تحلیل سیاست آمریکا و پایداری ایران
این مصاحبه شامل تحلیلهای لری سی. جانسون در مورد سیاست خارجی آمریکا، بهویژه در قبال ایران، اسرائیل و چشمانداز ژئوپلیتیکی است.
جانسون تأکید میکند که هدف اصلی آمریکا، یعنی تغییر رژیم در ایران، از اتحاد قوی این کشور با روسیه و چین ناشی میشود، که این اتحاد یک تهدید استراتژیک برای واشنگتن محسوب میشود.
این گفتگو به شدت از سیاستهای ایالات متحده و اسرائیل انتقاد میکند و آنها را متهم میکند که با ارتکاب ترور و ترتیبات احتمالی عملیات پرچم دروغین، مسببین اصلی تهاجم در منطقه هستند.
در مقابل، ایران بهعنوان یک بازیگر منطقی تصویر میشود که از اصول جنگی انسانی پیروی کرده و بر اهداف نظامی تمرکز دارد، در حالی که آمریکا بهعنوان شریکی غیرقابل اعتماد در مذاکرات دیده میشود.
علاوه بر این، جانسون هشدار میدهد که ارتش آمریکا از نظر اقتصادی و صنعتی بیش از حد گسترش یافته است و اروپا نیز یک قدرت بیاثر است که نشان میدهد این درگیریها بخشی از یک استراتژی شکستخورده با هدف نهایی تضعیف چین هستند.
سیاست خارجی آمریکا علیه ایران چگونه در خدمت هدف نهایی مهار روسیه و چین قرار میگیرد؟
بر اساس منابع موجود، سیاست خارجی ایالات متحده علیه ایران نه به عنوان یک هدف مستقل، بلکه به عنوان بخشی از یک استراتژی کلانتر برای ضربه زدن به قدرتهای رقیب، یعنی روسیه و چین طراحی شده است.
لری جانسون، تحلیلگر سابق سیا، این موضوع را به شرح زیر توضیح میدهد:
۱. ایران به عنوان «سنگپله» برای رسیدن به روسیه و چین هدف نهایی و استراتژیک ایالات متحده، شکست دادن چین و ایجاد شکاف بین روسیه و چین است. در این مسیر، ایران تنها حکم یک «سنگپله» (Stepping Stone) را دارد. استدلال این است که اگر آمریکا بتواند ایران را بیثبات کند و رژیمی را روی کار بیاورد که مجری سیاستهای آمریکا باشد («آب به آسیاب آمریکا بریزد»)، آنگاه زندگی برای روسیه و چین بسیار دشوارتر خواهد شد.
۲. اهمیت استراتژیک ایران برای بلوک شرق و بریکس دلیل تمرکز آمریکا بر ایران این است که تا زمانی که ایران در رابطه با روسیه و چین باقی بماند، یک تهدید محسوب میشود. آمریکا و اسرائیل به دنبال «تغییر رژیم» هستند، زیرا ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی و منابع عظیم نفت و گاز، یک «ستون مستحکم» برای گروه بریکس (BRICS) به شمار میرود. جانسون معتقد است اهمیت ایران در بریکس حتی از برزیل و آفریقای جنوبی نیز بیشتر است و روسیه و چین به درستی تشخیص دادهاند که ایران یک متحد استراتژیک حیاتی است،.
۳. تضعیف اتحادهای نظامی و اقتصادی روسیه و چین سالها وقت صرف انجام رزمایشهای مشترک نظامی با ایران کردهاند و آمریکا میداند که آنها ایران را به سادگی رها نخواهند کرد. تلاش آمریکا برای ضربه زدن به ایران، در واقع تلاشی برای قطع کردن یکی از بازوهای اصلی این اتحاد سهجانبه است. حتی فشارهای کنونی و حملات اسرائیل نیز با این دیدگاه تفسیر میشود که غرب همان رویکردی را که برای تغییر رژیم در روسیه دنبال میکرد، اکنون در قبال ایران پیاده میکند.
