آمادگی ایران و اسرائیل برای جنگ؛ آمریکا اول
این گفتگو که در کانال یوتیوب “گلن دیسن” منتشر شده است، با پروفسور سید محمد مرندی، استاد دانشگاه تهران و مشاور سابق تیم مذاکره کننده هستهای ایران، انجام شده و بر تنشهای فزاینده بین ایران، اسرائیل و ایالات متحده تمرکز دارد.
مرندی استدلال میکند که اسرائیل ممکن است در نهایت تنشها را افزایش دهد، اما ایران به سرعت در حال تقویت تواناییهای دفاعی و تهاجمی خود است، بهویژه با تکیه بر موشکهای برد کوتاه و متوسط که عمدتاً خلیج فارس و منافع ایالات متحده را هدف قرار میدهند.
همچنین، بحث به کاهش نفوذ آمریکا در سطح جهان کشیده میشود، به طوری که کشورهایی مانند چین و روسیه تحریمهای سازمان ملل علیه ایران را به رسمیت نمیشناسند و به طور فزایندهای با ایران همکاری نظامی و اقتصادی میکنند.
او همچنین خاطرنشان میکند که زمان به نفع اسرائیل و ایالات متحده نیست، زیرا حمایت عمومی از اسرائیل در حال کاهش است و سیاستهای آمریکا باعث نزدیکتر شدن قدرتهای رقیب به یکدیگر میشود.
در پایان، مرندی با اشاره به تجربه موفق ایران در جنگهای گذشته و کاهش ترس از تحریمها، وضعیت کنونی را به نفع تهران میداند.
چه عواملی نشاندهندهٔ احتمال درگیری نظامی بین ایران، اسرائیل، و آمریکا هستند؟
پاسخ شما با استناد به اطلاعات موجود در منابع ارائه میشود. عوامل متعددی نشاندهندهٔ احتمال درگیری نظامی یا تشدید تنشها بین ایران، اسرائیل و آمریکا هستند، هرچند منابع به عواملی که مانع از وقوع یک درگیری گسترده توسط آمریکا میشوند نیز اشاره دارند.
نشانههای افزایش احتمال درگیری نظامی/تشدید تنشها:
- عدم پایبندی به آتشبس و تشدید حملات منطقهای:
- به نظر میرسد آتشبس غزه برقرار نیست.
- لبنان تحت حملات بیشتری قرار دارد و اسرائیل روزانه شهروندان لبنانی را میکشد.
- نتانیاهو احتمالاً در مقطعی تنشها را تشدید خواهد کرد، زیرا این الگوی رفتاری اوست (مانند وقوع جنگ اول لبنان یا حمله قبلی به ایران).
- فعالیتهای ایالات متحده از طریق نیروهای نیابتی:
- دعوت از جولانی: دعوت از جولانی، رهبر پیشین داعش، به کاخ سفید برای ملاقات با ترامپ، یک نشانهٔ مهم تلقی میشود. ایالات متحده همیشه میخواسته است پس از سقوط رئیسجمهور سابق اسد، از سوریه برای فشار بر لبنان استفاده کند.
- استراتژی پلهای: آمریکا در حالت ایدهآل تمایل دارد ابتدا از نیروهای نیابتی محلی (مانند جولانی در سوریه) برای حمله به متحدان ایران استفاده کند، سپس اگر لازم شد، اسرائیلیها با ایرانیها بجنگند و در نهایت، آمریکا درگیر شود.
- آمادگی نظامی متقابل و افزایش توانمندیها:
- آمادهسازی ایران: ایران با سرعتی بسیار زیاد خود را آماده کرده است. ایران در حال کار روی موشکهای خود برای مؤثرتر ساختن آنها و وارد کردن موشکهای جدید به بازی است. توانمندیهای موشکی ایران برای اسرائیل «غیرقابل توقف» توصیف شده است.
- تسلیح مجدد اسرائیل: اسرائیل در حال مسلح شدن مجدد برای یک جنگ احتمالی دیگر است.
- حمایتهای خارجی: همکاریهای نظامی و فناوری بین ایران، روسیه و چین در حال گسترش است. این کشورها تحریمهای سازمان ملل علیه ایران را به رسمیت نمیشناسند و میتوانند هر آنچه را که ایران میخواهد، ارائه دهند.
- تغییر توازن قدرت منطقهای و جهانی:
- برخی معتقدند ایران در «جنگ ۱۲ روزه» پیروز شد و اعتماد به نفس ایرانیان عادی امروز بسیار بیشتر از قبل از آن جنگ است.
- مزیت تکنولوژیکی که رژیم اسرائیل همواره در اختیار داشته، در حال کاهش است و نهایتاً میتواند معکوس شود.
