آرایش جنگی موشکی ایران و چالش آمریکا
این منبع که به نظر میرسد رونوشتی از یک ویدیوی تحلیلی است، دربارهٔ یک دور جدید تنشها بین ایران و اسرائیل در نوامبر ۲۰۲۵ بحث میکند.
متن بر گزارشهای اطلاعاتی ایالات متحده متمرکز است که نشان میدهد ایران در حال تسریع بیسابقه تولید موشکهای بالستیک خود است، بهگونهای که میتواند بهطور همزمان تا ۲۰۰۰ موشک پرتاب کند.
این امر باعث نگرانی در تلآویو و واشنگتن شده است، زیرا اسرائیل سامانههای دفاع هوایی خود را تقویت میکند و ایالات متحده در حال برنامهریزی برای کمک لجستیکی و اطلاعاتی بدون کشیده شدن به یک جنگ منطقهای است.
تحلیلگر استدلال میکند که افزایش توان موشکی ایران یک استراتژی بازدارندگی نامتقارن برای جلوگیری از حمله احتمالی اسرائیل یا آمریکا است.
علاوه بر این، متن نقشهای روسیه و چین را برجسته میکند؛ این دو کشور از طریق همکاری اقتصادی و نظامی از ایران حمایت کرده و بهطور مؤثر انحصار آمریکا بر قدرت بازدارندگی در خاورمیانه را تضعیف میکنند.
در نهایت، منبع سه سناریوی احتمالی برای آینده را ترسیم میکند: تشدید مدیریتشده، درگیری منطقهای گسترده یا یک شوک دیپلماتیک که همگی نشاندهندهٔ فرسایش نظم جهانی تحت سلطهٔ غرب هستند.
چگونه تسریع برنامه موشکی ایران تعادل قدرت و بازدارندگی منطقه ای اسرائیل را تغییر میدهد؟
این یک پرسش استراتژیک و حیاتی است که در منابع به صورت عمیق به آن پرداخته شده است. تسریع برنامه موشکی ایران تعادل استراتژیک منطقه را به طور خطرناکی جابهجا کرده و بازدارندگی اسرائیل را از یک مسئله قدرت نیابتی به یک مسئله بقا تبدیل میکند.
در اینجا نحوه تغییر تعادل قدرت و بازدارندگی منطقهای اسرائیل در نتیجه تسریع برنامه موشکی ایران بر اساس اطلاعات موجود در منابع ارائه شده است:
۱. تغییر معادله استراتژیک به بازدارندگی اشباع
شواهد اطلاعاتی اخیر نشان میدهد که ایران در حال شتاب بخشیدن به تولید موشکهای بالستیک خود با سرعتی بیسابقه است، به طوری که کارخانههای اصفهان و خرمآباد به صورت ۲۴ ساعته فعالیت میکنند. پیام این تسریع غیرقابل انکار است: ایران میخواهد اسرائیل و جهان باور کنند که به سطح ظرفیت اشباع (Saturation Capability) دست یافته که میتواند هر سامانه دفاعی منطقه را در هم بشکند.
- دکترین اشباع نامتقارن: ایران، به دلیل فقدان نیروی هوایی پیشرفته و ظرفیت حمله دقیق مانند اسرائیل و ایالات متحده، به شدت روی کمیت و افزونگی سرمایهگذاری کرده است. این دکترین به عنوان «بیمه» عمل میکند، به این صورت که هرگاه عمق استراتژیک ایران تهدید شود، این کشور با نمایش سطوح جدیدی از آمادگی موشکی پاسخ میدهد.
- هدف اصلی بازدارندگی: بازدارندگی ایران تجمعی است و بر این فرض بنا شده که اسرائیل نمیتواند ترومای گسترده (mass trauma) را بدون پیامد سیاسی جذب کند. هدف از علنی کردن افزایش تولید، سیگنال دادن این است که هرگونه حمله اسرائیل یا آمریکا به خاک ایران، تلافی منطقهای غیرقابل کنترل را به دنبال خواهد داشت.
۲. تأثیر بر سامانههای دفاعی اسرائیل
تغییر استراتژیک خطرناک برای اسرائیل این است که در گذشته، گروههای نیابتی ایران مانند حزبالله یا شبهنظامیان در سوریه به عنوان واسطه عمل میکردند، اما اکنون پتانسیل پرتاب مستقیم موشکی ایران، بازدارندگی را به یک مسئله بقا تبدیل میکند.
