آبشار شکستهای پی در پی در اسرائیل
این متن که رونوشتی از یک برنامه یوتیوبی است، به ارزیابی جدی وضعیت اقتصادی و نهادی اسرائیل میپردازد و مسیر فعلی کشور را از نظر مالی غیرقابل تحمل میداند. آبشار شکستهای پی در پی در اسرائیل
نویسنده بر یک بحران مالی شدید تأکید میکند و به افزایش سرسامآور کسری بودجه به نزدیک ۷ درصد تولید ناخالص داخلی و در نتیجه، کاهش بیسابقه رتبههای اعتباری حاکمیتی اشاره دارد.
نکته مهم این است که آسیبپذیری نهادی (مانند برکناری رؤسای امنیتی و حمله به قوهقضائیه) به عنوان عامل خطری بزرگتر از خود جنگ، اعتماد سرمایهگذاران بینالمللی و ثبات حاکمیتی را تضعیف کرده است.
تحلیلگر همچنین به فروپاشی مدل نظامی اسرائیل، ناشی از مخالفت فزاینده نیروهای ذخیره به دلیل آسیب اقتصادی و بحران معافیت سربازی یهودیان حریدی، میپردازد.
این درگیریها با مشکلات عمیق اجتماعی، از جمله آوارگی و احساس خیانت رأیدهندگان، همراه شده و یک کسری مشروعیت گسترده را ایجاد کرده است.
در نهایت، این همزمانی فشار مالی، از دست رفتن اجماع اجتماعی و تضعیف حمایت آمریکا، شرایط را برای شکلگیری یک درگیری مدنی پایدار فراهم میسازد.
فروپاشی نهادهای مستقل چگونه ثبات اقتصادی اسرائیل را از پایه تضعیف میکند؟
در مورد اینکه فروپاشی نهادهای مستقل چگونه ثبات اقتصادی اسرائیل را از پایه تضعیف میکند، به طور گسترده در منابع مورد بحث قرار گرفته است و به عنوان یک عامل خطر حیاتی که توسط اقتصاددانان و آژانسهای رتبهبندی در نظر گرفته شده است، برجسته میشود.
تحلیلها نشان میدهند که آسیبپذیری نهادی (Institutional Fragility) بزرگترین خطر اسرائیل است و حتی در ارزیابی ریسک، توسط تحلیلگران S&P، پیش از خطر جنگ قرار داده شده است.
در اینجا نحوه تضعیف ثبات اقتصادی از طریق فروپاشی نهادهای مستقل توضیح داده شده است:
۱. از بین رفتن قابلیت پیشبینی و اعتماد سرمایهگذار
اقتصاددانان معتقدند که اقتصادها تنها به دلیل تهدیدات خارجی سقوط نمیکنند، بلکه زمانی که مکانیسمهای داخلی که جوامع را منسجم نگه میدارند، شروع به شکست میکنند، فرو میپاشند.
- اهمیت ثبات نهادی: اعتماد سرمایهگذار اساساً در مورد قابلیت پیشبینی است. هنگامی که سرمایهگذاران در یک کشور سرمایهگذاری میکنند، روی ثبات نهادهای آن، ثبات چارچوب قانونی و قابلیت اعتماد ساختارهای حاکمیتی شرطبندی میکنند.
- تخریب پایه و اساس: حذف این تضمینها، بنیادی را که تمامی فعالیتهای اقتصادی بر آن استوار است، از بین میبرد. آژانسهای رتبهبندی اعتبار (مانند Standard and Poor’s) ارزیابی میکنند که آیا سازوکارهای کنترل و تعادل (checks and balances) در جامعه به درستی عمل میکنند و آیا حاکمیت قانون به طور مستمر حفظ میشود یا خیر.
۲. برچیدن سیستماتیک نهادهای مستقل (“بازیکنان وتو”)
رویدادهایی که طی سال گذشته در اسرائیل رخ داده است، نشاندهنده برچیدن سیستماتیک آنچه دانشمندان علوم سیاسی “بازیکنان وتو” مینامند است.
