اسرائیل و ایران: بازتابها در خاورمیانه و نقش ترکیه
افزایش اخیر خصومتها بین اسرائیل و ایران، منطقه را به وضعیت خطرناکی از تنشهای فزاینده کشانده است، که تمرکز استراتژیک چندین کشور را مختل کرده است. اسرائیل و ایران: بازتابها در خاورمیانه و نقش ترکیه
تشدید تنشها با عملیات مخفیانه اسرائیل تحت عنوان «شیر در حال طلوع» که تأسیسات هستهای حیاتی ایران را هدف قرار داد، آغاز شد و پس از آن حملات «چکش نیمهشب» ایالات متحده که زیرساختهای هستهای ایران را در سایتهای نطنز، فردو و اصفهان بیشتر ویران کرد، ادامه یافت.
این اقدامات خسارات قابل توجهی به برنامه هستهای ایران وارد کرد و پیشرفت آن را به طور قابل توجهی، احتمالاً برای ماهها، به تأخیر انداخت، اما به نابودی کامل آن منجر نشد.]
در پاسخ، ایران با حملهای بیسابقه به پایگاه هوایی العدید در قطر، مکانی حیاتی و استراتژیک که به عنوان مرکزی برای داراییها و پرسنل نظامی ایالات متحده در خاورمیانه عمل میکند، تلافی کرد.
این حمله ماهیت شکننده معماری امنیتی خلیج فارس و نزدیکی عملیات ایران به مناطق نفوذ ایالات متحده را برجسته کرد و نگرانیها در مورد پتانسیل تبدیل شدن این درگیری به یک رویارویی منطقهای گستردهتر را افزایش داد.
ماهیت هدفمند این حملات، انعطافپذیری مداوم ایران را حتی در بحبوحه شکستهای قابل توجه نشان داد و ظرفیت کاهش یافته اما پایدار آن را برای تلافی در برابر تهدیدات درک شده تأیید کرد.
خوشبختانه، آتشبس منعقد شده توسط ایالات متحده در 24 ژوئن، خطر فوری تشدید تنش را به طور موقت فرو نشاند.
این آتشبس به عنوان یک مداخله حیاتی، وقفهای موقت در وضعیت فزاینده و بیثبات ایجاد میکند.
با این حال، ثبات بلندمدت منطقه همچنان نامشخص است، زیرا حکومت ایران، اگرچه به طور قابل توجهی تضعیف شده است، اما توانسته از پیامدهای این عملیات جان سالم به در ببرد.
«پس از بمبها باید طرحی برای تنظیم مجدد منطقه ارائه شود»، به این معنی که بدون دیپلماسی، شعلهور شدن بعدی میتواند بدتر باشد.
خسارات وارده به جاهطلبیهای هستهای ایران غیرقابل انکار است، اما ریشهکنی کامل این برنامه همچنان دور از دسترس است و تهدیدی پایدار را برای غرب به جا میگذارد که همچنان بر پویایی امنیت منطقهای سنگینی میکند.
در بحبوحه این پیامدها، کشورهای همسایه و ذینفعان بینالمللی در حال ارزیابی مواضع، استراتژیها و اتحادهای خود برای بقا در تعادل جدید منطقهای هستند.
در حالی که ایران از آسیبهای وارده به نهادهای سیاسی و نظامی خود در حال گیجی است، سایر طرفهای منطقه در حال ارزیابی مجدد استراتژیک خود هستند.
حمله ایران به قطر یادآوری هوشیارکنندهای از آسیبپذیریهای مداوم و تعادل امنیتی شکننده در منطقه خلیج فارس و نزدیکی داراییهای نظامی ایالات متحده به منطقه نفوذ فوری ایران بود.
اکنون کل خلیج فارس در حالت آمادهباش است و این نشان میدهد که چگونه پایگاههای ایالات متحده، که زمانی به عنوان بیمهنامه دیده میشدند، در بحبوحه محاسبات تلافیجویانه تهران به اهداف تبدیل شدهاند.
