکند که «رهبران از طریق حضور خود نشان میدهند که به چه چیزی پایبند هستند و چگونه از دیگران انتظار دارند که خود را نشان دهند.»
در حالی که اکثر رهبران نظامی شخصاً بر عناوین بینالمللی تأثیر نخواهند گذاشت، باید توسعه «شخصیت رهبری» متمایز خود را در نظر بگیرند – نوعی از حضور فرمانده که نشان دهنده اقتدار و شایستگی خاص آنها است.
این شخصیت میتواند به عنوان ابزاری روانشناختی عمل کند و به متحد کردن پیروان تحت یک هدف مشترک و تقویت اعتماد آنها به رهبرشان کمک کند.
هرگز مکآرتور دیگری وجود نخواهد داشت و هیچ رهبری نباید سعی در ایجاد یک شخصیت غیراصیل داشته باشد.
در برخورد با ترومن، غرور مکآرتور به پاشنه آشیل او تبدیل شد .
به جای لاف زدن و هیاهو، رهبران نظامی مدرن باید به دنبال همگامسازی گفتار و کردار خود باشند، تصاویری را به نمایش بگذارند که معنا را منتقل کنند و از اثرات روانی برای تغییر روند جنگ استفاده کنند.
استفاده مکآرتور از نمادگرایی بصری و روایتها، خطوط اطلاعاتی مدرن را ترسیم میکرد، زیرا اکنون میدانیم که مدیریت ادراک به اندازه اقدام جنبشی حیاتی است.
رهبران امروزی با یک محیط اطلاعاتی پراکندهتر و فراگیرتر روبرو هستند و برندسازی عمدی شخصیت و پیام را حتی حیاتیتر میکند.
درست مانند مبارزات مکآرتور در فیلیپین، ژاپن یا کره، محیط اطلاعاتی همچنان چالشبرانگیزترین و در عین حال حیاتیترین میدان نبرد در زمان رقابت و درگیری مسلحانه است.