اینها نهادهای مستقلی هستند که مانع از انباشت قدرت کنترلنشده توسط یک جناح واحد میشوند.
نمونههایی از حملات نهادی و فروپاشی آبشاری عبارتند از:
- حمله به قوه قضائیه: دادگاه عالی تحت حمله قرار گرفته است، از جمله شکستن پنجرههای آن در جریان تظاهرات. در گذشته، کابینه نتانیاهو تلاش کرد تا برکناری رئیس شین بت را که توسط دادگاه عالی متوقف شده بود، نادیده بگیرد، که این خود بحران قانون اساسی را در پی داشت.
- دستکاری در خدمات امنیتی: تلاش برای برکناری رئیس شین بت (رونن بار) که بیسابقه بود. دلیل واقعی بر اساس شهادت خود رونن بار، ناشی از امتناع او از کمک به نتانیاهو برای فرار از شهادت در دادگاه فساد و تحقیق درباره ارتباطات مشاوران نخستوزیر با قطر بود. این نشاندهنده تلاش برای مختل کردن عدالت و دستکاری خدمات امنیتی برای منافع شخصی است.
- برکناری مقامات ارشد: برکناری رئیس ستاد IDF و وزیر دفاع، و تحت محاصره قرار گرفتن دادستان کل.
هر یک از این رویدادها به تنهایی ممکن است قابل مدیریت باشند، اما در کنار هم نشاندهنده چیزی بسیار مهمتر هستند: فروپاشی آبشاری رویاروییهای رو به تشدید که مرزهای آنچه قبلاً قابل قبول تلقی میشد را جابجا کرده و تخلف بعدی را عادیسازی میکند.
۳. تشدید بحران مشروعیت (Legitimacy Deficit)
فروپاشی نهادها منجر به کسری مشروعیت نهادی میشود.
این حملات سیستماتیک به قوه قضائیه و تلاشها برای اعطای مصونیت به نخستوزیر، این حس را از بین میبرد که نهادهای دولتی در خدمت عموم هستند، نه کسانی که در قدرت هستند.
زمانی که مشروعیت در ابعاد مختلف (دموکراتیک، نهادی و عملکردی) به طور همزمان سقوط میکند، نتیجه لزوماً یک انقلاب نیست، بلکه اغلب بدتر است: زوال آهسته انسجام اجتماعی، کنار گذاشتن تدریجی هنجارهای مشترک و ناتوانی پیشرونده در حل مشکلات جمعی.
۴. پیامدهای اقتصادی مستقیم ناشی از بیثباتی
اثرات مستقیم فروپاشی نهادی میتواند منجر به یک دور باطل اقتصادی شود:
- افزایش ریسک و هزینه استقراض: آژانسهای اعتباری بزرگ رتبه اعتباری اسرائیل را از زمان آغاز جنگ کاهش دادهاند (مانند کاهش پنج پلهای مودی از A1 به B1). این بدان معناست که هزینه استقراض به طور قابل توجهی افزایش یافته است و سرمایهگذاران بینالمللی ریسک بالاتری را قیمتگذاری میکنند.
- آبشار بحران: سناریویی که موجب نگرانی حرفهای است، فلج سیاسی پس از فروپاشی ائتلاف و انتخابات جدید است. در این دوره هرج و مرج، آژانسهای بینالمللی رتبهبندی ممکن است اسرائیل را بیشتر تنزل دهند.
- نتایج اقتصادی: این تنزل باعث تشدید فرار سرمایه، تضعیف شِکِل، افزایش تورم و بالارفتن نرخ بهره میشود. اینگونه است که یک بحران اقتصادی به بحران سیاسی و سپس به بحران اجتماعی تبدیل میشود و هر یک دیگری را تغذیه میکند تا جایی که قطع کردن این آبشار دشوار میشود.