- خطر اشباع دفاعی: نگرانی اصلی در اتاقهای جنگ اسرائیل این است که حتی با وجود یک سپر موشکی چند لایه (شامل سامانههای آرو ۳ و فلاخن داوود که با رهگیرهای آمریکایی مجدداً تأمین میشوند)، یک شلیک هماهنگ از هزاران موشک میتواند دفاع را اشباع کرده و تلفات غیرنظامی ویرانگری به بار آورد که پیامدهای سیاسی جدی دارد.
- رقابت کمیت در برابر کیفیت: افزایش موشکی ایران، «تصویری آینهای» از برتری دقت (precision dominance) اسرائیل است؛ این یک رقابت کمیت در برابر کیفیت و تابآوری در برابر بُرد است.
- سیاست پیشگیری (Preemption): اسرائیل سیگنالهای ایران را از طریق منشور تاریخ وجودی خود تفسیر میکند. شعار امنیتی «هرگز دوباره» (never again) برای تکیه بر دیگران برای بقا، به دکترین حملات پیشگیرانه (preemption) و برتری فناورانه ترجمه میشود. با این حال، همین پیچیدگی دفاعی پارادوکسی ایجاد میکند: هر چه بازدارندگی اسرائیل بهبود یابد، دشمنان احساس میکنند که باید به صورت نامتقارن شدت بخشند.
۳. پیامدهای ژئوپلیتیک و تضعیف بازدارندگی غربی
تسریع برنامه موشکی ایران صرفاً یک تهدید منطقهای نیست، بلکه تجلیبخش یک سیستم جهانی در حال تغییر است. این امر انحصار بازدارندگی غربی را به پایان رسانده است.
- حجم ترس: صرفاً تصور پرتاب ۲۰۰۰ موشک، فضای سیاسی اورشلیم و واشنگتن را تغییر میدهد و لفاظیهای تهاجمی و بسیج نظامی را به دنبال دارد که حفظ دیپلماسی را سختتر میکند.
- وابستگی به قدرتهای بزرگ: در حالی که آمریکا کمکهای دفاعی (مانند ارسال شتابزده رهگیرها برای سامانههای گنبد آهنین، فلاخن داوود و آرو ۳) و تلفیق اطلاعاتی بلادرنگ (real-time intelligence fusion) را فراهم میکند، این حمایت بیقید و شرط، آمریکا را در یک چرخه واکنش به دام میاندازد.
- محور جدید استراتژیک: روسیه و چین از طریق همکاری نظامی-فنی، پوشش دیپلماتیک (مانند حق وتو در سازمان ملل) و حفظ اقتصاد ایران در برابر تحریمها، یک محور جدید استقامت استراتژیک برای تهران شکل میدهند. این امر محاسبات اسرائیل و آمریکا را پیچیده میکند، زیرا تحریمها کارایی خود را از دست میدهند و وضوح بازدارندگی کاهش مییابد.
در نتیجه، تسریع برنامه موشکی ایران، تعادل را به نفع یک محیط بازدارندگی چندقطبی (multipolar deterrent environment) تغییر داده است که پیشبینی بحران را دشوارتر و حفظ صلح را سختتر میکند.
برای درک بهتر این وضعیت، میتوان به یک مسابقه تسلیحاتی بین یک شمشیرباز بسیار ماهر و یک فردی که دهها نیزه را به طور همزمان پرتاب میکند، فکر کرد.
شمشیرباز (اسرائیل) در دقت و فناوری بیرقیب است، اما اگر تعداد نیزهها (موشکهای ایران) به حدی زیاد باشد که نتواند همه را دفع کند، برتری فنی او در برابر خطر اشباع دفاعی قرار میگیرد.
این افزایش کمیت، معادله را از دوئل به بحران بقا تغییر میدهد.
چه ملاحظات استراتژیک و اقتصادی، حمایت روسیه و چین از برنامه موشکی ایران را هدایت میکند؟
این پرسش بسیار مهمی است؛ حمایت روسیه و چین از برنامه موشکی ایران در واقع نه تنها یک مسئله منطقهای، بلکه بازتابی از یک معادله بزرگتر استراتژیک و اقتصادی جهانی است.
حمایت مسکو و پکن از ایران، ابزاری استراتژیک برای تقویت توازن قدرت در مقابل ایالات متحده در خاورمیانه و گرهای در نظم چندقطبی در حال ظهور محسوب میشود.
در اینجا ملاحظات استراتژیک و اقتصادی کلیدی که حمایت این دو قدرت از برنامه موشکی ایران را هدایت میکند، بر اساس منابع ارائه شده، آمده است:
ملاحظات روسیه
انگیزههای روسیه صراحتاً ژئوپلیتیک و در راستای به چالش کشیدن هژمونی ایالات متحده است.