عواملی که احتمال درگیری مستقیم با آمریکا را کاهش میدهند (بازدارندگی ایران ) منابع متعددی نشان میدهند که درگیری مستقیم و طولانی مدت ایالات متحده با ایران، بعید یا بسیار دشوار است:
- هدفگذاری بازدارنده ایران:
- بخش بسیار کوچکی از توانمندیهای تهاجمی ایران متوجه اسرائیل است.
- حجم اصلی توانمندیهای ایران به سمت خلیج فارس، دریای عمان و اقیانوس هند است. این بازدارندگی بر اساس حمله احتمالی آمریکا و نابودی هر آنچه ایالات متحده در دریاهای آزاد دارد، بنا شده است.
- ایران میتواند به ازای هر موشکی که به اسرائیل شلیک میشود، دهها موشک به مواضع یا اهداف ایالات متحده در خلیج فارس شلیک کند، که این موشکها متحرکتر و با تعداد بیشتری در دسترس هستند.
- پیامدهای اقتصادی جهانی: اگر ایران به اهداف در خلیج فارس حمله کند، این امر میتواند «اقتصاد جهانی را فرو بریزد» و متحدان آمریکا در سراسر منطقه خلیج فارس را به خطر بیندازد. این موضوع تصمیمگیری برای ورود به جنگ با ایران را برای آمریکا بسیار سخت میکند.
- مشکلات داخلی و خارجی ایالات متحده:
- ایالات متحده «میل به درگیری طولانی مدت» با ایران ندارد.
- آمریکا در حال از دست دادن موقعیت خود در اوکراین است و نشانههای فروپاشی خطوط مقدم دیده میشود.
- ناوگان دریایی آمریکا در مدیترانه «بسیار پرهزینه» است و بسیج همزمان نیروها در مدیترانه و اقیانوس هند، بار سنگینی بر بودجه نظامی آمریکا تحمیل میکند.
- رویکرد “آمریکا اول”: ایده “آمریکا اول” (America First) در آمریکا در حال گسترش است و برخی معتقدند حمایت از اسرائیل باری بر دوش آمریکاست. این امر باعث شده است که رهبرانی مانند استیو بنن و تاکر کارلسون منتقد رژیم اسرائیل باشند.
- افزایش نارضایتی جهانی:
- کشتار روزانه فلسطینیان و لبنانیها باعث خشم مردم در سراسر جهان نسبت به رژیم اسرائیل شده است.
- حتی در ایالات متحده، فضای ضد اسرائیلی همچنان رو به وخامت است.
- اتکای کامل اسرائیل به غرب: رژیم اسرائیل برای ادامه حیات کاملاً به غرب وابسته است. از آنجایی که پشتیبانان اسرائیل (واشنگتن، بروکسل، لندن و غیره) با چالشهای بزرگتری مواجه هستند و مشروعیت اسرائیل کاهش یافته است، زمان به نفع اسرائیل نیست.
به طور خلاصه، در حالی که الگوی رفتاری نتانیاهو و مانورهای ایالات متحده با نیروهای نیابتی (مثل جولانی) نشاندهندهٔ احتمال تشدید تنش و درگیریهای منطقهای است، توانمندیهای بازدارندگی ایران که عمدتاً متوجه داراییهای ایالات متحده در خلیج فارس و نگرانی از فروپاشی اقتصادی جهانی است، یک عامل مهم برای دلسرد کردن آمریکا از ورود به یک جنگ تمامعیار و طولانی با ایران محسوب میشود.
چگونه همکاریهای ایران با روسیه و چین بر تواناییهای دفاعی و اقتصادی تأثیر گذاشته است؟
همکاریهای ایران با روسیه و چین تأثیرات چشمگیری بر تواناییهای دفاعی و اقتصادی ایران داشته است، به ویژه از طریق کاهش تأثیر تحریمهای بینالمللی و تقویت فناوری نظامی.
در اینجا به تفکیک به چگونگی این تأثیرات بر اساس منابع موجود میپردازیم:
تأثیر بر تواناییهای دفاعی و نظامی
- عدم به رسمیت شناختن تحریمهای سازمان ملل:
- نکتهٔ حیاتی در این همکاریها این است که چین و روسیه دیگر تحریمهای سازمان ملل علیه ایران را به رسمیت نمیشناسند.
- از آنجایی که بخش عمدهای از تحریمهای سازمان ملل مربوط به برنامهٔ نظامی و موشکی ایران بود، با نپذیرفتن این تحریمها، چینیها و روسها میتوانند هر آنچه ایران میخواهد را به این کشور ارائه دهند.