تشبیه برای درک بهتر:
اگر ثبات اقتصادی را به عنوان ساختمانی تصور کنیم که بر شالوده اعتماد بنا شده است، نهادهای مستقل مانند ستونها و تیرهای اصلی هستند که توزیع بار را تضمین میکنند و از فروریختن سازه تحت فشار (چه داخلی و چه خارجی) جلوگیری میکنند.
آسیبپذیری نهادی به این معنی است که این ستونها در حال تخریب هستند؛ حتی اگر سقف (اقتصاد) هنوز سر جای خود باشد، سرمایهگذاران میدانند که با اولین زلزله بزرگ (یا حتی یک نوسان کوچک)، کل سازه سقوط خواهد کرد زیرا مکانیسمهای داخلی آن از بین رفتهاند.
بحران سربازان ذخیره و افراطگرایان مذهبی، قرارداد اجتماعی اسرائیل را چگونه به خطر میاندازد؟
این بحرانهای دوقلو، یعنی بحران سربازان ذخیره و بحران افراطگرایان مذهبی (اشاره به جامعه حریدی یا فوق ارتدوکس)، قرارداد اجتماعی زیربنایی اسرائیل را از طریق فرسایش انسجام اجتماعی، کاهش مشروعیت دولت، و ایجاد حس خیانت و قربانی شدن ناعادلانه، به شدت تهدید میکنند.
در زیر نحوه به خطر افتادن قرارداد اجتماعی اسرائیل از سوی هر یک از این گروهها و تعامل آنها با یکدیگر شرح داده شده است:
۱. بحران سربازان ذخیره: نقض اصل “قربانی مشترک”
مدل نظامی اسرائیل بهطور سنتی به شدت به سربازان ذخیره متکی بوده است؛ نیروی عظیمی که هسته حرفهای ارتش دفاعی اسرائیل (IDF) را در مواقع اضطراری تکمیل میکند.
این مدل بر این فرض بنا شده است که “سربازان شهروند” همچنان احساس تعهد به خدمت دارند.
- کاهش مشارکت و فرسایش اقتصادی: مشارکت نیروهای ذخیره به طرز چشمگیری کاهش یافته است (برخی برآوردها حاکی از کاهش ۳۰ تا ۵۰ درصدی نرخ اعزام است). در حالی که این افراد در چندین جبهه (غزه، مرز شمالی با لبنان، کرانه باختری) میجنگیدند، دچار ویرانی اقتصادی شدند. یک نظرسنجی نشان داد که ۴۸ درصد از نیروهای ذخیره از اکتبر ۲۰۲۳ (مهر ۱۴۰۲) کاهش قابل توجه درآمد را گزارش کردند و ۴۱ درصد گفتند که اخراج شدهاند یا کسبوکارشان ورشکست شده است.
- احساس خیانت و فروپاشی قرارداد: این نیروهای ذخیره که اغلب متخصصان ماهر، مهندسان، پزشکان و صاحبان مشاغل هستند، مکرراً برای دفاع از کشورشان داوطلب شدهاند، اما پاداش آنها “ویرانی اقتصادی” بوده است. آنها احساس میکنند که نه تنها از سوی دشمن، بلکه از سوی جامعهای که برای آن میجنگیدند، مورد خیانت قرار گرفتهاند.
- عدم اشتراک عادلانه قربانی: این حس دردناک که “قرارداد اجتماعی نقض شده است” و “قربانی به طور عادلانه تقسیم نمیشود”، سوخت عاطفیای است که درگیریهای داخلی را تغذیه میکند. این فروپاشی در هنجارهای مشترک منجر به “پوسیدگی تدریجی انسجام اجتماعی” و ناتوانی در حل مشکلات جمعی میشود.