نتیجهگیری بنابراین، فشار بر ایران صرفاً به موضوع برنامه هستهای محدود نمیشود، بلکه تلاشی ژئوپلیتیک برای محروم کردن روسیه و چین از یک شریک استراتژیک و منبع انرژی قابل اتکا در منطقه است.
تشبیه: میتوان ایران را در این معادله به «ستون حمال» یک عمارت بزرگ (اتحاد شرق/بریکس) تشبیه کرد.
هدف نهایی آمریکا تخریب کل عمارت (چین و روسیه) است، اما از آنجا که حمله مستقیم به سقف یا دیوارهای اصلی دشوار و خطرناک است، آنها سعی میکنند با ضربه زدن و برداشتن این ستون حیاتی (ایران)، کل سازه را سست کرده و باعث فروپاشی یا تضعیف شدید آن شوند.
ایران در حمله اخیر چه اهدافی را زد؟
بر اساس تحلیل لری جانسون، ایران در حمله اخیر خود به جای هدف قرار دادن مناطق مسکونی، بهطور خاص و دقیق بر «اهداف استراتژیک» متمرکز بود.
اهدافی که در این حمله مورد اصابت قرار گرفتند عبارتند از:
- زیرساختهای کلیدی: شامل نیروگاههای برق، پالایشگاهها، بنادر دریایی و فرودگاهها.
- مراکز نظامی و امنیتی: مقرهای نظامی و اطلاعاتی اسرائیل و همچنین کسبوکارهایی که ارتباط مستقیم با ارتش اسرائیل دارند.
- مراکز علمی: موسسات تحقیقاتی مرتبط با صنایع نظامی.
ویژگیهای مهم انتخاب اهداف:
- اجتناب از تلفات گسترده انسانی: ایران با وجود توانایی در هدف قرار دادن زیرساختهای حیاتی برای بقای مردم (مانند تصفیهخانههای آب)، از انجام این کار خودداری کرد.
- دقت عملیات: اگرچه ساختمانهای کاملی در این حملات ویران شدند، اما تعداد تلفات غیرنظامی بسیار پایین (طبق آمار اسرائیل حدود ۲۹ نفر) گزارش شده است که نشاندهنده تمرکز عملیاتی بر زیرساختها و تأسیسات نظامی به جای جمعیت غیرنظامی بوده است.
هدف استراتژیک نهایی ایالات متحده چیست؟
بر اساس تحلیل لری جانسون، هدف استراتژیک نهایی و اصلی ایالات متحده، شکست دادن چین و ایجاد شکاف میان روسیه و چین است.
در این چهارچوب کلان، سیاست خارجی آمریکا دارای ویژگیهای زیر است:
- ایران به عنوان ابزار (سنگپله): ایران در این نقشه بزرگ تنها نقش یک «سنگپله» (Stepping Stone) را ایفا میکند. استدلال واشنگتن این است که با بیثبات کردن ایران و روی کار آوردن رژیمی که مجری سیاستهای آمریکا باشد، میتوانند فشار را بر روسیه و چین افزایش داده و موقعیت آنها را تضعیف کنند.
- سلطهگری به جای دوستی: آمریکا به دنبال ایجاد روابط دوستانه یا کمک به استقلال کشورها نیست؛ بلکه هدفش این است که کشورها به ایالات متحده وابسته باشند تا واشنگتن بتواند شرایط خود را به آنها دیکته کند.
- ضعف در بینش استراتژیک رهبری: جانسون معتقد است که دونالد ترامپ فاقد تفکر استراتژیک عمیق است (او را گلفبازی میداند که شطرنج بلد نیست) و اولویت او در سیاست خارجی، نه یک استراتژی بلندمدت هوشمندانه، بلکه تلاش شخصی برای کسب جایزه صلح نوبل است.
