چگونه همگراییهای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و بینالمللی، مشروعیت داخلی اسرائیل را میکند؟
بر اساس منابع ارائه شده، همگرایی این بحرانها مشروعیت داخلی اسرائیل را نه از طریق یک شوک ناگهانی، بلکه از طریق **فرسایش ساختاری اعتماد شهروندان به توانایی دولت برای مدیریت جنگ، اقتصاد و عدالت اجتماعی** تهدید میکند.
جان میرشایمر (در منبع) استدلال میکند که این بحرانها به صورت جداگانه عمل نمیکنند، بلکه یکدیگر را تقویت کرده و اسرائیل را به سمت یک شوک استراتژیک سوق میدهند.
در اینجا نحوه تأثیرگذاری این همگرایی بر مشروعیت داخلی اسرائیل تشریح شده است:
**۱. شکاف در قرارداد اجتماعی (بحران سربازی حریدیها)**
خطرناکترین نقطه فشار در ساختار سیاسی اسرائیل، رویارویی بر سر خدمت سربازی جامعه حریدی است. این مسئله دیگر یک بحث فرهنگی ساده نیست، بلکه یک **تضاد ساختاری** بین یک دولت مدرن متکی بر وظیفه مدنی و یک جامعه مذهبی منزوی است که در سیستم اقتصادی-اجتماعی کشور مشارکتی ندارد.
* **تهدید مشروعیت:** زمانی که طبقه متوسط سکولار، که بار اصلی خدمت نظامی و اقتصاد را بر دوش میکشد، میبیند که فرزندانش سال به سال به میدان جنگ فرستاده میشوند در حالی که دهها هزار جوان حریدی از خدمت معاف هستند و یارانه دریافت میکنند، خشم آنها مستقیماً متوجه **خودِ دولت** میشود.
* **پیامد:** ارتش اسرائیل بر پایه قدرت نظامی استوار است، اما اگر جامعه ایمان خود را به **«عدالت اساسی در فداکاریهای مورد نیاز»** از دست بدهد، ارتش نمیتواند قوی بماند. این نابرابری مشروعیت کل سیستم را تهدید میکند.
**۲. بیاعتمادی اقتصادی و ناتوانی در حکمرانی**
بیثباتی سیاسی باعث شده است که دولت نتواند بودجه را تصویب کند یا اصلاحات مالی انجام دهد، که این امر منجر به از دست رفتن پیشبینیپذیری و اعتماد بازارهای بینالمللی شده است.
* **مارپیچ نزولی:** سرمایهگذاران و بازارها (که با افزایش نرخ CDS و کاهش رتبه اعتباری واکنش نشان دادهاند) دیگر به اعداد و ارقام رسمی دولت اسرائیل اعتماد ندارند و معتقدند ساختار قدرت در حال تضعیف است.
* **تأثیر داخلی:** دولتی که نتواند بودجه را مدیریت کند، نمیتواند جنگ طولانیمدت را تأمین مالی کند. وقتی شهروندان میبینند که هزینههای جنگ و بدهیها بالا میرود اما دولت به دلیل فلج سیاسی قادر به اصلاحات نیست، مشروعیت دولت برای اداره امور حیاتی کشور زیر سوال میرود. میرشایمر تأکید میکند که «یک ملت میتواند شکست مالی را تحمل کند، اما نمیتواند جنگ طولانیمدت را ادامه دهد اگر حکومتش در حال از دست دادن مشروعیت در چشم شهروندان خود باشد».
**۳. بنبست امنیتی و فرسایش بازدارندگی**
اسرائیل در یک «معضل امنیتی» گرفتار شده است؛ جایی که اقداماتش برای امنیت (مانند حمله به کنسولگری یا تأسیسات ایران) منجر به تشدید تنش میشود بدون اینکه اهداف استراتژیک محقق شود.
* **شکست در اهداف:** جنگها بدون دستیابی به اهداف روشن پایان مییابند (مانند عدم نابودی حماس یا توان هستهای ایران). وقتی جنگی بدون دستاورد تمام میشود، به معنای صلح نیست، بلکه به معنای تکرار چرخه تشدید تنش است.
* **تأثیر بر داخل:** ناتوانی در پایان دادن به درگیریها در غزه و شمال، همراه با وابستگی فزاینده به ایالات متحده برای دفاع (به دلیل کمبود رهگیرها)، استقلال استراتژیک اسرائیل را کاهش میدهد. اسرائیلی که از نظر صنعتی و نظامی منزوی و وابسته شود، در چشم شهروندانش ضعیفتر و آسیبپذیرتر به نظر میرسد.
**۴. انزوای بینالمللی به عنوان عامل تضعیفکننده**
صدور حکم بازداشت برای نتانیاهو توسط دادگاه کیفری بینالمللی (ICC) و به رسمیت شناختن فلسطین توسط ۱۴۰ کشور، اسرائیل را در صحنه جهانی به عنوان «متجاوز» ترسیم میکند.
* **پیوند مشروعیت و قدرت:** از دست دادن مشروعیت بینالمللی به سرعت به از دست دادن قدرت واقعی تبدیل میشود (مانند تحریمهای تجاری احتمالی اروپا یا محدودیت در خرید سلاح). وقتی رهبران اسرائیل توسط نهادهای جهانی طرد میشوند، توانایی آنها برای مانور دیپلماتیک و توجیه اقدامات نظامی برای شهروندان خودشان نیز محدود میشود.
**نتیجهگیری: همگرایی به سوی لبه پرتگاه**
این بحرانها مستقل از هم نیستند؛ آنها در یک سیستم پیچیده با هم تعامل دارند. بحران سیاسی مانع اصلاحات اقتصادی میشود؛ ضعف اقتصادی توانایی تأمین مالی جنگ را کاهش میدهد؛ جنگ طولانیمدت انزوا را بیشتر میکند و انزوا وابستگی به آمریکا را افزایش میدهد.
میرشایمر هشدار میدهد که اسرائیل در حال ورود به وضعیتی است که در آن «ظرفیت مالی آن دیگر با نیازهای امنیتیاش همخوانی ندارد» و این نشانه نزدیک بودن یک شوک بزرگ است.
**آنالژی (تمثیل):**
میتوان وضعیت فعلی اسرائیل را به **ساختمانی تشبیه کرد که روی یک گسل زلزلهخیز بنا شده است.** بحران حریدیها مانند ترکهای عمیق در فونداسیون ساختمان است (ضعف ساختاری داخلی)، بحران اقتصادی مانند تمام شدن مصالح برای تعمیر این ترکهاست، و فشارهای امنیتی و بینالمللی مانند لرزشهای مداوم زمین هستند که به این سازه ضربه میزنند.
اگرچه ساکنان (شهروندان) ممکن است هنوز در ساختمان زندگی کنند، اما وقتی میبینند مدیر ساختمان (دولت) نه مصالحی برای تعمیر دارد و نه برنامهای برای متوقف کردن لرزشها، اعتمادشان به اینکه سقف بالای سرشان باقی خواهد ماند، به شدت متزلزل میشود.
شوک راهبردی اسرائیل: همگرایی بحرانها