ترکیه، یکی دیگر از متحدان ایالات متحده در منطقه، که پایگاه نظامی آن در قطر تنها چند مایل از حملات تا العدید فاصله داشت، نیز در حالت آمادهباش قرار گرفته است.
با افزایش تنشها بین اسرائیل و ایران، مرز ترکیه با ایران در بحبوحه نگرانیها مبنی بر اینکه فروپاشی احتمالی حکومت ایران میتواند باعث بیثباتی و افزایش پناهندگان شود، تحت نظارت دقیق قرار گرفت.
ترکیه و کشورهای عربی خلیج فارس در روابط خود با ایران و اسرائیل، درجات مختلفی از ظرافتها و ابهامات را به اشتراک میگذارند.
باز هم، با توجه به اینکه ترکیه عضو ناتو است و کشورهای عربی خلیج فارس متحدان کلیدی ایالات متحده در منطقه هستند، هر دو طرف به کاهش تنش و مهار درگیریهای منطقهای بیشتر علاقهمند هستند.
ترکیه و کشورهای عربی خلیج فارس نیز به شدت تحت تأثیر هرگونه بیثباتی ناشی از ایران یا در داخل خود ایران قرار دارند.
ترکیه مرز ۵۳۴ کیلومتری (۳۲۳ مایلی) با ایران دارد و از نظر تاریخی، ایرانیان در دورههایی از خشونت و بیثباتی سیاسی، مانند پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، به ترکیه گریختهاند.
ایران و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در خلیج فارس مشترک هستند و روابط عمیق، پیچیده و اغلب خصمانهای دارند که بخش قابل توجهی از علت وجودی سیاستگذاری خارجی در ابوظبی، دوحه، ریاض و سایر پایتختهای خلیج فارس را تشکیل میدهد.
روابط بین آنکارا و تهران ترکیبی از رقابت، و نمونههایی از همکاری است. از نظر کلامی، ترکیه در مواجهه با حملات اسرائیل از ایران حمایت کرده است – با این حال، پاسخی غیرمعمول و خاموش به حملات ایالات متحده داده است که به تماس شخصی نزدیک بین رئیس جمهور ترکیه، اردوغان، و همتای آمریکاییاش، دونالد ترامپ، اشاره دارد.
بر این اساس، رئیس جمهور اردوغان هدف قرار دادن قطر توسط ایران را محکوم کرد و متعهد به حمایت از حاکمیت قطر شد.
[روندهای مشابهی از همکاری و رقابت همزمان نیز در روابط متغیر بین ایران و کشورهای عربی خلیج فارس وجود دارد.
نه ترکیه و نه کشورهای عربی خلیج فارس از هرج و مرج در ایران سود نمیبرند و هیچ یک از طرفین از تشدید اوضاع در شرایط فعلی حمایت نمیکنند.
در واقع، روابط بین ترکیه و ایران و ایران و کشورهای عربی خلیج فارس داراییهایی برای ایالات متحده هستند که همچنان به یک راه حل دیپلماتیک برای مسئله هستهای ایران علاقهمند است و به نظر میرسد علیرغم برخی اظهارات دولت ترامپ که خلاف این را نشان میداد، تا حد زیادی نسبت به سناریوی فروپاشی رژیم محتاط است.
اظهارات اسرائیل و دور اخیر اظهارات مقامات ایرانی به نظر میرسد تأیید میکند که از تغییر رژیم جلوگیری شده است.
مناقشه از دیدگاه ترکیه
با گسترش درگیری، ترکیه تجهیزات نظامی بیشتری را در مرز با ایران مستقر کرد.
احتمال فروپاشی حکومت در ایران به عنوان یک سناریوی خطرناک بزرگ در ترکیه در نظر گرفته شد که باعث هجوم مهاجران و هرج و مرج در مرز ترکیه و ایران شد.
ترکیه به شدت تحت تأثیر افزایش شدید قیمت انرژی، به ویژه در بحبوحه برنامه ریاضت اقتصادی این کشور با هدف کاهش تورم، قرار دارد.
این بیثباتی میتوانست باعث شود واردات انرژی بسیار پرهزینه شود و مشکلات اقتصادی را برای اقتصاد از قبل تحت فشار ترکیه ایجاد کند و امور مالی عمومی را تحت فشار طولانی قرار دهد.