- توهم قدرت نظامی: اگرچه آمریکا چنین اهداف بزرگی دارد، اما جانسون استدلال میکند که ایالات متحده دچار توهم قدرت است و تواناییهای صنعتی و نظامی لازم (مانند تولید مهمات کافی) برای دستیابی به این اهداف یا شکست دادن کشورهایی نظیر ایران و روسیه را ندارد,.
تشبیه: لری جانسون رفتار ایالات متحده در صحنه جهانی را به رفتار یک «همسایه سایکوپات (روانی)» تشبیه میکند. فرض کنید همسایهای ثروتمند دارید؛ یک همسایه عادی ممکن است به شما کمک کند تا پیشرفت کنید تا محلهای بهتر داشته باشید.
اما آمریکا مانند همسایهای است که هدف نهاییاش تصاحب خانه شما، غارت حساب بانکیتان و تبدیل کردن شما به خدمتکار خودش است، نه زندگی مسالمتآمیز در کنار شما,.
اهمیت ایران برای ائتلاف بریکس چگونه است؟
بر اساس تحلیل لری جانسون در منابع ارائه شده، ایران نقشی فراتر از یک عضو معمولی در ائتلاف بریکس (BRICS) دارد و به عنوان یک «ستون مستحکم» (Strong Pillar) برای این بلوک قدرت توصیف شده است. اهمیت ایران را میتوان در سه محور اصلی بررسی کرد:
۱. برتری نسبت به سایر اعضا (منابع انرژی) جانسون معتقد است که اهمیت ایران برای بریکس «بسیار بیشتر از برزیل یا آفریقای جنوبی» است.
- دلیل این برتری، ترکیب عظیم منابع «نفت و گاز طبیعی» ایران است که امنیت انرژی این بلوک اقتصادی را تضمین میکند.
- در مقایسه، جانسون آفریقای جنوبی را عضوی میداند که آورده خاصی برای گروه ندارد و برزیل (تحت رهبری لولا) را شریکی غیرقابل اعتماد توصیف میکند که اقدام مؤثری برای تقویت بریکس انجام نداده است.
۲. موقعیت ژئوپلیتیک و اتحاد استراتژیک روسیه و چین به درستی تشخیص دادهاند که ایران صرفاً به دلیل موقعیت جغرافیایی و منابعش، یک «متحد استراتژیک» حیاتی است.
- این اهمیت به قدری بالاست که روسیه و چین طی هفت سال گذشته رزمایشهای نظامی مشترکی با ایران برگزار کردهاند.
- برخلاف تصور غرب، جانسون استدلال میکند که مسکو و پکن روی ایران سرمایهگذاری کردهاند و قصد ندارند این شریک کلیدی را رها کنند.
۳. تهدیدی برای هژمونی آمریکا اهمیت ایران در بریکس به قدری است که ایالات متحده آن را تهدیدی مستقیم میبیند.
جانسون اشاره میکند که تلاش آمریکا برای «تغییر رژیم» در ایران به این دلیل است که تا زمانی که ایران در رابطه با روسیه و چین باقی بماند، به تقویت قدرت آنها کمک میکند.
در واقع، هدف قرار دادن ایران تلاشی برای محروم کردن روسیه و چین از این شریک قدرتمند است.
تشبیه: میتوان نقش ایران در بریکس را به «موتورخانه» یک کشتی اقیانوسپیما تشبیه کرد.
در حالی که کشورهای دیگر ممکن است بدنه یا عرشه کشتی (ساختار ظاهری) باشند، ایران با منابع انرژی خود (سوخت) و موقعیتش (مسیر حرکت)، نیروی محرکه لازم برای پیشروی این کشتی در برابر امواج سهمگین غرب را تأمین میکند.
بدون این موتورخانه، کشتی بریکس با وجود بزرگی، ممکن است در میانه اقیانوسِ رقابتهای جهانی متوقف یا کند شود.