۲. افراطگرایان مذهبی (حریدیها): اعلام “جنگ علیه نهادها”
حدود ۱۳ درصد از جمعیت اسرائیل فوق ارتدوکس (حریدی) هستند که سریعترین رشد جمعیتی را دارند.
این جامعه بهطور سنتی از خدمت سربازی معاف بودهاند و مردان آنها نرخ مشارکت نیروی کار پایینی دارند (۵۴ درصد در مقایسه با ۸۵ درصد جمعیت عمومی).
- تهدید اقتصادی و مالی: جامعه حریدی سالانه صدها میلیون دلار یارانه دولتی برای حمایت از مطالعات دینی دریافت میکند. آنها مالیات کمتری میپردازند، خدمات اجتماعی بیشتری دریافت میکنند، و با رشد سهم آنها از جمعیت، محاسبات مالی برای دولت غیرقابل دوام میشود.
- بحران مشروعیت دینی و درگیری سازمانی: دیوان عالی اسرائیل در سال ۲۰۲۴ معافیتهای خدمت سربازی برای مردان حریدی را غیرقانونی اعلام کرد. در پاسخ به این تصمیم، صدها هزار نفر در اورشلیم تظاهرات کردند، بزرگراهها را مسدود کردند و تهدید کردند که «ترجیح میدهند بمیرند تا در ارتش خدمت کنند». یک خاخام ارشد فوق ارتدوکس صراحتاً اعلام کرد که آنها «پلیس را فتح کردهاند، ارتش را فتح کردهاند و اکنون شین بت را فتح خواهند کرد».
- اعلام جنگ داخلی: این وضعیت نه یک لفاظی سیاسی، بلکه اعلام صریح جنگ از سوی بخشی از جامعه اسرائیل علیه نهادهای دولتی بخش دیگر است. این درگیری، کشور را بین کسانی که مطالعه تورات را عالیترین شکل خدمت ملی میدانند و کسانی که معافیت سربازی را “استثمار انگلی” میبینند، تقسیم میکند، که منجر به فروپاشی مشروعیت دینی میشود.
پیوند دو بحران: سلب مشروعیت متقابل
این دو بحران، اثرات مخرب خود بر قرارداد اجتماعی را تقویت میکنند:
- نابرابری در بارگذاری: زمانی که نیروهای ذخیره شاهد ویرانی مالی خود هستند، در حالی که مردان حریدی که از خدمت امتناع میکنند، همچنان کمکهای مالی و بودجه دولتی برای مدارس خود دریافت میکنند، خشم آنها تشدید میشود. این تضاد، حس خیانت را تقویت میکند و این احساس را به وجود میآورد که برخی از بحران سوءاستفاده میکنند در حالی که دیگران هزینه را تحمل میکنند.
- فروپاشی توافق جمعی: وقتی دو طرف اصلی یک مناقشه سیاسی (سکولارها/لیبرالها که خواستار تقسیم بار هستند در مقابل حریدیها که خواستار استقلال هستند) یکدیگر را به عنوان تهدید وجودی میبینند و سازش را تسلیم تلقی میکنند، اجماع که یک دولت را متحد نگه میدارد، از بین میرود.
در مجموع، تضعیف شدید نیروهای ذخیره و مخالفت فعال بخش در حال رشد حریدی با نهادهای دولتی، هر دو به یک “کمبود مشروعیت” در دولت دامن میزنند.
این وضعیت یک مسیر غیرقابل تحمل را ایجاد میکند؛ زیرا نمیتوان همزمان یک جنگ چند جبههای را مدیریت کرد و در عین حال به نیروی ذخیرهای وابسته بود که اعتماد خود را از دست داده است و به بخشی از جمعیت که در حال رشد است اجازه داد که از وظایف ملی سرپیچی کرده و به نهادهای دولتی حمله کند.
تمثیل برای درک بهتر: قرارداد اجتماعی اسرائیل را میتوان به یک سقف مشترک تشبیه کرد.