ایران همچنین میزبان شاخهای از پ.ک.ک است، گروه تروریستی که اخیراً پس از فراخوان رهبر زندانیاش عبدالله اوجالان اعلام کرد که منحل خواهد شد و چهل سال برای جدایی از ترکیه مبارزه کرد.
پژاک، شاخه ایرانی پ.ک.ک، در بحبوحه حملات اسرائیل، خواستار شورش شد و سوالاتی را در مورد میزان فراگیر بودن تصمیم پ.ک.ک برای انحلال مطرح کرد و اینکه آیا پژاک از هرج و مرج قریبالوقوع در ایران پیروی خواهد کرد یا سعی در سوءاستفاده از آن خواهد داشت.
باز هم، خطر نفوذ تروریستی به ترکیه از مرز ایران به عنوان سناریوی احتمالی دیگری ظاهر شد و آنکارا را بر آن داشت تا حضور نظامی خود را در مرز افزایش دهد.
این امر با بازدید یاشار گولر، وزیر دفاع، و اظهارات مقامات ترکیه مبنی بر اینکه سیاست مرز باز در صورت جابجاییهای گسترده مهاجران اجرا نخواهد شد، تکمیل شد.
بیثباتی در ایران میتوانست به یک عامل اصلی مخرب تلاشهای جاری مربوط به انحلال پ.ک.ک تبدیل شود.
بنابراین، ترکیه همچنان نسبت به تلاشهای مربوط به تغییر رژیم در ایران تردید دارد و از برهم زدن وضع موجود منطقهای محتاط است.
آنکارا در مرز باریکی بین «میانجیگری و نظامیگری» حرکت کرد، زیرا درگیری ایران و اسرائیل هم تهدیدات منطقهای و هم فرصتهای استراتژیک را آشکار کرد.
در حالی که ترکیه مستقیماً از افول ایران بهرهمند میشود و به طور فعال با آن برای نفوذ در منطقه رقابت میکند، عدم قطعیتهای فروپاشی رژیم بسیار بیشتر از خطرات پایداری نظام سیاسی فعلی است.
یک ایران ضعیف با بالهای هستهای بریده شده، فرصتهای بیشتری را برای ترکیه فراهم میکند، زیرا به آنکارا اجازه میدهد تا در روابط خود با تهران، به ویژه در شام و قفقاز، اهرم فشار بسیار بیشتری داشته باشد.
این امر به ویژه برای مسیر پیش رو مهم است، زیرا ترکیه همچنان یک حلقه حیاتی بین ایران، ایالات متحده و اتحاد گستردهتر غرب است.
با افول ایران، ترکیه همچنین میتواند نفوذ بیشتری را در مناطقی که نفوذ ایران به طور سنتی قوی بوده است، مانند عراق و لبنان، اعمال کند.
در عراق، این به معنای انسجام بیشتر در سطح سیاسی و انگیزه قوی برای پروژه جاده توسعه ترکیه است، پروژهای که میتوانست توسط یک ایران قویتر مسدود شود، اما اکنون احتمالاً با مخالفت ملموس کمی از سوی تهران روبرو خواهد شد.
در حالی که ترکیه به طور غیرمستقیم از مشغولیت ایران به درگیری با اسرائیل سود میبرد، تشدید تنشها نه تنها به دلیل احتمال ظهور مجدد پژاک، بلکه به دلیل خطر یک درگیری منطقهای گستردهتر و فراگیرتر، محاسبات امنیتی جدیدی را ایجاد کرده است.
اردوغان پس از جلسه کابینه که به ارزیابی تأثیر تشدید تنشها بر دفاع هوایی میپرداخت، قول داد که ذخایر موشکی ترکیه را افزایش دهد.
به نظر میرسد محاسبات امنیتی ترکیه، خطر یک درگیری بسیار فراگیرتر را نشان میدهد که در آن ترکیه باید بازدارندگی خود را نشان دهد.