ملاحظات استراتژیک و ژئوپلیتیک:
- به چالش کشیدن هژمونی ایالات متحده: روسیه ایران را به عنوان شریکی در به چالش کشیدن هژمونی ایالات متحده میبیند. از زمان تقابل مسکو با غرب بر سر اوکراین، کرملین ایران را به عنوان یک متحد استراتژیک در رقابت جهانی علیه هژمونی آمریکا بازتعریف کرده است.
- تضعیف بازدارندگی غرب: تقویت ظرفیت موشکی ایران باعث تضعیف اعتبار بازدارندگی غرب میشود.
- انحراف توجه آمریکا: عمیقتر شدن ظرفیت موشکی ایران، توجه ایالات متحده را از اروپا منحرف میکند. روسیه خاورمیانه را یک عرصه ژئوپلیتیک میداند که میتواند در آن، اقدامات بیش از حد آمریکا مهار شود.
- کسب اهرم فشار: مسکو به دنبال کسب اهرم فشار جهانی است و به دنبال اهرم فشار علیه ناتو است. در صورت تشدید منطقهای، روسیه از هرج و مرج برای تقویت نفوذ خود بر جریانهای انرژی جهانی بهرهبرداری خواهد کرد.
- پشتیبانی فنی و نظامی: همکاریهای نظامی-فنی بین مسکو و تهران تشدید شده است. روسیه سامانههای راداری پیشرفته، تصاویر ماهوارهای و آموزش برای مهندسان موشکی ایران فراهم کرده است.
ملاحظات اقتصادی و عملگرایانه:
- محاسبات عملگرایانه: محاسبات کرملین عملگرایانه است و نه ایدئولوژیک. ایران به روسیه پهپاد، نفت خام ارزان قیمت (از طریق مبادلات نفتی) و یک زمین آزمایش مناسب برای تاکتیکهای جنگ نامتقارن ارائه میدهد.
- پوشش دیپلماتیک: روسیه در سازمان ملل پوشش دیپلماتیک به ایران میدهد و قطعنامههایی را که میتوانند تحریمهای جمعی یا حملات تنبیهی را مجاز کنند، وتو میکند.
- پرهیز از درگیری مستقیم: کمکهای روسیه در زیر آستانه تقابل آشکار با نیروی دریایی آمریکا یا شرکای ناتو باقی میماند. این کمکها شامل انتقال فناوری در پوشش همکاریهای غیرنظامی، اشتراکگذاری اطلاعات از طریق واسطهها و هماهنگیهای لجستیکی است که حفظ امکان انکار منطقی را فراهم میکند.
ملاحظات چین
حمایت چین بیشتر از طریق ابزارهای اقتصادی و دیپلماتیک هدایت میشود تا تسلیحات.
ملاحظات اقتصادی و ثبات بازار:
- امنیت انرژی: چین معادله ایران را از لنز امنیت انرژی مشاهده میکند. ایران تأمینکننده حیاتی هیدروکربنهای تخفیفخورده در بحبوحه محدودیتهای بازار غرب است.
- ثبات و جلوگیری از جنگ: هدف عمیقتر پکن ثبات است نه درگیری، زیرا یک جنگ منطقهای میتواند مسیرهای کشتیرانی را مختل کند، قیمت نفت را افزایش دهد و زنجیرههای تأمین جهانی چین را به خطر اندازد. در صورت تشدید درگیری، چین سریعاً برای میانجیگری حرکت میکند تا بازارهای حیاتی برای اقتصاد خود را تثبیت کند.
- سرمایهگذاری استراتژیک: تحت شراکت استراتژیک ۲۵ ساله (امضا شده در ۲۰۲۱)، پکن وعده سرمایهگذاری بلندمدت در زیرساختهای ایران، خرید نفت به یوان و همکاری در فناوریهای دفاعی با کاربرد دوگانه را داده است.
- اهمیت شبکه راه ابریشم: ایران یک شریان کلیدی در شبکه راه و کمربند چین است.
- کاهش اثر تحریمها: چین اقتصاد ایران را به اندازهای حمایت میکند که بتواند در برابر فشار غرب مقاومت کند. این حمایت در شرایطی که بازارهای جایگزین برای ایران وجود دارد، قدرت تحریمهای غرب را کاهش میدهد.
ملاحظات استراتژیک و سیستمیک:
- رقابت سیستمیک: چین وضعیت ایران را از منظر رقابت سیستمیک میبیند و از این طریق به واشنگتن یادآوری میکند که عصر چندقطبی فرا رسیده است.