- دسترسی به فناوریهای پیشرفته:
- توانمندیهای نظامی ایران، بهویژه در بخش سامانههای و فناوریهای پیشرفته، میتوانست تحت تأثیر تحریمها قرار گیرد.
- روسیه و چین میتوانند سیستمها و فناوریهای هایتک را در اختیار ایران قرار دهند.
- ایران در حال تقویت تواناییهای دفاعی خود با خرید فناوریهای جدیدتر به ویژه از چین است. فناوری چینی، همراه با فناوری روسی، به سرعت در حال پیشرفت است.
- اگرچه ایران سلاحهای خود را خریداری میکند (دریافت کمک بلاعوض نیست)، اما ممکن است تکنولوژی یا معاملات خوبی به دست آورد، زیرا روسها از آمریکا خشمگین هستند و چین نگران جاهطلبیهای آمریکا در غرب آسیا است.
- تغییر موازنهٔ قدرت منطقهای:
- این همکاریها و پیشرفت سریع فناوری چینی و روسی باعث شده است که توازن نظامی قدرت از غرب دور شود.
- مزیت تکنولوژیکی که رژیم اسرائیل همواره در اختیار داشته است، در حال کاهش است و نهایتاً ممکن است معکوس شود.
- پیشرفتهتر شدن تواناییهای تکنولوژیکی ایران بر جبهههای متعددی از جمله لبنان، یمن و غزه تأثیر میگذارد.
- اگرچه اسرائیل کاملاً به غرب وابسته است، ایران نیازهای خود را خریداری میکند و رابطه با روسیه و چین در حال تحول است؛ آنها فناوری بهتری ارائه خواهند داد.
تأثیرات اقتصادی و مقابله با تحریمها
- ایجاد انگیزه برای همکاری متقابل:
- تحریمهایی که ایالات متحده علیه روسیه، ایران، چین و سایر کشورهای بریکس وضع میکند، در واقع انگیزهای برای این کشورها ایجاد میکند تا به یکدیگر نزدیکتر شوند [19، 23]. این نزدیکی باعث تقویت اقتصادهای آنها میشود.
- تحریمها به عنوان کاتالیزوری برای تسریع همگرایی و همکاری بین این کشورها در جنوب جهانی (Global South)، آسیا و سازمانهایی مانند بریکس و سازمان همکاری شانگهای (SCO) عمل میکنند.
- بیاثر کردن تحریمهای حداکثری (Snapback):
- پس از اجرایی شدن تحریمهای “اسنپبک” (Snapback) و پایان توافق هستهای (برجام)، که رسانههای غربی پیشبینی هرج و مرج اقتصادی را داشتند، روسها و چینیها آن را نپذیرفتند.
- در نتیجه، این تحریمها اثر طولانیمدتی نداشت؛ چند هفتهٔ پر فراز و نشیب اقتصادی به تدریج پایان یافت و اوضاع به حالت عادی بازگشت.
- در ایران دیگر ترس واقعی از تحریمها وجود ندارد.
- امنیت انرژی و منافع استراتژیک چین:
- چین از نزدیک شدن به ایران انگیزهٔ بیشتری پیدا میکند، زیرا نگران است که موفقیت آمریکا در تسلط بر غرب آسیا، که منبع بخش اعظم نفت جهان است، باعث شود آمریکا تقریباً انحصار انرژی جهانی را به دست آورد.
- چین میداند که شکست ایران در محور مقاومت، درست مانند شکست روسیه در برابر ناتو، برای این کشور فاجعهبار خواهد بود.
- صادرات نفت:
- از زمانی که دولت رئیسی روی کار آمد، سیاست بر این بوده است که منتظر توافق هستهای نمانده و نفت صادر شود.
- ایران با حداکثر ظرفیت نفت صادر میکرد و در جریان توقف درگیریها (جنگ ۱۲ روزه)، ترامپ تلویحاً اعلام کرد که ایران میتواند تمام نفت خود را به چین بفروشد. این امر نشان داد که ایران توانست ایالات متحده را وادار به دادن امتیازاتی کند تا توقف خصومتها را بپذیرد.
این همکاریها باعث شده است که ایران در صحنهٔ جهانی نسبت به دو دهه و نیم پیش، قدرت بیشتری احساس کند و گزینههای بیشتری در اختیار داشته باشد [20، 21].
تغییرات در گفتمان سیاسی آمریکا چه تأثیری بر حمایت از اسرائیل و سیاست «آمریکا اول» دارد؟
تغییرات در گفتمان سیاسی آمریکا، به ویژه با ظهور سیاست «آمریکا اول» (America First) و افزایش انتقادات از اسرائیل در میان جناحهای سیاسی، تأثیر قابل توجهی بر حمایت ایالات متحده از رژیم اسرائیل گذاشته است.