این امر احتمالاً فوریتی را برای تحقق پروژههای دفاعی داخلی مربوط به دفاع هوایی، مانند “گنبد فولادی”، جنگنده نسل پنجم KAAN MMU و موشکهای بالستیک ایجاد میکند و میتواند آنکارا را به سمت پیشنهاد دیگری برای سیستمهای پاتریوت به همراه F-35 از ایالات متحده سوق دهد – به ویژه اکنون که به نظر میرسد روسای جمهور ترامپ و اردوغان رابطه نزدیکی با هم دارند.
در بحبوحه تنشهای جاری، ترکیه خود را مجبور به ارزیابی مجدد وضعیت نظامی و استراتژیهای بازدارندگی خود، به ویژه با توجه به گفتمان عمومی پیرامون تشدید احتمالی تنشها با اسرائیل، یافته است.
اگرچه احتمال درگیری مستقیم بین ترکیه و اسرائیل بسیار بعید است، اما پیامدهای گستردهتر اقدامات یکجانبه اسرائیل در منطقه، آنکارا را به اتخاذ موضعی محتاطانه اما پیشگیرانه سوق داده است.
اظهارات اخیر رئیس جمهور اردوغان در مورد افزایش ذخایر موشکی ترکیه، نمونهای از این تغییر است و نشان دهنده تعهد فزاینده به تقویت قابلیتهای دفاعی ملی در انتظار بیثباتی بیشتر در خاورمیانه است.
این تمرکز فزاینده بر بازدارندگی، رویکرد ظریف ترکیه به رقابتهای رو به افزایش در منطقه را نشان میدهد.
چشمانداز پیچیده ژئوپلیتیکی، آنکارا را ملزم میکند تا تعادل ظریفی را بین مخالفت با مانورهای تهاجمی اسرائیل و اجتناب از رویارویی آشکار برقرار کند.
استراتژی بیطرفی قاطع ترکیه ناشی از درک عملگرایانه آن است که نه تسلط اسرائیل بر ایران و نه برعکس، به منافع آن خدمت نمیکند.
در عوض، ترکیه از حفظ تعادل منطقهای موجود سود میبرد، که به آن اجازه میدهد بدون خطر هرج و مرج گسترده، در رقابت استراتژیک شرکت کند.
علاوه بر این، درگیریهای در حال وقوع، ضرورت حفظ گفتگو و همکاری ترکیه و اسرائیل، به ویژه در زمینههای مورد علاقه مشترک مانند وضعیت سوریه را برجسته کرده است.
در حالی که ترکیه از تصمیم اسرائیل برای تشدید حملات به ایران ابراز نارضایتی کرده است، از انجام اقداماتی که میتواند تنشها را بیشتر تشدید کند، خودداری کرده است.
این تنظیم دقیق سیاست خارجی ترکیه، نشان میدهد که آنکارا ترجیح میدهد وضع موجود را حفظ کند تا از اقداماتی که میتواند منجر به عدم تعادل قدرت در منطقه شود، حمایت کند.
در اصل، واکنش ترکیه به تشدید تنشهای جاری، تعهد این کشور به ثبات و نقش منطقهای گستردهتر آن به عنوان یک میانجی و قدرت متعادلکننده را نشان میدهد، دقیقاً مانند کشورهای عربی خلیج فارس.
ترکیه با دنبال کردن سیاستی که بیطرفی و خویشتنداری استراتژیک را در اولویت قرار میدهد، خود را به عنوان یک بازیگر کلیدی در تلاشها برای کاهش خصومتها و حفظ صلح در منطقهای مملو از عدم قطعیت قرار میدهد.
ارزیابی مجدد و دقیق استراتژیهای دفاعی و روابط دیپلماتیک آن، ظرفیت ترکیه را برای سازگاری با پویاییهای متغیر در عین حفظ منافع ملی و حفظ ثبات منطقهای برجسته میکند.
تأمین امنیت خلیج فارس
موضع ترکیه در مورد این درگیری تا حد زیادی در کشورهای خلیج فارس منعکس شده است که نگرانیها و منافع استراتژیک مشابهی در مورد تشدید تنشهای جاری بین اسرائیل و ایران دارند.