- فرسایش قدرت اجباری آمریکا: روسیه و چین با هم محور جدیدی از پایداری استراتژیک برای ایران ایجاد میکنند. هدف آنها جنگ مستقیم با آمریکا نیست، بلکه فرسایش انحصار آمریکا بر قدرت اجباری است.
- دیپلماسی متمرکز بر امنیت جمعی: دیپلماتهای چین حضور خود را در پایتختهای کشورهای حاشیه خلیج فارس افزایش دادهاند و روایت «امنیت جمعی» را ترویج میدهند که به طور ظریفی سیستم اتحادهای دوجانبه واشنگتن را تضعیف میکند.
- حمایت مشروط: حمایت چین جنبه معاملهای دارد و آنها در تلاش برای حل و فصل درگیریهای منطقه نیستند، بلکه میخواهند اطمینان حاصل کنند که این درگیریها به اندازهای قابل کنترل باقی بمانند که توجه آمریکا را به جای دیگری معطوف کنند.
در مجموع، حمایت روسیه و چین، برنامه موشکی ایران را به تجلی یک نظام جهانی در حال تغییر تبدیل میکند که در آن فناوری، انرژی و ایدئولوژی برای آزمایش محدودیتهای برتری ایالات متحده همگرا میشوند.
افزایش توانمندی موشکی ایران چگونه بر استراتژی حفظ ثبات و اجتناب از درگیری مستقیم آمریکا تأثیر میگذارد؟
افزایش توانمندی موشکی ایران، بهویژه با ادعاهایی مبنی بر آمادگی برای پرتاب همزمان تا ۲۰۰۰ موشک، چالشی عمیق برای استراتژی ایالات متحده در حفظ ثبات منطقهای و اجتناب از درگیری مستقیم ایجاد کرده است.
این وضعیت، سیاستگذاران آمریکایی را با یک معمای استراتژیک روبهرو میکند که فراتر از وفاداری به متحدان است.
در اینجا تأثیرات اصلی افزایش توانمندی موشکی ایران بر استراتژی آمریکا تشریح شده است:
۱. معضل حفظ توازن و اجتناب از درگیری مستقیم
استراتژی آمریکا بر پایه یک تناقض آشنا استوار است: واشنگتن باید بقای اسرائیل را تضمین کند، در حالی که از یک درگیری منطقهای که میتواند اعتبار، منابع مالی و ظرفیت آمریکا را فرسوده کند، اجتناب ورزد.
- خطر کشیده شدن به درگیری (Entrapment): برای پنتاگون، افزایش موشکی ایران خطر «کشیده شدن» (Entrapment) به تشدید تنشهای خاورمیانه را به همراه دارد، در حالی که توجه استراتژیک آمریکا قرار است به سمت منطقه اقیانوس هند و آرام و جبهه اروپا معطوف باشد.
- تشدید غیرقابل کنترل: ارزیابیهای اطلاعاتی هشدار میدهند که حتی یک تبادل محدود موشکی بین ایران و اسرائیل میتواند به درگیریای گسترش یابد که نیروهای آمریکایی مستقر در سراسر خاورمیانه را درگیر کند. اگر نیروها و کشتیهای نیروی دریایی آمریکا در منطقه هدف قرار گیرند، واشنگتن مجبور به ورود به درگیری فعال خواهد شد.
- از دست دادن کنترل: این وضعیت از مثلث ترس ناشی میشود: ترس اسرائیل از نابودی، ترس ایران از انقیاد، و ترس آمریکا از دست دادن کنترل.
۲. استراتژی «اشباع نامتقارن» ایران و افزایش هزینه پیشگیری
برنامه موشکی ایران نه صرفاً یک محاسبه نظامی، بلکه یک منطق سیاسی و بقا را دنبال میکند.
- بازدارندگی محاسبه شده: تسریع موشکی ایران ممکن است کمتر نشانهای از حمله قریبالوقوع باشد و بیشتر یک بازدارنده محاسبهشده در نظر گرفته شود. هدف، بالا بردن هزینه هرگونه حمله پیشگیرانه اسرائیل به زیرساختهای هستهای یا نظامی ایران است.
- اشباع نامتقارن: دکترین بازدارندگی ایران، «اشباع نامتقارن» (Asymmetric Saturation) است. ایران با کمبود نیروی هوایی پیشرفته یا ظرفیت ضربه دقیق اسرائیل و آمریکا، به شدت روی کمیت و مازاد سرمایهگذاری کرده است. این موشکها ثبات روانی، زیرساختها و پایگاهها را تهدید میکنند و بازدارندگی بر این اصل بنا شده است که اسرائیل نمیتواند ضربه جمعی با پیامدهای سیاسی را تحمل کند.