سربازان ذخیره کسانی هستند که سالها برای نگه داشتن تیرکهای سقف، زیر بار سنگین ایستادهاند (قربانی و خدمت).
اما حالا که وزن سقف دو برابر شده است (هزینههای جنگ و تهدیدهای امنیتی)، آنها نه تنها زیر بار خم شدهاند و درآمد خود را از دست دادهاند، بلکه میبینند که گروهی دیگر (حریدیها) زیر همان سقف ایستادهاند، نه تنها از نگه داشتن تیرکها سر باز میزنند، بلکه عمداً به دیوارها آسیب میرسانند و همچنان از تمام مزایای سرپناه بهرهمند میشوند (یارانههای دولتی).
در نهایت، این تفاوت در بار و احساس خیانت، باعث میشود که نگهدارندگان اصلی تیرکها (سربازان ذخیره) آنها را رها کرده و سقف (انسجام اجتماعی) شروع به فروریختن کند.
با توجه به مسیر کنونی، کدام عوامل اسرائیل را به سمت درگیری پایدار و زوال میرانند؟
بر اساس تحلیلهای ارائهشده توسط منابع موجود، که وضعیت کنونی اسرائیل را با هشدارهای فروپاشی اجتماعی و اقتصادی که در طول دوران کاری مورد مطالعه قرار گرفته است، مطابقت میدهد، در زیر آورده شده است.
مسیر کنونی اسرائیل به سمت **درگیری پایدار و زوال** از طریق ترکیبی از فشارهای شدید اقتصادی، شکنندگی نهادی داخلی، و فروپاشی قرارداد اجتماعی در حال حرکت است.
این عوامل در یک زنجیرهای از شکستها (Cascade of Institutional Failure) یکدیگر را تشدید میکنند.
در ادامه، عوامل کلیدی که اسرائیل را به سمت این مسیر میرانند، به تفصیل ذکر شدهاند:
### ۱. بحران مالی و فشار اقتصادی بیسابقه
مسیر کنونی اسرائیل از نظر مالی **غیرقابل تحمل** است.
* **کسری بودجه انفجاری:** کسری بودجه اسرائیل در سال مالی ۲۰۲۴ به حدود **۷٪ تولید ناخالص داخلی (GDP)** رسید. اتحادیه اروپا هر میزان کسری بالاتر از ۳٪ را یک نگرانی جدی میداند، در حالی که اسرائیل این آستانه را بیش از دو برابر کرده است.
* **هزینههای هنگفت جنگ:** هزینههای مستقیم جنگ غزه از **۲۵۰ میلیارد شکل** (تقریباً ۶۷ میلیارد دلار آمریکا) فراتر رفته است و این هزینه با نرخی ادامه دارد که بانکداران مرکزی را نگران میکند.
* **افزایش هزینه استقراض:** هر سه آژانس بزرگ رتبهبندی اعتباری (Moody’s، Standard & Poor’s، و Fitch) رتبه اعتباری اسرائیل را از زمان شروع جنگ کاهش دادهاند.
به ویژه، Moody’s رتبه اسرائیل را **پنج درجه** کاهش داده است (از A1 به B1). این بدان معناست که هزینه استقراض به طور قابل توجهی افزایش یافته است و دولت باید برای تأمین مالی همان میزان مخارج، پول بیشتری بپردازد، که این خود یک چرخه معیوب را ایجاد میکند.
* **فلج شدن مناطق اقتصادی:** تقریباً ۲۰۰,۰۰۰ اسرائیلی از خانههای خود آواره شدهاند (در مرز لبنان و نزدیکی غزه).
خروجی اقتصادی مناطق آسیبدیده، از جمله مناطق صنعتی، کشاورزی و گردشگری، عملاً **صفر شده است** و چشماندازی برای بهبود وجود ندارد.