در حالی که ایران همچنان رقیب و رقیب اصلی همه کشورهای عربی خلیج فارس است، نزدیکی جغرافیایی ایران و مرزهای مشترک در خلیج فارس، خطرات تشدید بیشتر تنشها را برای این منطقه به ویژه حاد میکند.
حمله ایران به پایگاه هوایی العدید قطر، بر ناپایداری امنیت در خلیج فارس تأکید کرده و خطرات را برای همه طرفهای درگیر افزایش داده است.
استقرار گسترده نظامی ایالات متحده در سراسر خلیج فارس، که شامل تأسیسات فعال در قطر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت، بحرین و عمان میشود، به این پیچیدگی میافزاید.
این داراییهای ایالات متحده نه تنها به عنوان عامل بازدارنده عمل میکنند، بلکه به اهداف بالقوهای برای تجاوز ایران نیز تبدیل میشوند و خطرات یک درگیری منطقهای گستردهتر را افزایش میدهند.
کشورهای حوزه خلیج فارس، علیرغم سطوح مختلف تعامل دیپلماتیک، روابط دفاعی قوی با ایالات متحده دارند و این امر آنها را به عنوان بازیگران اصلی در توازن قدرت در منطقه قرار میدهد.
تمایل ایران برای حمله به داراییهای نظامی ایالات متحده در خلیج فارس، تأکیدی بر عمل متعادلسازی ظریفی است که این کشورها با آن مواجه هستند، زیرا آنها همزمان به عنوان متحدان استراتژیک واشنگتن و به عنوان میانجیگرانی که میزبان گفتگوهای جاری بین ایران و ایالات متحده هستند، عمل میکنند.
این روابط ظریف، مستلزم ناوبری دقیق است، زیرا خصومت آشکار یا انزوای ایران میتواند پویایی از قبل بیثبات خلیج فارس را بیثبات کند.
فراتر از نگرانیهای نظامی، علاقه کشورهای خلیج فارس به حفظ یک ایران باثبات اما از نظر استراتژیک محدود، با چشمانداز استراتژیک ترکیه همسو است.
هر دو طرف از سناریویی که در آن ایران مهار شود اما تا مرز هرج و مرج یا فروپاشی بیثبات نشود، سود خواهند برد.
چنین فروپاشی میتواند منجر به تغییر شکل غیرقابل پیشبینی قدرت در منطقه شود، با پیامدهایی که ممکن است فراتر از خلیج فارس گسترش یابد.
حکومت فعلی ایران، اگرچه به دلیل مواضع ایدئولوژیک و ژئوپلیتیکی خود برای کشورهای عربی خلیج فارس عمیقاً چالش برانگیز است، اما همچنان بخش جداییناپذیری از ماتریس قدرت خلیج فارس است.
بنابراین، چشمانداز هرج و مرج در ایران – سناریویی بدون نشانههای روشن از چگونگی شکلگیری رهبری سیاسی آینده این کشور – برای ترکیه و خلیج فارس نامطلوب است.
اقدامات اخیر کشورهای حوزه خلیج فارس، علاقه مشترک آنها به کاهش تنش و ثبات را بیشتر نشان میدهد.
حتی حمله ایران به قطر نیز به جای تلافی تهاجمی، با احتیاط مواجه شد و گزارشهایی مبنی بر هماهنگی قبلی ایران با مقامات قطری برای به حداقل رساندن تلفات در طول حمله منتشر شده است.
این رویکرد سنجیده، استراتژی گستردهتر مهار و مدیریت دقیق تنشها را به جای تشدید کامل تنش برجسته میکند. با وجود ماهیت بیسابقه خصومتهای اخیر، این درگیری تاکنون در محدوده قابل کنترلی نگه داشته شده است.
برای ترکیه و کشورهای خلیج فارس، توازن ظریف قدرت در منطقه نه تنها برای امنیت خودشان، بلکه برای توانایی آنها در میانجیگری در مناقشات ژئوپلیتیکی گستردهتر نیز ضروری است.
هر دو طرف به طور منحصر به فردی در موقعیت میانجیگری بین ایران و ایالات متحده و به طور بالقوه بین ایران و اسرائیل قرار دارند و از روابط استراتژیک و ظریف خود بهره میبرند.