- تغییر محیط سیاسی: نفس ایده شلیک ۲۰۰۰ موشک، فضای سیاسی در واشنگتن و اورشلیم را تغییر میدهد و لفاظیهای تندروانه، تخصیص بودجههای اضطراری و موضعگیریهای نظامی را به همراه دارد که حفظ دیپلماسی را دشوارتر میسازد.
۳. تلاش آمریکا برای «توازن ظریف»
ایالات متحده در واکنش به این افزایش توانمندی، یک رویکرد چندلایه را اتخاذ کرده است تا توازن شکنندهای (Delicate Equilibrium) بین مهار بدون درگیری و بازدارندگی بدون اشغال ایجاد کند:
الف. حمایت دفاعی و نظامی (لایه اول و دوم)
- کمک دفاعی شتابان: واشنگتن ارسال رهگیرها را برای سامانههای دفاع موشکی چندلایه اسرائیل (Iron Dome، David Sling و Arrow 3) تسریع کرده است. این اقدام نه تنها برای حفظ آمادگی اسرائیل، بلکه برای نمایش اعتبار آشکار ائتلاف انجام میشود.
- ادغام اطلاعاتی: ماهوارههای نظارتی، واحدهای سایبری و داراییهای دریایی آمریکا در خلیج فارس، هشدار زودهنگام در مورد سایتهای آمادهسازی و الگوهای پرتاب موشک به اسرائیل میدهند. این به اسرائیل امکان میدهد تا با سرعت بیسابقهای رهگیری، تلافی یا پیشگیری کند.
ب. خطر همرزمی (Co-belligerence)
- تار شدن خطوط: با این حال، این ادغام، خط بین حمایت و همرزمی را مخدوش میکند. اگر اطلاعات آمریکا مستقیماً حملات اسرائیل به خاک ایران را هدایت کند، تهران ممکن است واشنگتن را به عنوان یک طرف درگیر تلقی کند. این درک میتواند اقدامات تلافیجویانه را علیه پایگاههای آمریکایی یا کشتیهای نیروی دریایی در منطقه به دنبال داشته باشد.
- افزایش میدان نبرد: هر افزایشی در کمک نظامی، خطر گسترش میدان نبرد و تخلیه منابع آمریکا از سایر اولویتهای جهانی را در پی دارد.
ج. دیپلماسی و مهار
- ائتلاف خویشتنداری: ایالات متحده در تلاش است تا از طریق تماس با متحدان اروپایی، سلطنتهای خلیج فارس و حتی کانالهای پشتی غیرمستقیم به مسکو و پکن، یک «ائتلاف خویشتنداری» ایجاد کند.
- پستوی استراتژیک: نگرانی فزایندهای در داخل پنتاگون و وزارت خارجه وجود دارد، حتی با وجود حمایت قاطع علنی از حق اسرائیل برای دفاع از خود.
به طور خلاصه، افزایش توان موشکی ایران بازدارندگی غربی را فرسوده کرده است و آمریکا را وادار به حرکت در لبه پرتگاه استراتژیکی میکند که در آن تضمین بقای متحدش (اسرائیل) به طور فزایندهای با خطر درگیری مستقیم آمریکا در یک جنگ منطقهای گره خورده است.
در نهایت، در محیطی که ترس بر تصمیمگیری حاکم است و متحدان انتظار حمایت بیقید و شرط دارند، حفظ توازن در خاورمیانه به ندرت چیزی بیش از یک توهم موقت است.
برای روشن شدن این وضعیت:
میتوان گفت که افزایش توانمندی موشکی ایران مانند این است که یک قایق کوچکتر در حال غرق شدن (ایران) به جای ساختن سیستمهای ناوبری پیشرفته (نیروی هوایی)، هزاران نارنجک را روی عرش جمع میکند (موشکهای کمّی) و این هدفش اشباع کردن قایق بزرگتر (اسرائیل) در صورت حمله است.
استراتژی آمریکا شبیه به ناخدای یک کشتی امدادی بزرگ است که نمیتواند اجازه دهد متحدش غرق شود، اما در عین حال میداند هر چه بیشتر به قایق در حال غرق شدن نزدیک شود، خطر انفجار و کشیده شدن خودش به مهلکه بیشتر است، در حالی که باید توجهش به آبهای پرخطر دیگری (آسیا و اروپا) باشد.
این همان توازن ظریف بین کمک و اجتناب از درگیری مستقیم است.