### ۲. شکنندگی نهادی و فروپاشی حاکمیت قانون
به گفته تحلیلگران Standard & Poor’s، **بزرگترین خطرات اسرائیل شکنندگی نهادی و سپس ریسکهای جنگی است**. اقتصادها زمانی سقوط نمیکنند که صرفاً با تهدید خارجی مواجه شوند، بلکه زمانی فرو میریزند که مکانیسمهای داخلی که جوامع را منسجم نگه میدارند، شروع به از کار افتادن میکنند.
* **تخریب بازیگران وتو (Veto Players):** در طول یک سال گذشته، نهادهای مستقلی که مانع از انباشت قدرت کنترلنشده توسط یک جناح میشوند، به طور سیستماتیک مورد هدف قرار گرفتهاند.
این شامل **برکناری رئیس سرویس اطلاعات داخلی (شین بت)** برای اولین بار در تاریخ اسرائیل، کنار گذاشته شدن رئیس ستاد ارتش، اخراج وزیر دفاع، حمله به دادستان کل و حمله فیزیکی به دیوان عالی است.
* **از دست رفتن اعتماد سرمایهگذار:** سرمایهگذاران بینالمللی بر ثبات نهادها، ثبات چارچوب قانونی و قابلیت اطمینان ساختارهای حکومتی یک کشور شرط میبندند؛ با حذف این تضمینها، زیربنای کل فعالیتهای اقتصادی از بین میرود.
* **بحران مشروعیت (Legitimacy Deficit):** مشروعیت حکومت به طور همزمان در ابعاد مختلف در حال فروپاشی است:
* **مشروعیت دموکراتیک:** ائتلاف نتانیاهو دیگر اکثریت قاطع را در کنست ندارد و نظرسنجیها نشان میدهند که اکثریت اسرائیلیها خواهان انتخابات جدید هستند.
* **مشروعیت عملکرد:** حمله ۷ اکتبر بدترین شکست امنیتی در تاریخ اسرائیل بود، و جنگ بعدی نتوانسته به اهداف اعلامشده خود دست یابد (حماس هنوز وجود دارد، گروگانها در اسارت ماندند و اقتصاد با مشکل مواجه است).
### ۳. بحران قرارداد اجتماعی و نیروی ذخیره
مدل نظامی اسرائیل به شدت به نیروهای ذخیره وابسته است. این مدل با بحران ساختاری عمیقی روبرو شده است.
* **کاهش چشمگیر مشارکت نیروهای ذخیره:** نرخ استقرار نیروهای ذخیره به طور چشمگیری کاهش یافته است؛ برخی تخمینها **کاهش ۳۰٪ تا ۵۰٪** را نشان میدهند.
* **تخریب اقتصادی برای ارتش شهروند:** دلایل اصلی برای عدم حضور شامل خستگی، مخالفت ایدئولوژیک با سیاستهای دولت، و **مشکلات اقتصادی شدید** است.
یک نظرسنجی نشان داد که **۴۸٪ از نیروهای ذخیره از اکتبر ۲۰۲۳ دچار کاهش درآمد قابل توجه شدهاند و ۴۱٪ اخراج شده یا کسب و کارشان از بین رفته است**.
این متخصصان ماهر (مهندسان، پزشکان، صاحبان مشاغل) که ستون فقرات ارتش را تشکیل میدهند، احساس میکنند نه تنها از سوی دشمن، بلکه توسط جامعهای که برای آن میجنگیدند، به آنها خیانت شده است.
* **معضل ارتدوکس افراطی (حریدی):** جامعه حریدی که حدود ۱۳٪ جمعیت اسرائیل را تشکیل میدهد و با سریعترین سرعت در حال رشد است، به طور سنتی از خدمت سربازی معاف بوده و نرخ مشارکت پایینی در نیروی کار دارد.
* **مخالفت فعال با ادغام:** پس از حکم دیوان عالی در سال ۲۰۲۴ مبنی بر غیرقانونی بودن معافیتها، صدها هزار نفر در اعتراض شرکت کردند و اعلام کردند که ترجیح میدهند بمیرند تا در ارتش خدمت کنند.