اهمیت قدرتهای منطقهای که در غیاب تعامل مداوم ایالات متحده وارد عمل میشوند، قابل اغماض نیست.
این نقش به عنوان میانجی به ویژه از آن جهت اهمیت دارد که ایالات متحده همچنان به دنبال مسیرهایی برای رسیدگی به جاهطلبیهای هستهای ایران و در عین حال جلوگیری از سناریوی فروپاشی رژیم است.
در حالی که دولت ترامپ گهگاه به حمایت از تغییر رژیم در ایران اشاره میکرد، به نظر میرسد استراتژی غالب ایالات متحده طرفدار یک راهحل دیپلماتیک است، موضعی که با تلاشهای ثباتبخش ترکیه و کشورهای خلیج فارس همسو است.
رویکرد کشورهای عربی خلیج فارس در قبال ایران، نشاندهندهی درک عملگرایانهی اهمیت حفظ وضع موجود است.
با وجود رقابتهای عمیق آنها با تهران، تمایل کمی برای تشدید آشکار تنشها که میتواند منجر به عواقب غیرقابل پیشبینی شود، وجود دارد.
برای این کشورها، ایران همچنان یک همسایهی چالشبرانگیز اما ضروری است که ثبات آن – حتی اگر تضعیف شده باشد – وزنه تعادل مهمی در برابر خطرات ناشی از ناآرامیهای منطقهای کنترلنشده و درگیریهای هژمونیک است.
این استراتژی ظریف، تعهد گستردهتر کشورهای خلیج فارس به کاهش تنش و ثبات در مواجهه با چشمانداز ژئوپلیتیکی دائماً در حال تغییر را برجسته میکند.
تشدید تنشهای فعلی بین اسرائیل و ایران، پیچیدگیهای ایجاد تعادل بین کشورهای ثالث را برجسته میکند.
ترکیه و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، به عنوان ذینفعان اصلی در این پویاییها، همچنان در حال گذر از پیچیدگیهای چنین روابطی هستند و تلاش میکنند تا منافع استراتژیک را با ضرورت ثبات منطقهای متعادل کنند.
تلاش مشترک آنها برای کاهش تنش و دیپلماسی دقیق، به عنوان یک وزنه تعادل حیاتی در برابر خطرات درگیری گستردهتر عمل میکند و در واقع در جلوگیری از چرخه خشونت موفق بوده است.
ترکیه، شورای همکاری خلیج فارس و وضع موجود
ایالات متحده به طور فزایندهای به ترکیه و شورای همکاری خلیج فارس (GCC) به عنوان نیروهای تثبیتکننده در منطقهای که با تنشهای ژئوپلیتیکی پیچیده مشخص میشود، تکیه میکند.
تشدید مداوم تنشها بین اسرائیل و ایران، خاورمیانه را به بیثباتی گسترده نزدیکتر کرده است.
در حالی که اسرائیل همچنان یکی از نزدیکترین متحدان آمریکا است، اقدامات یکجانبه آن، که اغلب به نفع تشدید نظامی است، گهگاه از اولویتهای ایالات متحده برای کاهش تنشهای منطقهای فاصله میگیرد.
این واگرایی، نقش نوظهور ترکیه و شورای همکاری خلیج فارس را به عنوان قدرتهای طرفدار وضع موجود برجسته میکند که استراتژیهای آنها با اهداف گستردهتر واشنگتن در زمینه ثبات و مهار، همسوتر است.
ترکیه و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس ظرفیت خود را برای ایفای نقش میانجی و بازیگران عملگرا در چشماندازی بیثبات نشان دادهاند.
نکته قابل توجه این است که تصمیم رئیس جمهور ترامپ برای بازدید از عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی در ماه مه به عنوان اولین سفر خارجی و تعاملات دیپلماتیک منطقهای، اهمیت این کشورها را در همسو کردن اهداف سیاست ایالات متحده با واقعیتهای منطقهای برجسته کرد.