۱. تضاد در تعریف «آمریکا اول» و حمایت از اسرائیل
با روی کار آمدن دونالد ترامپ، ایدهٔ «آمریکا اول» انرژی زیادی گرفت. با این حال، به نظر میرسد ترامپ کنترل خود را بر این مفهوم از دست داد.
- دیدگاه ترامپ: در ذهن ترامپ، «آمریکا اول» باید دقیقاً به معنای ایستادگی و جنگیدن با اسرائیل تا انتها باشد.
- دیدگاه هواداران: بسیاری از افرادی که توسط ترامپ تهییج شدند، معتقد بودند که «آمریکا اول» به معنای قرار دادن کشورشان در اولویت نسبت به همه، از جمله اسرائیل است.
- استقلال جنبش: هنگامی که ترامپ سعی کرد این مفهوم را به معنای حمایت بیقید و شرط از اسرائیل تغییر دهد، بسیاری از مردم از این مسیر فاصله گرفتند یا نشان دادند که ایدهٔ «آمریکا اول» بهطور مستقل از آنچه ترامپ میخواهد، مسیری را طی کرده است.
۲. افزایش انتقادات در جناح راست سیاسی
گفتمان ضد اسرائیلی نه تنها در میان جناح چپ سیاسی آمریکا وجود داشته، بلکه در حال حاضر جناح راست سیاسی نیز به طور فزایندهای منتقد اسرائیل شده است.
- فضای ضد اسرائیلی حتی در داخل ایالات متحده همچنان رو به وخامت است.
- شخصیتهای عمومی مهمی چون استیو بنن (یکی از دو چهرهٔ مهم جنبش MAGA در کنار تاکر کارلسون) و تاکر کارلسون و کندیس اوونز به شدت منتقد اسرائیل بودهاند.
- این افراد در حال «از هم دریدن پایگاه حمایتی رژیم اسرائیل» هستند.
- انتقادات بنن و کارلسون نشان میدهد که وضعیت نه تنها برای نتانیاهو، بلکه برای صهیونیستها در ایالات متحده و روابط بین رژیم صهیونیستی و ایالات متحده به هیچ وجه خوب نیست.
۳. تغییر جایگاه اسرائیل از «سرمایه» به «بار»
در ایالات متحده یک دو دستگی در مورد اینکه آیا اسرائیل یک «سرمایه» (Asset) است یا یک «بار» (Burden) وجود دارد.
- در گذشته (دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی)، برخی استدلال میکردند که اگر اسرائیل وجود نداشت، آمریکا باید آن را اختراع میکرد، زیرا شریک بسیار خوبی برای پرتاب قدرت در خاورمیانه بود.
- اما گروه دیگری استدلال میکنند که اسرائیل بارها در خاورمیانه علیه منافع آمریکا عمل کرده و آن را تضعیف کرده است.
- در عصر «آمریکا اول» و در شرایطی که آمریکا شاهد «افول امپراتوری» است، غریزه به سمت اولویتبندی و گرفتن تصمیمات سخت میرود.
- با نگاهی دقیقتر، به نظر میرسد افراد بیشتری به این نتیجه میرسند که اسرائیل در حال تبدیل شدن به یک بار برای ایالات متحده است.
- حامیان «آمریکا اول» (مانند بنن و کارلسون) به طور خاص این سوال را مطرح میکنند که حمایت از اسرائیل تا چه حد به نفع منافع آمریکاست.
۴. پیامدها
این تغییر گفتمان و کاهش حمایت داخلی در آمریکا، بر محاسبات اسرائیل تأثیر منفی میگذارد:
- اگر اسرائیل جنگی را آغاز کند یا تنشها را در لبنان یا غزه افزایش دهد، در شرایطی که افکار عمومی در ایالات متحده از قبل نسبت به آن خصومت دارند، وضعیت برای اسرائیل بدتر خواهد شد.
- از آنجایی که رژیم اسرائیل کاملاً وابسته به غرب است و حامیان آن در واشنگتن، بروکسل و لندن با چالشهای بزرگتری مواجه هستند، این کاهش مشروعیت و حمایت نشان میدهد که زمان به نفع اسرائیل نیست.
در مجموع، سیاست «آمریکا اول» که در ابتدا توسط ترامپ با هدف حمایت قاطع از اسرائیل معرفی شد، در عمل به بستری برای تضعیف حمایت سنتی از اسرائیل تبدیل شده است، زیرا بخشهایی از جناح راست آمریکا اکنون منافع ملی را بالاتر از اتحاد با اسرائیل میدانند و این رژیم را یک «بار» در دوران کاهش توانمندیهای جهانی آمریکا قلمداد میکنند.