* این جامعه که کمکهای مالی قابل توجهی از دولت دریافت میکند و مالیات کمتری میپردازد، اکنون **به طور فعال در برابر تلاشهای دولت برای ادغام آنها در تعهدات ملی مقاومت میکند**.
* این مسئله **خشم عظیمی** ایجاد میکند، زیرا نیروهای ذخیرهای که فداکاری میکنند، دچار ویرانی اقتصادی میشوند، در حالی که مردان ارتدوکس افراطی که از خدمت امتناع میکنند، همچنان مقرری و کمک مالی دریافت میکنند.
### ۴. درگیری داخلی و دو قطبی شدن شدید
وضعیت کنونی دارای پیششرطهای لازم برای **درگیری پایدار مدنی** است، حتی اگر به شکل جنگ نظامی سازمانیافته نباشد .
* **افزایش خشونت جناحهای ایدئولوژیک:** درگیری مدنی میتواند به صورت نافرمانی مدنی مداوم که فعالیت اقتصادی را فلج میکند، خشونت اوباش بین جناحهای ایدئولوژیک و استفاده گزینشی از قانون بر اساس هویت سیاسی بروز کند.
* **افزایش درگیریها در کرانه باختری:** بیش از ۲,۰۰۰ حمله توسط شهرکنشینان و نیروهای امنیتی علیه جوامع فلسطینی در ماه گذشته رخ داده است.
نیروهای امنیتی اسرائیل در هنگام تلاش برای اجرای قانون علیه شهرکنشینان مورد حمله همان شهرکنشینان قرار گرفتهاند.
* **خیانت متقابل:** خشم **جمعیتهای آوارهشده** (که به طور سنتی به ائتلاف جناح راست رأی میدادند) به دلیل احساس رها شدن توسط دولتی که قول محافظت داده بود، در حال افزایش است.
هنگامی که هر دو سوی یک شکاف سیاسی، طرف مقابل را تهدیدی وجودی میدانند، شرایط برای درگیری پایدار فراهم میشود.
### ۵. فرسایش حمایت بینالمللی
سه ستون اصلی پارادایم امنیتی اسرائیل تحت فشار بیسابقهای قرار گرفتهاند: **برتری نظامی، حل سریع درگیریها، و پشتیبانی آمریکا**.
* **تضعیف پشتیبانی آمریکا:** این مسئله قابل توجهترین تغییر است. حتی در داخل حزب جمهوریخواه، که به طور سنتی قابل اعتمادترین حامی اسرائیل بوده، نظرات منفی در حال افزایش است.
* **انزوای اقتصادی:** صدور حکم جلب از سوی دادگاه کیفری بینالمللی برای رهبران اسرائیل، حکم دیوان بینالمللی دادگستری درباره غیرقانونی بودن اشغال اراضی فلسطین، و افزایش به رسمیت شناختن کشور فلسطین توسط کشورهای غربی، بر **ادغام اسرائیل در اقتصاد جهانی** تأثیر میگذارد.
نشانههای انزوای اقتصادی در حال ظهور است، از جمله خروج برخی شرکتهای اروپایی از پروژهها و افزایش هزینههای بیمه برای کشتیرانی به بنادر اسرائیل.
این بحرانهای اقتصادی، نهادی و اجتماعی به یکدیگر دامن میزنند و سیستم را به سمت یک تعادل جدید در **سطح پایینتری از رفاه و امنیت** سوق میدهند.
همانند زمانی که یک پل تحت فشار بیش از حد قرار میگیرد، این فشارهای همزمان (مالی، اجتماعی و سیاسی) ظرفیت انطباقی تاریخی اقتصاد اسرائیل را به آستانه خود رسانده و سیستم را به سمت یک تغییر پرهزینه و اجباری میبرند
.