این رویکرد، جایگاه کشورهای خلیج فارس را به عنوان شرکای ضروری برای ثبات اقتصادی، توسعه فناوری و مقابله با چالشهای چندوجهی از تجاوز ایران گرفته تا بحران سوریه و درگیریهای جاری در غزه، تثبیت کرد.
نتیجهگیری
درگیری فعلی بین اسرائیل و ایران، اگرچه شدید است، اما در محدودههای مشخصی مهار میشود و این مهار میتواند با تلاشهای مشترک ترکیه و کشورهای خلیج فارس تقویت شود.
با نگاهی به آینده، ترکیه و پایتختهای خلیج فارس آمادهاند تا تلاشهایی را با هدف دستیابی به یک راهحل دیپلماتیک برای جاهطلبیهای هستهای ایران رهبری کنند.
این هدف با منافع گستردهتر همه طرفهای درگیر، از جمله ایالات متحده و اروپا، و همچنین ذینفعان منطقهای که مهار را بر هرج و مرج آشکار اولویت میدهند، همسو است.
چشمانداز رسیدگی به آرمانهای هستهای ایران از طریق مذاکره به جای رویارویی، به عنوان یک دستور کار متحدکننده عمل میکند، به ویژه با توجه به پیامدهای نامطلوب فروپاشی رژیم در تهران.
چنین نتیجهای احتمالاً منجر به تغییرات غیرقابل پیشبینی در پویایی قدرت منطقهای خواهد شد، سناریویی که نه ترکیه و نه کشورهای خلیج فارس مایل به وقوع آن نیستند.
رویکرد دولت ترامپ برای تعامل با منطقه، نقش محوری ترکیه و کشورهای خلیج فارس را در ایجاد ثبات در مناطق حساس درگیری، بیش از پیش نشان میدهد.
از ایران گرفته تا سوریه و غزه، این بازیگران به عنوان شرکای کلیدی در اجرای استراتژیهایی که با بیثباتی مقابله میکنند و در عین حال تعادل ظریف قدرت را حفظ میکنند، ظهور کردهاند.
با ادامه جنگ بین اسرائیل و ایران در بحبوحه وقفه اخیر، انتظار میرود نقش ترکیه و شورای همکاری خلیج فارس برجستهتر شود.
توانایی منحصر به فرد آنها در میانجیگری، همراه با روابط استراتژیکشان با ایالات متحده، آنها را به عنوان بازیگرانی ارزشمند در دستیابی به صلح و ثبات پایدار در خاورمیانه قرار میدهد.
ترکیه و کشورهای حوزه خلیج فارس از طریق تعهد مشترک خود به دیپلماسی عملگرایانه، نمونهای از تعامل ظریف رقابت، همکاری و مهار هستند که رویکرد آنها را در روابط منطقهای تعریف میکند.
این امر به طور کامل در زمانی که اسرائیل و ایران به یکدیگر حمله کردند و منطقه را به مارپیچی از درگیری خطرناک کشاندند که میتواند به یک تبادل هستهای تبدیل شود و به فروپاشی کامل امنیت و ثبات، نه تنها در سطح منطقهای، بلکه در سطح جهانی، منجر شود، آشکار شد.
در حالی که منطقه از زخمهای این درگیری رنج میبرد و به دنبال رسیدگی به درگیری معوقه در غزه است، نقش ترکیه و شورای همکاری خلیج فارس بار دیگر در خط مقدم قرار دارد.
تبدیل محور ترکیه-شورای همکاری خلیج فارس به نیرویی برای ثبات، هم نشان دهنده سیاست خارجی مبتنی بر منطق و هم نشان دهنده تغییرات در منطقه ناشی از وقایع پس از ۷ اکتبر است.
در بحبوحه هرج و مرج منطقهای، ترکیه و شورای همکاری خلیج فارس به عنوان نیروهای متعادل کننده ظاهر شدهاند.
هیچ یک از طرفین از تشدید تنشها توسط اسرائیل یا ایران سود نمیبرند و نمیخواهند شاهد فروپاشی وضع موجود منطقهای باشند و این نشان دهنده مواضع منحصر به فرد آنها در مورد این درگیری است.